نخستین روز از نخستین جشنواره تئاتر منطقهای امسال کشور، صبح روز سهشنبه، ۵ دیماه در شیراز آغاز شد و حوالی ساعت ۲۴ به پایان رسید.
آنچه در ادامه میخوانید، شرحی است بر آن چه در این روز گذشت.
دوئل عشقی دو برادر
ساعت ۱۰ صبح - تالار استاد رحیم هودی
برای رسیدن به این تماشاخانه باید از سمت فلکه گاز، وارد قدیمیترین پارک شیراز شد. جایی که زمستان ۱۴ سال پیش به نام یکی از بزرگترین اساتید تثاتر شیراز افتتاح شد و حالا میزبان هنرمندان و هنردوستانی از سراسر کشور است. جمعی پشت درب سالن ایستاده و مشغول گفتوگو هستند و دقایقی طول کشید تا دربها به روی همه باز شود.
ساعت به ۱۰:۱۵ رسیده و تماشاگران سر جاهایشان نشستند. دقایقی بعد نیز نخستین نمایش آغاز شد.
"شازو" کاری از بچههای بندر دَیِّر استان بوشهر است. این نمایش سه بازیگر داشت. یک زن که حضورش مقطعی و با موسیقی و آوای خاصی همراه است و دو مرد که با لهجهای نسبتا غلیظ و شیرین، هر چه از زمان نمایش گذشت بیشتر بیننده را با خود همراه کردند. شازو کمدی نیست اما فخرایی و قاسمی موفق شدند در لحظاتی حاضرین را در دعوای عشقیشان بخندانند.
قحطبه فخرایی که کارگردان نمایش نیز هست، پس از این اجرای ۴۵ دقیقهای به خبرنگار ایسنا گفت: شازو یک اسم محلی در شهرستان دیر به شمار میرود که در اصل "شاه زن" است.
فخرایی در خصوص داستان شازو نیز گفت: دو مرد این نمایش با یکدیگر برادر هستند و شازو هم خواهر آنهاست، اما آنها نمیدانند. هر دوی آنها یک زیرجامه از شازو گرفتهاند و تصورشان این بوده که شازو عاشق آنهاست! اما بعد معلوم میشود که نه، آن زیرجامه وسیلهای بوده تا برادرانش را برگرداند.
جالب اینجاست که موضوع نمایش بی ارتباط با شیراز هم نیست، وی در این زمینه گفت: شخصیتهای این داستان زنگباری هستند. در سرزمین زنگبار، محلهای به نام "شیرازیها" وجود دارد که شیرازیهای مقیم زنگبار، آنجا زندگی میکنند. از جمله شخصیتهای شازو که در زنگبار دزدیده شدهاند و خواهر به دنبال آنها رفته است.
فخرایی ۵۱ ساله و اهل بخش گردخون استان بوشهر است و تئاتر را از سال ۶۷ شروع کرده است. او بر خلاف دو بازیگر دیگر این کار، یک بازیگر حرفهای محسوب میشود که قبلا در جشنوارههای منطقهای و ملی شرکت کرده است.
عباس قاسمی دیگر بازیگر مرد این قصه، متولد روستای مُخدان بخش گردخون است و سه سال است وارد کار بازیگری شده است. هر چند از نحوه بازی و تسلط او، به نظر میرسد تجربهای بیش از این مقدار داشته باشد.
قاسمی گفت: ۴ ماه پیش کار را آغاز کردیم و حضور قحطبه فخرایی به عنوان یک بازیگر حرفهای، انگیزه زیادی برایم بود که بهتر و بهتر بازی کنم. من از زمان دبستان به کار بازیگری علاقهمند بودم و حالا اولین بار است که حضور در جشنواره منطقهای را تجربه میکنم.
او که در آبانماه جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره استانی بوشهر را به خود اختصاص داده است، صحبتهایش را اینطور خاتمه داد: حرف دل من این است که مردم باید بیشترین لذت را از کارها ببرند. فرقی نمیکند چه کاری باشد یا از چه استانی. در اجرای خودمان هم زمانی که ببینیم مخاطب لذت برده است، راضی میشویم.
عوامل گروه به همراه عوامل اجرایی جشنواره به سرعت مشغول جمعآوری دکور بودند تا گروه بعدی که باید ساعت ۱۶ روی همین صحنه بیاید، دکورش را بچیند.
