گذری از بیستون و ستون های زیبا

خانه جهانگیر سرتیپ پور، عکاسی سایه، بیمارستان دکتر فامیلی، پاساژ بزرگمهر، خانه میرزا حسین خان کسمایی و موزه مادر رشت، محل ساختمان کنسولگری انگلیس، بقعه دانای علی، مسجد الفتح و کلیسا، شاخصه های محله ای است که اوایل دهه ۴۰ بر اثر خیابان کشی و برش محله کیاب رشت بوجود آمده، اگرچه شهرداری رشت، تابلوی «خیابان طالقانی» را در ابتدا و انتهای این خیابان نصب کرده، ولی همه این خیابان را به نام «بیستون» می شناسند. خیابانی که اوایل دهه ۴۰ احداث شد.

محله کیاب رشت در غربی ترین حد رشت، وسعت زیادی داشت و پس از احداث خیابان های بیستون و سام ، چندپاره شد و به موازات محله پیرسرا، خیابان جدیدی به صورت مستقیم از سبزه میدان به سمت پل خشتی چمارسرا در غربی ترین حد رشت کشیده شد.

اگر به نقشه سال ۱۳۴۳ که در زمان جهانگیر سرتیپ پور(شهردار وقت) طراحی شده بنگریم، تنها یک مدرسه جانمایی شده که احتمالا مدرسه شهید حجتی است که در سال های اخیر نوسازی شده است. بنابراین می توان گفت با احداث این خیابان بناهای تجاری و خدماتی در بدنه این خیابان احداث شدند.
 
اگرچه همین بناها هم در سال های اخیر نوسازی شده اند، اما می توان گاهی خانه هایی را دید که معماری دوره پهلوی دوم را دارد. شاخص ترین آن مکان ساختمان کنسولگری انگلیس در رشت است که در زمان جنبش جنگل به آتش کشیده می شود و بعدها خانواده سبحانی پور، آن را نوسازی می کنند. این بنا با معماری خود یک بنای ارزشمند است.
 


تنها ساختمان قدیمی در ابتدای خیابان بیستون، موزه مردم شناسی و باستان شناسی گیلان است که در خانه قدیمی «میرزا حسین خان کسمایی» یکی از سران اصلی مشروطه خواه ایجاد شده است.
 
میرزا حسین خان کسمایی در سال ۱۲۴۴ خورشیدی متولد شد. پدرش از تجار فعال رشت و کسما بود. این خانه در گذشته بسیار بزرگ بوده و در گذر زمان تنها بخش کوچکی از آن باقی مانده است. به گفته «احمد علی دوست» این خانه از یک سو به محله استادسرا و از سویی به ابتدای سبزه میدان می رسید «از آنجا به کوچه میرزا مهتاب می رسیدی که میرزا حسین خان کسمایی در آن خانه بزرگی داشت. آنقدر بزرگ و وسیع که درِ دیگر آن در انتهای کوچه احتساب باز می شد.»
 
بخش باقی مانده این عمارت بزرگ با زیربنای ۵۶۰ متر مربع در سال ۱۳۴۹ توسط وزارت فرهنگ و هنر وقت خریداری و بعد از انقلاب و در دهم مهرماه سال ۱۳۶۷ به عنوان «موزه باستان شناسی و مردم شناسی رشت» تغییر کاربری پیدا کرد.

متاسفانه این تغییرکاربری موجب شده اصل بنای خانه تغییر کند و تنها نمای ظاهری این عمارت سالم باقی بماند. ارسی پرکاری در موزه نگهداری می شود که باقیمانده یکی از ارسی های این عمارت است. مهمترین رویدادی که در این خانه برگزار شد، نمایش ۴ جام سیمین و زرین مکشوفه در تپه های مارلیک گیلان به همراه ۵۹ شی مکوشفه در مارلیک در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ بود.
 
نمایش تابلوهای نقاشی استادحبیب محمدی و بهمن محصص در اسفندماه ۱۴۰۰ و نمایش جام رشی در اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ از دیگر رویدادهای مهم در خانه میرزا حسین خان کسمایی بود.


 
بیمارستان فامیلی، روبروی موزه رشت از دیگر شاخصه های مهم محله بیستون است. زایشگاه فامیلی که امروز به نام بیمارستان خصوصی فامیلی شناخته می‌شود در سال ۱۳۴۷ خورشیدی توسط دکتر «نصرت‌الله فامیلی» در خیابان بیستون رشت ساخته شد.
 
