کربلایی علی رمق ایستادن ندارد. در ۶۵ سالگی دیدن زمین بی آب و علف، نای حرکت را از او گرفته و فقط با تکیه بر چوبدستیاش به سختی می تواند روی پاهایش بایستد.
نان و زندگیاش را از زمین آبا و اجدادی اش در می آورد اما امسال آسمان بخیل تر از همیشه خیال باریدن ندارد و با این حال و روز آسمان، امکان باروری بذرهای پاشیده شده از بین رفته و در همان روزهای اول، هنوز سر از زمین درنیاوده در زمین خشکیده است.
تغییر اقلیم از مدت ها قبل آثار و نشانه های خود را در خراسان شمالی نشان داد که یکی از آن ها، سر ناسازگاری طبیعت برای باریدن است.
تا همین جای کار که چند ماه از آغاز سال زراعی جدید گذشته چند صد تن بذر محصولاتی مانند گندم، جو و کلزا از اراضی زراعی خراسان شمالی از خاک خارج شده و هزاران بهره بردار و زارع مانند کربلایی علی که منبع رزقی جز این زمین ها ندارند نگران تر از همیشه چشم به سخاوت آسمان دوخته اند تا سطوح سبز شده مزارعشان از بین نرود.
در بسیاری از قسمت های خراسان شمالی بخش های وسیعی از اراضی به خاطر بارندگی های مناسبی که در مهر و آبان ماه انجام شد سطح سبز خوبی ایجاد شده است اما دو ماهی است که خبری از بارندگی نیست و انگار این زمین ها خیال تسلیم شدن در برابر جغرافیای دگرگون شده امسال را دارند.
تغییرات اقلیمی و حاکم شدن خشکسالی، دغدغه بسیاری از اهالی «استانِ به ظاهر سرسبز» این استان شده است.
خانم کربلایی علی که بسیار نگران است با خود زمزمه می کند خدایا این وضعیت را باید برای چه کسی توضیح داد، گردنه بدرانلو، گردنه ای پربرف که حتی در اواخر اردیبهشت ماه نیز پر از برف بود.
درست می گوید؛ گردنه های بدرانلو و اسدلی در خراسان شمالی مکان هایی کوهستانی هستند که همیشه در فصل زمستان با کوچکترین بارش و یا تغییر وضعیت آب و هوایی در فصل زمستان به علت شروع کولاک های شدید مسدود می شد و اجازه تردد را به مردم نمی داد.
از سوی دیگر بارش کوچکترین برف به خصوص در اواخر هفته شهروندان بجنورد، اسفراین و شیروان را خوشحال و مسرور می کرد که چقدر خوب فردا تایر به دست به گردنه و کوه های بدرانلو، اسفراین و گلیل برای سرسره بازی می رویم؛ در واقع برف، این مناطق را تبدیل به پیست اسکی کرده بود و ترافیک خودروها، از خوشحالی مردم خبر می داد.
خساست آسمان باعث شده تا قلب روستاییان و مردم عشایر این استان برای تشنگی دام هایشان به درد آید؛ آن ها پیش خود می گویند «خدایا تا چقدر پیاده برویم که شاید به چشمه و یا گودالی پر از آب برسیم تا این زبان بسته ها سیراب شوند.»
دیگر رمقی به خاطر پیاده روی های طولانی بر جان دام ها نمانده، زبان بسته ها، لاغر و تبدیل به پوست و استخوان شده اند؛ تشنگی خودشان به کنار.
به خشکی سدها هم که نگاه می کنیم دل نگران تر می شویم و دلشوره ای عجیب همانند خوره ای دردناک کل وجودمان را فرا می گیرد؛ زمین های خشک ترک خورده که حتی یک قطره آب در آن ها نیست. پیش خود می گویند «خدایا وضع سدها در فصل زمستان این است؛ در تابستان و بهار باید چه کنیم...»
کربلایی علی و خانمش همانطور که در حال رفتن بر سر زمین خود هستند تا گیاهچه های سبز ایجاد شده را ببینند؛ با خود کمی بلندتر می گویند «خدایا ما را از باران سیراب کن و رحمت خود را همراه با باران فراوان از ابری که برای رویش زمین زیبایت در همه آفاق به حرکت درآمده، بر ما ارزانی دار.
خدایا بر بندگانت با رسیدن میوه ها منت گذار و شهرهایت را با شکفتن گل ها زنده گردان و فرشتگان، آن فرستادگان بزرگوارت را فرمان ده تا از جانب تو، باران سودمند و پیوسته که فراوان و گسترده و درشت بار است، بیاورند تا زمین مرده را زنده گردانی و آنچه از بین رفته را برگردانی و آنچه روییدنی است را برویانی و در روزی ها وسعت بخشی.
خدایا ما را از باران کامل، رویاننده گیاهان، فراگیر، گسترده و فراوان سیراب کن تا با آن، گیاهان مرده را برگردانی و شکستگی ها را با آن التیام بخشی.
انتهای پیام