اما تهیه کننده شازو با چه انگیزهای به تئاتر ورود کرده است؟ حیدر احمدی در این زمینه گفت: رشته من جامعه شناسی است و با دانشآموزان زیادی هم سر و کار دارم. در فضای کنونی که بر جامعه ما حکمفرماست، فکر میکنم هیچ چیزی به اندازه هنر، فرهنگ و ورش نمیتواند در توسعه پایدار و کاهش آسیبهای اجتماعی نقش داشته باشد. بنابراین چیزی که به من انگیزه داد تا وارد این عرصه شوم، نیاز کشور به افزایش تولیدات فرهنگی بود که آن را حس میکردم.
احمدی در ادامه به اهمیت حضور در چنین جشنوارههایی پرداخت و افزود: این جشنوارهها بهترین محل برای تجربهاندوزی گروهها و دیده شدن کارهایشان است. ما در استان این نمایش را اجرا کردهایم اما تاثیر جشنواره منطقهای خیلی خیلی بیشتر است و روی آینده کاری این بچهها تاثیر زیادی دارد.
وی در پاسخ به اینکه آیا با توجه به وضعیت اقتصادی و هزینههای گزاف، او همچنان به ادامه کار مشتاق است، گفت: اگر همه فعالیتها به یک شخص یا گروه وابسته شود، روند سینوسی پیدا میکند. یعنی ممکن است یکی دو سال بشود همینطور کار کرد و نتیجه هم گرفت، اما اگر ارگانی آنها را حمایت نکند، این روند قطع میشود. تا الان هم هیچ کمکی از طرف استان دریافت نکردهایم و اداره ارشاد بوشهر، ریالی به ما نداده است. میدانید که کار هنری خیلی هزینه بر است و با توجه به اینکه در مناطقی مثل جایی که ما قرار داریم، اجرای عمومی هم نمیتواند حتی باعث بازگشت یک سوم هزینههای ما شود، معلوم نیست که بدون حمایت جدی از سوی دولت بتوانیم این راه را ادامه بدهیم.
مرثیهای برای شهیدِ راه نان
ساعت ۱۲ ظهر – تالار استاد لایق
با پایان نمایش شازو، کسانی که میخواستند تئاتر دوم را هم ببینند به این فکر کردند که چطور در فاصله زمانی کمتر از ۴۰ دقیقه خود را در این ترافیک و مسافت به دروازه کازرون برسانند. غافل از اینکه "دختر ساحل" با یک ساعت تاخیر روی صحنه خواهد رفت!
گفته میشود دلیل تاخیر، کارهایی است که گروه نمایشی شهرستان میناب باید در زمینه نور سالن انجام دهند. اما مشتاقان تئاتر، خم به ابرو نیاوردند و در محوطه کوچک مجموعه فرهنگی ابوریحان مشغول گفتوگو بودند.
بالاخره عوامل اجرایی جشنواره دربها را به شکلی نصفه و نیمه، باز کردند. ابتدا باید کسانی که بلیت تهیه کردهاند وارد سالن شوند و اگر فضای خالی باقی ماند، سایر مشتاقان هم وارد شوند.
فضای تالار استاد لایق به مراتب بیشتر از تالار استاد هودی است و در نهایت همه حضار وارد سالن شدند. در حالیکه نوای موسیقی جنوبی از پیش از شروع نمایش توسط سه بازیگری که پشت یک تور پنهان شدهاند، حس و حال جالبی به محوطه تاریک تالار داده است.
نمایش با صداهای فریاد عجیب و حرکات غریبی آغاز شد که شاید باعث تاخیر در برقراری ارتباط مخاطب شود، اما در عین حال، جالب توجه است.
نکته بامزه ماجرا، نقشآفرینی دو بازیگر در شمایل ماهی است. تماشاگران به وضوح بیشترین ارتباط را با ماهی سنگسر برقرار کردند. عبدالله ذاکری بازیگر این نقش که چندبار توانست با حرفهای بامزهاش حضار را به خنده وادارد، نویسنده نمایش نیز هست. وی گفت: یکی از وجوه نمایش ما، پرداختن به مساله شهید است. نه شهید دفاع مقدس، بلکه ما اعتقاد داریم هر کسی که در راه درآوردن نان حلال جانش را از دست بدهد، شهید محسوب میشود. دختر ساحل نیز پریشان است از اینکه پدرش را در ساحل دریا و حین صید ماهی از دست داده است. حالا قرار است طوفان بیاید و اتفاقی برای خود او بیفتد، اما به دوماهی از طرف "سوشیانت" دستور داده میشود که او را نجات دهند.