دکتر فامیلی همواره در اندیشه‌ تاسیس زایشگاه تخصصی برای زنان در رشت بود. بنابراین در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در زمینی که از «عمده‌الملک دادور» در خیابان بیستون رشت خریده بود، «زایشگاه فامیلی» را ساخت.
 
دکتر فامیلی در شرح حال خود نوشته است: « ۱۶ مرداد سال ۱۳۴۱ خورشیدی بود که به رشت آمدم. در شهرستان‌ها میزی نداشتم تا کار کنم. متأسفانه آن موقع، ورود به دانشگاه برای رئیس درمانگاه به علت کمی دانشگاه‌ها و بخش‌ها مشکل و حتی بعضی مواقع غیرممکن بود. با امید این که با داشتن تخصص جراحی زنان مرا فوراً به دانشگاه خواهند فرستاد به رشت آمدم. ولی با زد و بندهایی که زایشگاه با رئیس بهداری کرده بود، برای آن‌که سر و صدایی نشود، برای ما یک بخش جراحی زنان در بیمارستان پورسینا درست کردند.

 چشم‌ها همه مواظب بودند که چه زمانی، بیماران آن پزشک، فوت کنند یا عوارضی ایجاد شود؛ چرا که در آن موقع می‌بایست پزشک کوله بار خودش را ببندد و به شهر یا محل دیگری برود. البته این بخش جراحی زنان بود و نکته مهم از مامائی خبری نبود. دو سه سال در این بخش جراحی با موفقیت زیادی کارهای جراحی زنان را انجام دادم. چند سال در زایشگاه حمایت مادران نیز خدمت کردم.

اتاق عمل این زایشگاه در زیرکوچه با یک لامپ عادی ۱۵۰ وات کار می‌کرد و با آن کار بیهوشی و زایمان انجام می‌شد و برای گرما هم از بخاری علاءالدین استفاده می‌کردیم.» (نک الهام کیانپور، یادی از دکتر نصرت الله فامیلی)


 
از دیگر یادگاران محله بیستون، خانه شادوران جهانگیرسرتیپ پور، در ابتدای خیابان بیستون است. بخش باقیمانده این خانه چندسالی است به عنوان «کافه زیبا» تغییر کاربری یافته است. ولی بسیاری از شهروندان نمی دانند این خانه متعلق به بزرگ مردی است که هر دوره از زندگیش، منشا خدمات شایانی نه تنها برای رشت که برای گیلان بود.
 
از آن خانه بزرگ، تنها دو اتاق تو در تو و یک بالکن کوچک در طبقه دوم رو به خیابان بیستون باقی مانده، طبقه نخست واحدهای تجاری و ۲ اتاق و یک بالکن طبقه دوم، کافه شده است.
 
نویسنده کتاب «خطی بر دیوار»، هرچند از خانه جهانگیرسرتیپ پور در مقدمه کتابش نامی نبرده، اما با نگارنده یک سال پیش از فوت، گفت‌وگویی داشتم و او درباره خانه سرتیپ پور گفته بود: «آن زمان که به خانه سرتیپ پور رفت و آمد داشتم، ۲۵ یا ۲۶ سالم بود. خانه قدیمی بود، ولی خیلی بزرگ نبود. حیاط گلکاری زیبایی داشت. جهانگیرخان را بارها دیده بود. حتی در دوره میانسالی هم با او در ارتباط بودم. غالبا می آمد دهکده ساحلی و با هم روی تراس می نشستیم و حرف می زدیم و او صمیمانه و بزرگوارانه می گفت تو سئوال کن و من جواب می دهم. با او و پسرش هم عکس های زیادی دارم. بعدها هم که رفت تهران و ساکن شد، باز با او در ارتباط بودم. خانه را سپرده بود به یکی از اقوامش. آنقدر بزرگوار و سلیم النفس بود که به آنها بابت خانه اطمینان داشت.
 
بعدهاکه در کهولت سن در بیمارستان بستری شد بازهم به دیدنش رفتم. یادم هست، بانویی از کادر ریاست بیمارستان او را حاج آقا خطاب کرد و جهانگیر خان گفت تو به من توهین کردی من که مکه نرفتم. تو مگر مسلمان نیستی چرا دروغ می گویید.»
 
