به گزارش ایسنا، دکترحامد رحیمپور در یادداشتی در روزنامه خراسان نوشت:
آمریکایی ها در راستای حمایت از رژیم صهیونیستی و خط قرمز خود مبنی بر جلوگیری از گسترش دایره جنگ غزه و ایجاد بازدارندگی علیه انصارالله، در اقدامی پارادوکسیکال با همکاری انگلستان به یمن حمله کردند. واشنگتن که از گسترش و اقدام علیه منافع خود هراسان است در این حمله تلاش کرد لندن را نیز با خود همراه سازد.
در بیانیه بایدن که برای توضیح حمله آمریکا منتشر شد نام چند کشور ازجمله کانادا، استرالیا، هلند و بحرین هم بهعنوان حامی منتشر شد. این بیانیه پس از حمله به یمن نشان داد که اولا آمریکا با نگرانی زیاد تلاش دارد اقدام خود را به جامعه بینالمللی منتسب کند تا تبعات اقدام بعدی مقاومت صرفاً دامان این کشور را نگیرد و دوم این که با انجام حمله ساعاتی پس از صدور قطعنامه ضدیمنی ۲۲۷۲ نشانه دهد که قصد دارد ابزارهای ظالمانه خود در سازمان ملل را فعال و موثر جلوه دهد و مثلا «توان اجماعساز» خود را به رخ بکشد. نکته اما این جاست که نوع خبر رسانی علنی و آشکار رسانه های غربی نشان از آن داشت که آمریکاییها به دنبال نوعی تهاجم کنترل شده هستند.
در واقع با این روش هشدارهایی صادر کردند تا نیروهای انصارالله از مواضع و تجهیزات فاصله بگیرند و تلفات انسانی به دنبال نداشته باشد.پایگاه هوایی دیلمی صنعا، پایگاه صعده کهلان، مناطق مختلف نظامی که جزو پایگاههای قدیمی حدیده بودند و... نیز از جمله اهداف ائتلاف آمریکایی بودند. اهداف کلاسیکی که از زمان اولین مداخله ائتلاف عربی در سال ۲۰۱۵، دهها که نه صدها بار، هدف اصابت قرار گرفته بودند. به عبارتی روی کاغذ، آن ها اهداف مهم و حیاتی به نظر میرسند اما واقعیت این است در حالی که ارتش یمن دارای تأسیسات مقاوم در برابر حملات هستهای زیرزمینی و در اعماق کوههاست، این مکان ها نمادین هستند و قصد دارند افکار عمومی غربی را متقاعد کنند که ایالات متحده تضعیف نشده است وگرنه یمنی ها هرگز دوباره نمیروند در مکان هایی که قبلا به دلیل ضعف پدافندی زده شده اند، فعالیت کنند. افزون بر این که بین حمله آمریکا به سه قایق و شهادت ۱۰ رزمنده یمنی و پاسخ موشکی و پهپادی ارتش یمن به آمریکا حدود ۱۰ روز فاصله بود؛ تاخیر فوق، ناشی از آمادهسازی ارتش و کمیتههای مردمی برای بازاستقرار پدافندی و آفندی بود. به عبارتی تصمیم حمله همان روز اول و حتی قبل از آن گرفته شده بود اما در صنعا همه میدانستند این پاسخ اولیه، شروع تنشی جدید خواهد بود.
سحرگاه جمعه نیز در مقابل حملات هوایی آمریکا و انگلیس،آن چه رخ داد شامل حمله ترکیبی موشکی - پهپادی یمنیها به ناو هواپیمابر آیزنهاور و ناوشکنهای گراولی، میسون و لابون بوده است. شناختی که از یمنیها وجود دارد حاکی از آن است که آن ها پا پس نخواهند کشید. تداوم ضربه زدن به ترانزیت به مبداء و مقصد سرزمینهای اشغالی و حتی پاسخ متقابل به ناوگان رزمی دریایی آمریکا و انگلیس از انصارالله انتظار میرود و این مسئله برآورد مراحل بعدی درگیری را دشوار میکند و تا حد زیادی وابسته به برنامه طرف غربی در ادامه نزاع مستقیم با یمن است. حالا اگر ایالات متحده به ضد حملات انصار الله با حمله پاسخ دهد و بگوید که ما این حق را برای خود محفوظ می داریم و دوباره بخواهند واقعا وارد یک نبرد استهلاکی شوند آن گاه جنگی فراگیر دنیا را فرا خواهد گرفت.
نکته مهم دیگر این که تاکنون تهدیدهای آمریکا علیه انصارالله برای جلوگیری از هدف قرار دادن کشتیهای اسرائیلی فایدهای نداشته و یمن اغلب معادلات بازدارندگی آمریکا در منطقه غرب آسیا را نادیده گرفته است. حوادث ماههای اخیر نشان میدهد که یمن معادله ای دشوار برای غرب است. از زمان ورود یمن به جنگ، غربی ها دریافته اند که «موضوع وحدت عرصهها» از جنبه نظری فراتر رفته و وارد عرصه عمل شده است؛ بنابراین آمریکا و متحدانش بهخوبی میدانند که با هر نوع تبادل آتش بین آمریکا و نیروهای یمنی، وضعیت منطقه میتواند از کنترل خارج شود. افزون بر این که تا پیش از این آمریکا که به دلیل حمایت از صهیونیست ها در غزه تصویرش نابود شده بود، قرار بود با عقبنشینی رژیم از غزه و بازگشایی یک گذرگاه، این تصویر بهبود یابد و حالا با بنبست در غزه، تهاجم به یمن هم به کارنامه سیاه بایدن افزوده شده و آتش خشم ملتهای منطقه و جهان دامن آمریکا و انگلیس را خواهد گرفت. اکنون یکی از گزینههای قوی یمن برای هر پاسخی، توقیف و هدف قرار دادن نفتکشها و کشتیهای آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ از هر مبدا و مقصدی است. آیا غرب و به خصوص آمریکا توانایی پذیرش تبعات اقتصادی این مسئله را دارد؟
انتهای پیام