به گزارش ایسنا، طبق گزارش روابط عمومی فیلم که اختصاصا در اختیار این رسانه قرار داده است ، همزمان با ادامه اکران فیلم سینمایی «ضد»، محصول سازمان سینمایی سوره، به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی، نشست «چهار دهه روایت سینما از تحولات سیاسی دهه ۶۰» شامگاه چهارشنبه ۲۰ دی با حضور جواد موگویی مشاور تاریخی فیلم «ضد»، میلاد دخانچیو محمد رحمانی پژوهشگر تاریخ در سینما بهمن تهران برگزار شد.
میلاد دخانچی، منتقد سینما در این نشست گفت: امشب به بهانه اکران فیلم سینمایی «ضد» درباره تاریخ معاصر و وقایعی که تا امروز گریبانگیر ماست، صحبت میکنیم. البته ما وقتی درباره سینما صحبت میکنیم باید بدانیم که وجه فرمی و محتوایی را باید جدا بررسی کرد. در این جلسه هدف ما صحبت درباره فرم و نوع بازی بازیگران، طراحی صحنه و... نیست، بلکه قصد داریم درباره اهمیت تاریخی فیلم نسبت به آن دوره و اهمیت تاریخی آن دوره با وجه کنونی بحث کنیم.
در ادامه محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: کارگردان و عوامل محترم کار از زاویه هنری به مسایل تاریخی پرداختهاند و من به آنها حق میدهم که برداشتهای متفاوتی از آن داشته باشند، اما وقتی از زاویه دید یک نویسنده و تاریخپژوه به فیلم نگاه میکنم دچار مغالطه میشوم. از نظر من سازمان مجاهدینی که ما طبق اسناد و گفتگوها میشناسیم با چیزی که نمایش داده شده، متفاوت است. من معتقدم «ضد» بیشتر فیلمی پروپاگاندا و تبلیغاتی و بنای اثر این است که مخاطب را از سازمان متنفر کند و از نظر من موفق هم ظاهر شده است.
او ادامه داد: مساله اینجاست بخشی از مردم و عوام، تاریخ را از فیلم و سریال یاد میگیرند و کتاب نمیخوانند. در جلسهای که با کارگردان اثر داشتم ایشان گفتند که من یک اثر سینمایی ساختم و معتقدم داستان واقعی آنقدر کشش ندارد که بتوان از آن فیلم و سریال درآورد که من با بخش دوم صحبت ایشان مخالفت کردم.
این پژوهشگر تاریخ گفت: من در تحقیقاتم متوجه شدم که ذوالفقاری در فیلم «ضد» مسئول حفاظت یا گارد ریاستجمهوری و یک اسم واقعی است که آخرین مسئول گارد ریاستجمهوری بوده است، اما هیچ پروندهای وجود ندارد که این آدم را مرتبط با سازمان بداند؛ یعنی ما در فیلم یک اسم واقعی با داستان تخیلی داریم. یا زمانی که در فیلم خبر کنار گذاشتن «بنی صدر» میرسد، ما عکس بنی صدر و آیتالله منتظری را روی دیوار حزب جمهوری میبینیم. در حالی که آیتالله منتظری در سال ۱۳۶۴ قائم مقام شد. شاید این نکات مهم نباشد، اما وقتی سالها بعد به این فیلم نگاه شود به عنوان بخشی از تاریخ به آن مینگرند. این خودش نوعی تحریف ایجاد میکند.
رحمانی درباره موضع جمهوری اسلامی و مجاهدین نیز اظهار کرد: نظام جمهوری اسلامی امروز تثبیتشده و نیاز نیست مانند دهه ۶۰ با هنر و فرهنگ برخورد کند. در حال حاضر سازمان را در کف خیابان نداریم، پس میتوان به این مسأله تاریخی عمیقتر و انسانیتر پرداخت و نیاز به بزرگنمایی نیست.
او افزود: اگر ادبیات سازمان را در آن سالها بررسی کنیم، متوجه میشدیم که با نهجالبلاغه و قرآن سروکار دارند، اما فیلم و گفتگوهای اعضای سازمان مافیایی است و نشانی از اسلام ندارد. همچنین کاراکتری که نادر سلیمانی نقش آن را ایفا کرد، مسن بود در حالی که اعضای سازمان مجاهدین خلق جوان بودند و در رأس سازمان کسی با آن سن نداشتند. کاراکتر نادر سلیمانی تیپی بود که بیشتر به حزب توده میخورد تا سازمان مجاهدین خلق. مجاهدین افرادی بودند که در هیچ حال اعتراف نمیکردند و اگر طبق فیلم، آنقدر ترس رویشان تأثیر میگذاشت، خیلی زود فرو میریختند.