جهانگیرسرتیپ پور تنها ۱۷ سال داشت که به جرم همکاری با جنبش جنگل قرار بود اعدام شود. خواست خدا بود که وی از چوبه دار نجات یابد. اگرچه در سال های اخیر، رسانه ها تنها از مردی نوشتند که «تماشاخانه گیلان» را در ملک همسرش احداث کرد، اما « سرتیپ پور، با تشکیل جمعیت آزاد، به مدت چهار سال در کارهای نمایشی، تشکیل کتابخانه و کلاس اکابر و دیگر فعالیت های فرهنگی اقدامات ارزنده ای داشت. در شهریور ۱۳۲۰ شرکتی به نام "روزی" تاسیس کرد و در شرایط سخت جنگی کشور در روستاهای تالش و فومنات کالاهای اساسی  توزیع می کرد.
 
فعالیت سرتیپ پور به شکل نهضت مقاومت منفی در مناطق کوهستانی آستارا، طارم، رودبار و عمارلو با همکاری مرحم بهاء الدین املشی و سید حسن اشکوری نمایان شد. ولی این بار ارتش سرخ وی را از گیلان تبعید کرد.


 
سال ۱۳۳۰ انجمن شهر، سرتیپ پور را به عنوان شهردار انتخاب می کند. او دو سال و چند ماه شهردار رشت بود. تهیه نقشه جدیدی از شهر رشت، فاضلاب کشی خیابانهای اصلی، خرید ماشین های مکنده، تقویت اداره آتش نشانی، استقرار کارگاه های صنایع دستی در نوانخانه رشت، ایجاد هنرستان و چند واحد آموزشی با بودجه شهرداری، خدمات بهداشتی گسترده و مبارزه با حشرات و کچلی و... مهمترین خدمات شهرداری بود که در کسوت شهرداری پیشه اش نمایش نبود.»(نک گیله وا)
 
سرتیپ پور نمایش نامه نویس خبره ای بود و عایدات فروش بلیط نمایشنامه هایش، صرف امور خیریه می شد. خود او می نویسد: « در سال ۱۳۰۲ بر اثر گزارشی که در مجلس دوستانه ای از دکتر صادق خان زهری، دکتر آخوندوف و دکتر علی خان پارسی درباره مرگ و میر مردم مستمند نقل شد، بر آن شدم که زمینه ای برای ایجاد بیمارستان و یا درمانگاه فراهم آورم و دکترهای مذکور نیز تعهد کردند بعد از ظهر ها ساعت کار خود را مجانا وقف مردم مستمند کنند.»
 
و توضیح می دهد چگونه نمایشنامه «عاقبت وخیم» را نوشته و در شب نمایش نیز برای تماشاگران، اهمیت کمک به مستمندان  و ایجاد بیمارستان به نفع مردم را نطق کرده است. همین امر موجب کمک های نقدی دیگری می شود و زمین معروف به صحرای ناصریه برای ساخت بیمارستانی به نفع مردم مستمند خریداری می شود. مدتی بعد مریضخانه ملی ساخته می شود. مریضخانه ای که اکنون بیمارستان پورسینای رشت نام دارد.
 
سرتیپ پور ۲ بار نیز نماینده مردم رشت در مجلس می شود. اعتبار خرید زمین برای احداث فرودگاه رشت، خرید بانک خون برای بیمارستان پورسینا، توسعه کتابخانه ملی، تاسیس دانشکده کشاورزی و دریافت اعتبار برای دانشگاه گیلان و دریافت اعتبار دولتی برای تاسیس زایشگاه بزرگ رشت و ... از جمله اقدامات این مرد بزرگ بود.  

وی از سال ۱۳۵۰ به بعد از کارهای سیاسی و اجتماعی کناره گرفت و یکسره به کارهای فرهنگی روی آورد. تالیف چند جلد کتاب در فرهنگ گیلان از جمله «نامها و نامدارهای گیلان» از آثار اوست.
 
جهانگیرسرتیپ پور هفتم آذرماه ۱۳۷۱ در تهران چشم از جهان فروبست و جسمش در گورستان سلیمانداراب رشت آرام گرفت.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۹ دی ۱۴۰۲ / ۰۹:۴۳
  • دسته‌بندی: گیلان
  • کد خبر: 1402100905490
  • خبرنگار : 50636