ذاکری متولد سال ۷۳ در شهرستان میناب استان هرمزگان است و از ۱۵ سالگی وارد عرصه تئاتر شده است. او که حالا سه سال است که نویسندگی هم میکند، از اجرای گروه راضی است و تاکید کرد: عوامل اجرایی جشنواره برای طراحی نور این کار، سنگ تمام گذاشتهاند.
کارگردان دختر ساحل نیز درباره حضور در جشنواره منطقهای اظهار کرد: جشنواره منطقهای به خاطر آن ۵ سالی که راکد مانده بود و داوران فقط فیلم نمایشها را میدیدند، از تب و تاب افتاده بود. اما حالا دوسال است که دوباره راه افتاده و دارد زنده میشود.
ایوب رحیمی ادامه داد: البته مطمئنا در شروع کار شاهد نقصهایی هستیم که باید برطرف شود. در شیراز، عوامل اجرایی به بهترین شکل به گروهها کمک میکنند. سال گذشته هم تعریفهای زیادی از دوستانمان نسبت به میزبانی شیراز شنیده بودیم و امسال هم خودمان این را به چشم دیدیم. هر چند هنوز در بحث اقتصادی ماجرا دچار مشکل هستیم و سالنها هم دچار مشکلات فنی هستند که باید برطرف شود. اجرای گروهمان هم خوب بود و فقط یک مقدار همان مشکلات فنی در کیفیت کارمان تاثیر منفی گذاشته بود.
وی در خصوص موسیقی نمایش که مورد توجه تماشاگران قرار گرفته بود نیز گفت: ما سعی کردیم علاوه بر سازهای کوبهای منطقه خودمان، از ساز گیتار هم استفاده کنیم. همچنین از کوزههایی "جهله" نام دارد و متعلق به منطقه خودمان هست نیز استفاده کردیم و همه اینها با هم آمیخته شد و به لطف خدا اتفاق مثبتی در زمینه موسیقی رقم زدیم.
لیرشاه ایرانی، به یاد آتیلا
ساعت۱۶ – تالار استاد هودی
بعد از صرف ناهار و ساعتی استراحت، تیم داوری و تئاتردوستان دوباره به تالار استاد هودی بازگشتند تا شاهد نمایشی از شهر سمنان باشند.
"تبار خون" که در جشنواره استان سمنان بیشترین جوایز را از آن خود کرده است، بهنظر میرسد در شیراز هم توانسته توجه زیادی را به خود جلب کند.
شاید جالبترین نکته در خصوص نمایش تبار خون، نویسنده آن است. کارگردان این نمایش به خبرنگار ایسنا گفت: متن این نمایش، در واقع بازخوانی نمایشنامه مشهور "لیرشاه" اثر ویلیام شکسپیر است که توسط زندهیاد آتیلا پسیانی به صورت ایرانی-شرقی درآمده است. یعنی بهجای لیرشاه و دلقک، تبدیل شده است به میرشاه و تلخک.
محمدعلی دانشگر با بیان اینکه در اجرای این تئاتر از شیوههای ایرانی نمایش مثل خیمه شب بازی و نقالی استفاده شده و حتی نگاهی به آیین "ذن" هندیها نیز داشته است، افزود: نمایش تبارخون که توسط دو شخصیت کولی اجرا میشود، درباره سلوک درونی انسان است.
وی بیان کرد: اجازه شفاهی استفاده از نمایشنامه مرحوم پسیانی را در تیرماه، یعنی سه ماه پیش از درگذشت وی دریافت کرده و اجازه کتبی را پس از آن اتفاق تلخ، از همسر مرحوم دریافت کرده است.
دانشگر در جشنواره استان سمنان، جوایز بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری مرد و بهترین موسیقی را از آن خود کرده است و همسر او "سمانه نجار" نیز برنده بهترین بازیگر نقش اول زن شده است. تبار خون چند جایزه دیگر را نیز در جشنواره استانی به خود اختصاص داده بود.