در ادامه نشست، جواد موگویی، مشاور تاریخی «ضد» اظهار کرد: از نظر من عنوان پروپاگاندا برای این اثر معنا ندارد و «ضد» یک فیلم انسانی است. این فیلم مستند نیست و کار پژوهشش کاملا در اختیار من نبوده است. از سوی دیگر سینما به گونهای نیست که پژوهشگر یا مشاور، رهبر فکری فیلم باشد.
او در ادامه گفت: من در ۹۰ روز فیلمبرداری دو بار سرصحنه بودم. اتفاقا روز فیلمبرداری سکانس عزل بنیصدر هم سرصحنه بودم و ابراز مخالفت هم کردم. آن زمان دکتر شجاعی طراح صحنه و لباس «ضد» به من گفت که میخواستم تکثر آرا در حزب نشان دهم. اگر یک مشاور تاریخی بخواهد همهچیز در فیلم مرتب باشد باید هر روز سرصحنه برود، در حالی که طراح صحنه و لباس این اثر دکتر شجاعی بود که بارها سیمرغ گرفته است و من به ایشان و تصمیماتشان احترام گذاشتم.
موگویی درباره تحریف و تغییر در سینما نیز اظهار کرد: من با حضور نادر سلیمانی در نقشی که در «ضد» ایفا کرد، مخالف بودم، اما در نهایت ایشان برای این نقش انتخاب شد و خودش هم پذیرفت و همچنین سیمرغ هم گرفت، پس کارش را درست انجام داده است. درباره سن کاراکتر هم باید بگویم ما افرادی مانند پرویز یعقوبی را در سازمان مجاهدین خلق داریم که متولد ۱۳۱۱ است.
مشاور تاریخی فیلم «ضد» تاکید کرد: عالم سینما با عالم کتاب متفاوت است و درام میتواند شکل و قیاقه را تغییر دهد. اگر برای ساخت یک فیلم تاریخی بخواهیم سانت به سانت جلو برویم دیگر سینما رسالتی ندارد و انگار کتاب است. در واقع این رویکرد در سینما اصلا همراه ندارد.
در ادامه دخانچی، منتقد سینما گفت: این نوع روایت از سازمان مجاهدین خلق، بیشتر ضعف را از جانب جمهوری اسلامی تداعی میکند. ما از آنها، تیپ نشان میدهیم و وارد جزئیات نمیشویم و انگیزههای پیچیده آنها را نمیتوانیم نشان دهیم. ما باید ابتدا درباره صحت تاریخی یک اثر صحبت کنیم سپس درامش را مدنظر قرار دهیم.
موگویی هم اظهار کرد: ما باید ساختار سینما و فیلم را بفهمیم و بدانیم با کتاب متفاوت است. به عنوان مثال ما شخصیتهای سریال «سرزمین مادری» را در تاریخ نداریم، اما این اثر ساخته شده و در حال پخش است. باید توجه کرد که میتوان تاریخ را تغییر داد، اما این تغییر روایی است و نباید تحریف رخ دهد. من در «ضد» نفوذ را برش زدهام و کلاسهای ایدئولوژیک سازمان و درسهای نهجالبلاغه را برش نزدهام.
رحمانی، پژوهشگر تاریخ در ادامه این سخنان بیان کرد: بخشی از انتقادهای آقای موگویی وارد است؛ من از زاویه دفاع از حقیقت تاریخی به فیلم نگاه میکنم نه از زاویه سینما. هرچند با سینما بیگانه نیستم؛ چرا که کارگردانی خواندهام. در حوزه نفوذ ما داستانهای پیچیده و واقعی داشتیم که اتفاقا درام هم بود و میشد آنها را ساخت. به کار بردن اسم واقعی ذوالفقاری و خلق داستان تخیلی از او، تحریف ایجاد میکند. فیلم ادعا میکند که مستند نیست، اما در آن از سه تصویر مستند بهره برده که مخاطب احساس کند این فیلم بر اساس مستند ساخته شده است.
او ادامه داد: در ابتدای فیلم ما این روایت را داریم که در تاریخ ۱۴ اسفند این مجاهدین هستند که میکروفون رئیسجمهور را در دانشگاه قطع میکنند. در حالی در کتاب «قائله ۱۴ اسفند» که توسط نهاد رسمی قضایی کشور در دهه ۶۰ منتشر شده، اسامی افرادی که برق و میکروفونها را قطع کردند، وجود دارد و از آنها تشکر هم شده است. من حامی جمهوری اسلامی هستم و باور دارم که امروز جمهوری اسلامی تثبیت شده است، بنابراین ما اگر بخواهیم یک تجربه جدی تاریخی کسب کنیم باید این نگاه را کنار بگذاریم. در فیلم اشاره شده است که مجاهدین خلق در تاریخ ۳۰ خرداد از سلاح گرم در خیابان استفاده کردهاند در حالی که این خلاف تاریخ است.
