هفتم دی ماه، انجمن آثار مفاخر فرهنگی گیلان، مراسم یادبودی در تالار مرکزی رشت، برای یکی از پژوهشگران عرصه سینما، شادروان «عبدالله تربیت»، برگزار می کند. در این مراسم، از تلاش های علمی این چهره فرهنگی زاده رشت تقدیر می گردد که طی زندگی پر بار خود، ۸۸مقاله و ۵کتاب در حوزه سینما ترجمه کرده و به خاطر ترجمه و نقدهای سینمایی اش به «دایره المعارف سیار سینما» مشهور شده است.
در پایان مراسم، مهناز تربیت خبر می دهد که خانه پدری و زادگاه استاد تربیت قرار است به همت ۵ برادرزاده - که وراث قانونی او هستند- به عنوان «موزه کتاب سینمای تربیت» تغییرکاربری یافته و بدین منظور کتابخانه شخصی استاد به رشت منتقل شده است.
به همین منظور به محله صیقلان، کوچه خوش سرور می روم. پلاک ۱۲۱، در میان ساخت و سازهای یک کوچه بن بست، نحیف تر به نظر می رسد. اما این خانه خرد، یادگار روزهایی است که «سیف الله و عین الله تریبت» از بادکوبه به رشت مهاجرت می کنند.
خانه ای که «عبدالله و یدالله تربیت» را چنان با مناعت طبع پرورش داد که باقی آن خانواده گرم و صمیمی، پس از فوت ساکنان نخست، قصد دارند خانه را حفظ کرده و به عنوان یک مرکز فرهنگی در محله صیقلان رشت تغییرکاربری دهند.
همانقدر که عبدالله تربیت خاص بود، برادرزاده ها هم شخصیت های ممتازی هستند و گویا آزادمنشی را از پدربزرگشان، عین الله تربیت، به ارث برده اند. یک خانواده ۱۰نفره در یک خانه کوچک با۳ اتاق تودرتو با چنان مناعت طبعی پرورش می یابند که نوه های عین الله حتی حاضر نیستند، خانه پدربزرگ را نوسازی کنند و حالا همان خانه قرار است، آرام جان ابدی استادی شود که او را در زادگاهش کمتر می شناسند، ولی اهالی هنر او را دایره المعارف سیار سینمای ایران می دانند.
مهناز تربیت، با اشاره به زیست مجردانه عمویش می گوید: ما ۵ بچه بودیم که همراه پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمویم در همین خانه به دنیا آمده، درس خوانده و بزرگ شدیم. انگار خواست خدا بود که ما وراث قانونی عبدالله تربیت باشیم. هرکدام از ما زندگی مستقلی داریم و چشمداشتی به میراث خانواده نداشته و تلاش داریم نام و یاد استاد را در زادگاهش و در محله صیقلان زنده نگه داریم. به همین منظور کتابخانه شخصی استاد که شامل ۷هزار جلد کتاب، مقالات و کتاب های ترجمه شده و... را به زادگاهش منتقل کرده و بنا داریم این خانه را به عنوان «موزه کتاب سینمای تربیت» تغییرکاربری دهیم تا مرکزی برای رجوع دانشجویان و پژوهشگران باشد.
وی، با اشاره به بازدید مدیرانی از اداره کل میراث فرهنگی گیلان از این خانه، یادآور می شود: درحال حاضر مکاتباتی برای دریافت مجوزهای تغییرکاربری با اداره میراث فرهنگی صورت گرفته و مراحل قانونی را طی می کند.
و من لابه لای کتاب های چیده شده روی میز و قفسه ها و کمدهای قدیمی خانه، ترجمه های مردی را می بینم، که یک شب بارانی عاشق سینما شد و برای نقد فیلم در مجلات سینمایی قلم زد و برای دیدن و ترجمه فیلم های سینمایی به دیگر زبان ها، به تنهایی چند زبان خارجه (انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی) را می آموزد و اگر کسی اکنون بخواهد نام های فارسی فیلم های ترجمه شده را ببیند، حتما نام عبدالله تربیت را پای آثار ترجمه شده سینمایی خواهد دید.
ترجمه کتاب «نشانه ها و معنا در سینما»، تنها یک اثر سترگ اوست. «فیلم به عنوان فیلم» اثر پرکینز، «مثل ها و پندهای هندی»، «مصیبت ژاندارک» و... تنها برخی از ترجمه های عبدالله تربیت است که به گفته «هوشنگ گلمکانی»، مردی کم کار با خلق و خوی خاص بود و هیبتش شبیه بانکداران فیلم های وسترن بود.
