به گزارش ایسنا، زندانی س.ع پس از ۳۷ سال چشم انتظاری در میان بهت و ناباوری و با چشمانی اشکبار مادر خود را در آغوش کشید.
«قلبم داره از جاش در میاد، مغزم جواب نمیده، دیشب نخوابیدم، خیلی استرس دارم». اینها صحبتهای زندانی ۳۷ ساله است که از زمان تولد، بی مادری را تجربه کرده ولی چند روز قبل متوجه شده مادرش در شهر دیگری زندگی می کند و پس از هماهنگی های لازم قرار است تا دقایقی دیگر به صورت حضوری با هم ملاقات کنند.
مددجو س.ع هنگامی که تازه متولد شده بود و ۶ روز بیشتر نداشت به علت مشکلات پیش آمده و اختلافات بین والدین، توسط پدرش از مادر جدا و به شیر خوارگاهی در شهر ارومیه سپرده می شود.
پدر خانواده بعد از اطلاع از مراجعه مادر به شیر خوارگاه، فرزند خود را از شیرخوارگاه تحویل می گیرد و به نقطه نامعلومی می برد.
مادر خانواده سالیان زیادی را در جستجوی فرزندش سپری می نماید و بعد از به نتیجه نرسیدن تلاشهایش ، ناامیدانه به زندگی خود ادامه می دهد و بعد از مدتی ازدواج مجدد کرده و به شهر مشهد و از آنجا به گناباد مهاجرت می نماید.
پدر مددجو س.ع نیز مجددا ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر می شود.
طبق اعلام اداره کل زندان های استان تهران، مددجو س.ع تا ۱۴ سالگی پیش پدرش در ارومیه زندگی می کرد تا این که به تهران می آید. در ابتدا به شغل کارگری مشغول بوده و بعد از آن با چند نفرآشنا می شود و در چرخه مواد و سرقت می افتد. اولین بار در سال ۷۹ به زندان می افتد و بعد از آن در چندین نوبت به جرم سرقت دستگیر می شود و اکنون ۱۰ سال است که به جرم سرقت های متعدد در زندان تهران بزرگ تحمل حبس می نماید.
مددجو از طریق یکی از آشنایان هم بندی هایش به اطلاعت جدیدی از مادرش که در شناسنامه او ثبت شده بود دست می یابد و بعد از قرار دادن این اطلاعات در اختیار مددکاری زندان، با پیگیری های انجام شده و تماس های مکرر، مادر و پسر بعد از ۳۷ سال در ندامتگاه تهران بزرگ همدیگر را به آغوش کشیدند.
انتهای پیام