رحمانی همچنین اظهار کرد: کتاب «تلخی روایی»، قصه زندگی فردی است که پدرش پاسدار است که با کینه از سازمان مجاهدین خلق وارد جبهه جنگ میشود و سالها در اردوگاه بعثیها به سر میبرد و آنجا طی جلساتی به سازمان میپیوندد و در عملیات مرصاد علیه همرزم دیروزش تفنگ میگیرد. وقتی ما کاریکاتور سازمان را نشان دهیم و زمانی شخص با واقعیت سازمان مواجه شود، تصور دارد که کل روایت از سازمان دروغ است و به مجاهدین میپیوندد.
دخانچی، منتقد سینما در ادامه این سخنان اما گفت: روایت نعل به نعل، انتظار اشتباهی از سینما است، اما اینکه سیاستگذاری کلان ما آدرس اشتباهی در فیلم بدهد و ما را به سمت دیگری ببرد، غلط است.
رحمانی، پژوهشگر تاریخ در ادامه گفت: سازمان مجاهدین خلق بعد از پیروزی انقلاب چند استراتژی را مدنظر قرار داده بود. مجاهدین در مقطع اول، خود را همراه با امام (ره) نشان میدهد، اما بخش عمدهای از روحانیون و نیروهای انقلابی به هیچ وجه مجاهدین را نمیپذیرفتند و حتی خود امام (ره) هم نسبت به آنها بیاعتنا بود. در فاز دوم که تا ۳۰ خرداد است، مجاهدین هنوز سلاح گرم نداشتند. بیشتر جذبیهای سازمان مجاهدین خلق، بچه مدرسهای بودند و بدنه ماشین ترور توسط بچههای مدرسهای رخ داده است که اتفاقا از جنایات سازمان بوده است، اما در فیلم بچهمدرسهای دیده نمیشود. سازمان در این مقطع میخواهد به جایی برسد که انقلاب نتواند با او مبارزه کند. ایدئولوژی مسعود رجوی بر این بوده که کشته دهد، اما نکشد تا خود را در این بازه قوی کند. پس اینجا سلاح معنا ندارد و این روایت تاریخی نیست.
در ادامه این انتقادها، جواد موگویی، مشاور فیلمنامه «ضد» بیان کرد: در فیلم «ضد» ما چیزی را به سازمان نسبت ندادیم که انجام نداده باشد، بلکه انفجار و نفوذ را به آن نسبت دادهایم که بارها انجام داده است. حتی اگر فرض کنیم سازمان در ۳۰ خرداد اسلحه نداشته است، نتیجه را تغییر نمیدهد. سازمان مجاهدین خلق اگر میخواست وارد فاز سیاسی نشود، پس چرا ۲۲ بهمن اسلحه جمع کرد و از سال ۵۸ خانه تیمی تشکیل داد؟ کشمیری و کلاهی که یک شبه وارد سازمان نشدند. آنها آماده فرصت و سه سال برای ۳۰ خرداد برنامهریزی کرده بودند.
او ادامه داد: مسعود رجوی میگفت «ما میدانستیم تیر خمینی امروز بر سر ما نیاید، فردا میآید پس ما باید زودتر بزنیم». نمیتوان گفت که سازمان به جنگ مسلحانه نیاز نداشت و مردم جذبش میشدند. رجوی تصور داشت در ۳۰ خرداد مردم بدون اسلحه با او همراه میشوند، اما اینگونه نشد. قبل از ۳۰ خرداد هم منافقین دست به اسحله شدند و بیش از ۳۰ مورد ترور در سطح کشور گزارش شد که حتی اگر بگوییم صحت برخی از اینها مشخص نیست و اثبات نشده است، اما حتما تعدادی کار منافقین بوده و اکنون در بهشت زهرا ثبت است. کارهایی که داعش الان میکند مجاهدین ۳۰ سال پیش انجام دادند.
رحمانی، پژوهشگر تاریخ اما گفت: ما باید جرأت به خرج دهیم و روایت درست داشته باشیم، روایت درست به معنا دفاع از سازمان نیست. سازمان در مقطعی به این نتیجه رسید که حزباللهیهای محلهای را بزند که سرانگشتان نظام کم شود و جمهوری اسلامی توان مقابله با سازمان را نداشته باشد. سازمان در این حالت آیتالله خامنهای را ترور نمیکند، بلکه در زمانهای دیگر این عمل را انجام داده است، اما مربوط به قبل یا روز ۳۰ خرداد نیست. این جابهجایی تاریخی در فیلم یک نوع تحریف است. از نظر من این نوع نگاه جواد موگویی آدم را محافظهکار میکند.