اما این کارگردان نیز نسبت به نحوه برگزاری جشنواره گلایهمند بود و در این زمینه گفت: مناطق برگزاری جشنواره باید طوری انتخاب شوند که گروهها مجبور نباشند مسافت زیادی را برای رسیدن به محل برگزاری طی کنند. مثلا گروه ما که متعلق به سمنان است، باید به شهرهایی مثل مشهد، گرگان یا رشت برود. اینکه بخواهیم امروز بیاییم، فردا اجرا کنیم وپس فردا برگردیم، بدون اینکه بقیه اجراها را ببینیم، جالب نیست.
کارگردان سمنانی همچنین به مسائل اقتصادی اشاره کرد و گفت: اگر بودجه بیشتری برای تئاتر کشور در نظر گرفته نشود، در این حوزه به مشکلات زیادی برخورد میکنیم. تئاتر خصوصی یک بخش ماجراست اما دولت باید ورود کند، سالنها را تجهیز کند و از گروههای فعال برای حضور بیشتر در این عرصه حمایت کند.
آمادگی بدنی از صدقه سر تئاتر
ساعت ۱۹ – تالار استاد فقیه
هوا تاریک شد اما علاقهمندان تئاتر که برخی از آنها بازیگران و عوامل تئاترهای قبلی هستند، پشت درب تالار استاد مهدی فقیه واقع در بوستان کوی زهرا صف کشیدند تا نمایش دیگری از استان سمنان را تماشا کنند.
گنجایش این سالن هم چندان زیاد نیست و عوامل برگزاری سعی کردند در وهله اول، شرمنده کسانی که بلیت تهیه کردهاند نشوند. اما در نهایت، همه را وارد سالن کردند و تعدادی مجبور شدند روی زمین بنشینند. باز هم کسی خم به ابرو نیاورد. این چیزها جزو شیرینیهای تئاتر برای علاقهمندانش است.
ماجرای "ناگفتههای گودال ابو فارِس" را یک پیرمرد و یک دختر جوان روایت میکنند. این داستانِ نوشته حمیدرضا قاسمی درباره پدری است که فرزندش را طی حادثهای در شهر موسل عراق، گم میکند. پسر به دست داعش میافتد و پدر باز میگردد تا پسرش را نجات دهد اما با دختری مواجه میشود که به گمان او، داعشی است.
دیالوگهای جذابی که بین این دو شخصیت رد و بدل میشود، با حرکات نمایشی قابل توجهی نیز به خصوص توسط دختر جوان همراه است. نمایش به هیچ عنوان خسته کننده نیست و بهنظر میرسد همه تا پایان قصه را همراهی کردهاند.
بلافاصله پس از پایان نمایش، کارگردان روی صحنه رفت و از تماشاگران خواست پیش از ترک سالن، یک دقیقه به صحبتهایش گوش کنند.
مصطفی ولیزاده روی صحبتهایی که پیش از جشنواره با خبرنگار ایسنا داشت، تاکید کرد: ما بیمهریهای زیادی کشیدیم. مجبور شدیم ۱۲۰۰ کیلومتر مسافت را طی کنیم تا امشب در خدمت شما باشیم. تا دو روز پیش اجرای ما به دلیل مشکلات مالی لغو شده بود اما به خاطر آن عزیزی که کار را به نیت او شروع کردم، گروهم را به هر شکلی بود به اینجا رساندم. البته طبق قانون جشنواره، ما که دیشب رسیدهایم فردا باید این مسافت ۱۲۰۰ کیلومتری را برگردیم.
ولیزاده در انتهای صحبتش از اعضای گروهش اجازه گرفت تا اجرای این شب را به شهید رضی موسوی تقدیم کند. کسی که یک روز قبل توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده بود.
اما آیا بازیگر نقش دختر کاندیدای جدی کسب عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره است؟ خودش چنین اعتقادی ندارد و گفت: اگر قرار بود برنده شوم، ابتدا باید جایزه استانی را میبردم. در حالیکه آن جایزه را خانم نجار(بازیگر نمایش قبلی) برد و من دوم شدم.