و من لابه لای ۷هزار جلد کتاب و مجله - که به همت برادرزاده ها در حال فهرست نویسی و طبقه بندی است- چهره جوانی را می بینم که از فارغ التحصیلی اش عکسی به یادگار گذاشته است. لابه لای عکس های قدیمی، زندگی کاری و حوزه علاقمندی مردی را می جویم که رشته تحصیلی اش با زندگی علمی و حرفه ای او متفاوت بود.
مهناز تربیت، در این باره می گوید: عمویم مقطع دبیرستان را در محله صیقلان و مدرسه پورداود درس خواند و در رشته شیمی دانشگاه تهران قبول شد. پس از فارغ التحصیلی در همان تهران ماند. ولی مرتب به رشت و به همین خانه می آمد. او رئیس لابراتوار شرکت پاکنام بود، ولی بواسطه علاقه اش به حوزه سینما، از همان دوره دانشجویی به نقد فیلم و ترجمه علاقمند شد و برای مجلات تخصصی قلم می زد و مقاله و کتاب های زیادی هم ترجمه کرده است.
او اضافه می کند: عمویم مرد خاصی بود. بی شک اثرات زندگی و تربیت خانوادگی در خاص بودنش تاثیر داشت. پدربزرگم عین الله در سال ۱۳۰۰خورشیدی وقتی ۱۸سال سن داشت و در رشته معدن درس می خواند، همراه پدرش سیف الله از بادکوبه به ایران مهاجرت کرد. زمانی بود که شوروی سابق، افرادی را که تابعیت نداشتند، از کشور بیرون می کرد.
آنگونه که تعریف می کنند، جدما فارسی بلد نبود و بخاطر آداب و تربیت خاصی که داشتند، مسئول سفارت برای ایشان فامیلی تربیت را انتخاب می کند. سیف الله و عین الله به رشت آمده و در محله زرجوب ساکن می شوند.
مریم تربیت، تصاویری از پدربزرگش را در بقعه خواهر امام نشان می دهد و می گوید: جدما، سیف الله تربیت، انسانی شریف و بسیار مومن بود، یک بار به کربلا می رود، همانجا فوت کرده و در کربلا دفن می شود.
پدربزرگم مرد آرامی بود، در محله لب آب برنج فروشی داشت. او موسس مهدیه رشت و از خادمان بقعه خواهرامام بود. هر زمان آیت الله لاکانی، نمی توانست برای برپایی نمازجماعت حاضر شود، پدربزرگم به نیابت ایشان امام جماعت می شد. بعد از فوت هم او در مکانی در تازه آباد دفن شد که آیت الله لاکانی برای خود درنظر گرفته بود.
مادربزرگم، رقیه هاتف مظفر، نیز زنی باسواد، متمکن و با ایمان بود. آن زمان تا کلاس نهم درس خوانده بود. با اینکه تک دختر بود و ثروت زیادی داشت، ولی ارثیه اش را که خانه ای بزرگ در محله لب آب بود، وقف کرد و تا آخر عمر در همین خانه کوچک با پدربزرگم زندگی کرد.
مادرم نیز در همین خانه با ۵بچه زندگی کرد و همواره بین اعضای خانواده روابط حسنه ای برقرار بود. من یادم هست که مادربزرگم به امورات درسی ما رسیدگی می کرد.
به نظرم همه این عوامل باعث شد عبدالله تربیت، ویژگی های ممتازی داشته و نگاه متفاوتی به زندگی داشته باشد. او در تهران تنها زندگی می کرد و انس و الفتش همواره با کتاب بود و در مناسبت ها به ما کتاب هدیه می داد. به همین دلیل خواستیم، میراث او (کتابخانه شخصی اش) را به زادگاهش منتقل کنیم.
چینی نازک تنهایی استاد عبدالله تربیت در تهران و در خرداد ۱۳۲۴ زمانی می شکند.
مهناز تربیت دراین باره می گوید: اگرچه عمویم از میان ما رفته است، اما او گنجینه بسیار ارزشمندی برای ما به ارث گذاشته که همانا کتاب های مرجع و نفیس و کمیاب او در زمینههای مختلف ادبی، فلسفی، اسطوره شناسی، سینما و دانش است. خانه سینمای تهران خواهان کتابخانه شخصی استاد بود. ولی از آنجاکه عبدالله تربیت زاده رشت است، این میراث متعلق به همه گیلانیان است و به همین دلیل با انتقال کتابخانه شخصی استاد به خانه پدری، تلاش داریم مجوز «موزه کتاب سینمای تربیت» را دریافت کرده و درب این خانه را به روی دانشجویان و پژوهشگران باز کنیم.
انتهای پیام