موگویی، مشاور فیلمنامه «ضد» اظهار کرد: اینکه شما از موضع اول که این فیلم با سازمان نسبتی ندارد به جابهجایی تاریخی سازمان رسیدهاید، جای خوشحالی دارد. البته شما با این شیوه بیان و برخورد با فیلم شائبه سفیدشویی منافقین را ایجاد میکنید. درحالی که شما با فیلمی طرف هستید که نمیتوانید بگویید نسبت فاحشی به این گروهک داده است. قطعا ما با یک سازمان ضدانسانی و ضد زندگی روبرو هستیم.
او ادامه داد: یک نمونه از جابهجایی تاریخی در سینما «ماجرای نیمروز» است. در فیلم سه پاسدار در پاییز ۱۳۶۰ کشته میشوند، اما در واقعیت عملیات مهندسی در مرداد ۱۳۶۱ است. نمیتوان گفت این تحریف تاریخی بلکه این جا به جا کردن تاریخ است. ما در فیلم هیچ چیز را به مجاهدین نسبت ندادیم که نکرده باشد. مگر میشود سازمانی با این همه عضو، هیچکدامشان در ۳۰ خرداد اسلحه نداشته باشند. من لیستی دارم که در ۳۰ خرداد چندین کشته شده با ضربه گلوله داریم.
موگویی درباره اشاره نکردن فیلم به مذهبی بودن مجاهدین اظهار کرد: برش ما در فیلم تشکیل سازمان و چگونگی پیوستن اعضا به آن نبوده، بلکه نفوذ بوده است. درست است که در فیلم دانشآموز دیده نمیشود؛ چراکه من مسئول چهار دهه سازمان نیستم. سازمانی که بزرگترین عملیات تروریستی کیفی را انجام داده و در یک شب مسیر جمهوری اسلامی را تغییر داده و از سال ۱۳۴۴ سرِ پاست قطعا سازمان قوی است. جالب است که ما نمیدانیم آنها کجا هستند. طرح اولیه فیلم این بود که سعید با نامزدش خودکشی میکند، در حالی که این به معنای تمام شدن سازمان بود. ما روایت را تغییر دادیم که بگوییم سازمان چه بلایی سر جمهوری اسلامی آورده و همچنان ادامه دارد، پس صداقت خود را حفظ کردهایم.
دخانچی، منتقد سینما در ادامه جلسه پرسشی را مطرح کرد که چرا سازمان مجاهدین خلق در آن دوره میتواند آنقدر جذاب ظاهر شود؟ که موگویی در اینباره توضیح داد: سال ۱۳۵۷ همه نیروهای مردمی کف خیابان و مردم باهم مهربان هستند. سازمان مجاهدین خلق ویژگیهایی داشت که بقیه نداشتند، از جمله اینکه مسلمان و در زمان پهلوی شهید داده بود. همچنین به کار تشکیلاتی وارد بودند و سابقه مبارزاتی داشتند. مهمترین ویژگی سازمان مجاهدین خلق این بود که بیکار بودند و رقیبی برای جذب نداشتند. آنها امام (ره) را در ظاهر قبول و جذابیت چریکی ـ نظامی داشتند. شاید تعداد مجاهدین خلق به چند صد هزار نفر رسید، اما جمهوری اسلامی و امام (که) میلیونی طرفدار داشتند. اگرچه باید گفت که برای زدن یک نظام، ۵ هزار نفر هم کافی است. مسعود رجوی اگرچه در تاکتیک خوب عمل میکرد، اما در استراتژی ضعف داشت و در نهایت هم زورش به امام (ره) نرسید.
رحمانی، پژوهشگر تاریخ درباره نقاط ضعف و قدرت سازمان مجاهدین خلق گفت: ایدئولوژی سازمان به گونهای بود که ساختار داشتند و عدالتخواه بودند. همچنین مجاهدین برای افرادش احترام زیادی قائل بود و به نوعی به آنها هویت میداد. ضعف سایر ایدئولوژیها هم در پیشرفت این سازمان تأثیر داشت. سازمان تا قبل از تبدیل شدنش به فرقه بیشتر جذاب بود، برای همین جذابیتهای اول خود را از دست داد؛ چراکه از اخلاق هم فاصله گرفت.
دخانچی، منتقد سینما هم گفت: باید بین التزام هنرمند به روایت تاریخی و اقتضائات درام تفکیک قائل شویم. نمیتوان از دراماتیست انتظار داشت نعل به نعل به تاریخ پایبند باشد، اما باید یک سیاستگذاری و روایت متفاوتی از سازمان مجاهدین خلق طلب کنیم که ما را با آن مقطع تاریخی آشنا کند.
انتهای پیام