با این حال، رضایت مخاطب توانسته زهرا لطفی را به وجد آورده و راضی کند. او به قول خودش متولد ۱۳ بدر سال ۱۳۷۸ است و از سال ۹۷ وارد عرصه تئاتر شده است. عضو گروه اسپیدال به سرپرستی محمدرضا عبادیانی است و سال گذشته با کارگردانی عبادیانی و با نمایش نقطه صفر مرزی، خوش درخشیده است. علاوه بر برنده شدن در جشنوارههای استانی و منطقهای، در جشنواره بین المللی فجر کاندید دریافت جایزه شده و در مجموع ۵ تندیس دریافت کرده است!
لطفی با وجود استعدادی که از خود نشان داده، به هیچ عنوان حاضر نیست عرصه تئاتر را به سمت سینما ترک کند و در این زمینه گفت: قبلا چند فیلم کوتاه به من پیشنهاد شد و یکی از آنها را قبول کردم و رفتم. اما تجربه لذتبخشی برایم نبود و حس میکنم روحی در آن کار نیست. اما روی صحنه، آن رشدی که از نظر جسمی، ذهنی و روحی نیاز دارم را به دست میآورم. حس میکنم اگر قدرت بدنی هم به دست آوردهام از صدقه سر تئاتر بوده است.
این بازیگر شاهرودی از حضور در شیراز راضی است اما فاصله محل استقرار گروه را با محل اجرای نمایشها، بسیار زیاد دانست و در این رابطه گفت: ما در صدرا اسکان داده شدیم و وقتی میخواهیم برویم و بیاییم، انگار به یک شهر دیگر میرویم. همه تئاترها را هم نمیگذارند ببینیم، در حالیکه آمدهایم اینجا کارها را ببینیم. اما باید از کادر اجرایی تشکر کنیم که واقعا برایمان سنگ تمام گذاشتهاند.
بازیگر مرد نمایش، متولد سال ۱۳۳۹ در دامغان، اما بزرگ شده شاهرود است. او از سال ۱۳۵۸ وارد عرصه بازیگری تئاتر شده و از سال ۷۳ کارگردانی هم میکند.
مهدی بانی گفت: ناگفتههای گودال ابو فارس را یک تیم جوان طراحی کرده است. کاری به عشق شهدا و وطن. با افتخار این نقش را پذیرفتم. نقش پیرمردی که در این گودال به دنبال پسرش میگردد. پسری که به نوعی اسیر گروه داعش شده است. تا جایی که توانستم سعی کردم با دلم وارد این کار شوم و هر چه توان و انرژی دارم را روی صحنه بریزم.
دستیار کارگردان این نمایش هم کسی است که از او به نیکی یاد میشود. میترا قرایی خوشحال است که این کار به جشنواره راه پیدا کرده و از مهمان نوازی شیرازیها تشکر کرد و افزود: از صبح که آمدیم، بچههای شیراز پای کار بودند. حتی زمانی که ما خسته میشدیم و مینشستیم، بچههای شیراز کار میکردند تا دکورمان آماده شود. در نهایت هم امیدواریم کار ما به دل تماشاگران نشسته باشد و جمعه شب با نتیجه مطلوبی به شهرمان برگردیم.
وی در پاسخ به اینکه چقدر به موفقیت در شب اختتامیه امیدوار است، گفت: قطعا همه کارهایی به جشنواره راه پیدا کردهاند، کارهای قوی و خوبی هستند. ما نمیتوانیم همه کارها را ببینیم و خودمان را با آنها مقایسه کنیم و فقط امیدواریم که هر کسی به حق خودش برسد.
ساعت حدود ۸:۳۰ شب شد و رضا بهبودنیا نویسنده شیرازی که قرار بود چند روز بعد با نمایش "یک ماه و سه روز ۲۴ ساعت" به جشنواره منطقهای سمنان خواهد رفت، با جدیت مشغول کمک به عوامل گروه نمایش استان سمنان برای جمع آوری دکور است. در حالیکه بقیه دوباره به دروازه کازرون برگشتهاند تا شاهد آخرین نمایش شب نخست باشند.
نبرد خرافات و واقعیت در مکعب سفید
ساعت ۲۱ – تالار استاد لایق
باز هم ازدحام پشت درب سالن. این بار عوامل اجرایی با جدیت بیشتری ورود به محل برگزاری نمایش را مدیریت کردند. نسبت به نمایش ظهر، تعداد خیلی بیشتری روانه تالار استاد لایق شدند و لازم بود تمهیدات ویژهای اندیشیده شود تا بلیت دارها پشت درب نمانند. اما رسول موسوینژادیان، معاون فرهنگی هنری اداره ارشاد، نگران همه بود و گفت: دوست نداریم خدای نکرده حتی یک نفر که در این سرما برای تماشای تئاتر آمده، پشت در بماند.
خانم مسئول درب ورودی هم با صدای بلند به همکارانش گفت: اگر لازم شد، هیچکدام از عوامل اجرایی برای تماشا وارد سالن نمیشوند.
در نهایت هم تمامی علاقهمندان وارد سالن شدند و عده زیادی مجبور شدند تا نزدیکیهای دکور "نسناس" روی زمین بنشینند. تعداد زیادی از روی زمین نشستهها، بازیگران و عوامل سایر تئاترهای امروز هستند.
نسناس را شاید بتوان در ژانر وحشت یا حداقل نیمهوحشت قرار داد. نمایشی از شهر گچساران که به اعتقاد مردم این منطقه از استان کهگیلویه و بویراحمد به "جن" میپردازد.
مدت زمان نمایش به شکل محسوسی طولانیتر از تمامی نمایشهای روز اول است؛ ۷۵ دقیقه.
کارگردان این نمایش از اجرای بچههایش راضی بود اما از نبود زمان کافی برای آماده سازی سالن در زمینه نور و صدا گلایه کرد و گفت: برای دکور با این جزییات حداقل هشت ساعت زمان لازم است، در حالیکه ما تنها دو ساعت قبل از اجرا توانستیم سالن را در اختیار بگیریم.
مسلم نارکی در پاسخ به اینکه حرف نمایش چه بود و او میخواست با "نسناس" چه بگوید، گفت: بعضی مردم اعتقاد دارند جن خرافات است اما مردم منطقه ما چنین اعتقادی ندارند. بعضیها حتی با دعانویسها در ارتباط هستند و اگر با اعتقاد آنها مخالفت کنید، عصبانی میشوند. ما هم به همین مساله پرداختیم و البته مقداری تخیل را هم برای زیبایی کار، اضافه کردیم. خواستیم کار قشنگی ارائه کنیم که تماشاگر را درگیر کند و امیدواریم موفق شده باشیم.
یکی از بازیگران شاخص این نمایش، کسی بود که نقش مادر را ایفا میکرد. جالب اینجاست که او فقط ۱۹ سال دارد اما خوب توانست از پس نقشی که چندین سال بزرگتر از سن او بود، بر بیاید.
شیلا شکوهی متولد گچساران که در نقش "بیخیری" روی صحنه رفت، گفت: اگر دقت کرده باشید، در داستان ما تبری دسته چوبی وجود داشت که روی کُنده فرود میآمد. برگرفته از همان چیزی که میگویند آدم همیشه از خودی ضربه میخورد. اینجا هم "بیخیری" مادری بود که در نهایت توسط دختر خودش کشته شد. دختری که شاید از شکم خودش زاده نشده بود، اما او مثل دختر خودش از او مواظبت کرده بود. اما در نهایت خوی "جن" دختر بر خوی انسانیاش غلبه کرد و نقشه قتلش را کشید.
شکوهی با بیان اینکه چندسالی است وارد عرصه بازیگری شده و استعداد خوبی هم از خود نشان داده است، اما علاقهمندی نخستم نه تئاتر است و نه سینما، گفت: من بی اندازه به کادر درمان علاقهمندم و میخواهم عضوی از این جامعه شوم. اما هنر هم شیرینی زندگی است. مخصوصا تئاتر که شاید در آینده به شکل حرفهایتری به آن نگاه کنم.
بدین ترتیب روز و شب اول جشنواره تئاتر منطقهای پارس حدود ساعت ۱۲ سهشنبه شب به پایان رسید تا همه خود را برای روز دوم آماده کنند.
در روز دوم این جشنواره از ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه، ششم دیماه با نمایش "لولیدن در آخرین خواب کسی که هرگز نخوابیده است" در سالن سبز مجموعه هنرشهرآفتاب آغاز شد.
انتهای پیام