گرایش عجیب و غریب به ناداستان‌!

فرهاد رفیعی به آینده ادبیات کشورمان امیدوار است و نسل جدید داستان‌نویسان را نسلی متفاوتی می‌خواند که نگاهی جهانی به داستان دارند. او همچنین از گرایش عجیب و غریب به ناداستان می‌گوید. همچنین ناپایداری جوایز ادبی را یکی از حاشیه‌های اصلی آن‌ها می‌خواند.‌

 فرهاد رفیعی که با مجموعه داستان «زمستان شغال» به‌عنوان تقدیرشده در جایزه مهرگان ادب شناخته شده است، در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به اینکه این کتاب دومین مجموعه او بعد از مجموعه داستان «شب مارهای آبی» است، اظهار کرد: پیش از چاپ این مجموعه، یکی دو داستان آن را به جوایز مختلف ارسال کرده بودم که داستان «بی‌نهایت» برگزیده جایزه تیرگان و داستان «زمستان شغال» برگزیده جایزه بهرام صادقی شده بود. بعدها این‌ داستان‌ها را که فضاهای نزدیک به هم داشتند همراه چند داستان دیگر گردآوری کرده و در سال ۱۳۹۸ در نشر نیماژ منتشر کردم. سال گذشته چاپ سوم کتاب عرضه شده بود و الان شاید چاپ چهارمش در دست چاپ باشد. چند ماه بعد از انتشار کتاب، کرونا آمد و جوایز به تعویق افتاد. این شد که الان در سال ۱۴۰۲ جایزه مهرگان را دریافت کرد. البته در آن زمان هم «زمستان شغال» در جوایز مختلف شرکت داده شد و مجموعه برتر جایزه مازندران انتخاب شد و توکای طلایی را برد. همچنین جزء چهار داستان برتر جایزه «هفت ‌اقلیم» انتخاب شد و در مهرگان نیز تقدیر شد.
 

 او درباره موضوع داستان‌های این مجموعه نیز گفت: مسائل اجتماعی دغدغه همه داستان‌هاست و شاید بتوان گفت، این موضوع در داستان‌ها پررنگ است؛ اما پرداخت داستان‌ها، پرداخت واقع‌گرایانه مرسوم نیست. عمدتاً فضاهای داستان‌ها به سوررئال نزدیک است، امر شگفت در آن‌ها بسیار پررنگ‌تر بوده و دودوتاچهارتای جهان واقعی را برهم می‌زند. برخی داستان‌ها به لحاظ فضا، برخی به لحاظ کاراکترهای خاص، برخی به لحاظ زمان و برخی به لحاظ نثر متفاوت بوده و از زبان معیار و مرسوم و نثر پاکیزه و خوش‌خوان فاصله می‌گیرد. در فرم نیز در برخی از داستان‌ها کار نامتعارفی انجام می‌گیرد.

 این نویسنده شیرازی درباره این‌که چقدر از زیست‌بوم شهری که در آن زندگی می‌کند، در داستان‌هایش بهره گرفته است، توضیح داد: مشخصاً داستان «خرامان سرو» در شیراز می‌گذرد؛ داستان در خیابان ارم و باغ ارم شیراز می‌گذرد. لوکیشن داستان فضای خاصی است، صبغه تاریخی باغ ارم و مسیر منتهی به فلکه گاز و دانشگاه فضایی است که در ذهن عمده ایرانی‌ها وجود دارد. «خرامان سرو» داستان بلندترین سرو باغ ارم است که یک روز از داخل باغ حرکت کرده، نرده‌ها را شکسته و وسط خیابان ایستاده است. لوکیشن داستان از نواحی مشخص و معروف شیراز است.
 

 اگر به ادبیات آپارتمانی محدود شویم، مخاطب را پس می‌زنیم
 

 رفیعی درباره نقدی که نسبت به استفاده‌نکردن از ادبیات بومی در داستان‌ها وجود دارد، بیان کرد: قطعاً یکی از چیزهایی که مخاطب را جذب می‌کند، فضا و اتمسفر تازه است. اگر ما به یک شهر و فضا مانند آپارتمان محدود شویم که در دوره‌ای بیش از حد داستان‌های آپارتمانی گسترش ‌یافته بود، مخاطب را پس می‌زنیم؛ اما اگر در داستان‌ها با زیست‌بوم‌ها و اقلیم‌های دیگر مواجه شویم، تازگی‌ای که آن‌ها دارند قطعاً در جذب مخاطب مؤثر خواهد بود. مخاطب از یک لوکیشن در یک شهر عمدتاً پایتخت خسته شده است.

  او یادآور شد: از طرف دیگر اقلیم‌ها و نواحی جدید ظرفیت‌های کارنشده‌ای دارد که وارد حیطه داستان نشده و با انتخاب آن‌ها می‌توانیم دست ‌به‌ کار خلاقانه بزنیم. کاری که من در رمان «ابجد خون» کرده‌ام؛ این کتاب که مجوز نشر دریافت کرده و قرار است در نشر نیماژ منتشر شود، در شیراز می‌گذرد و شهر شیراز یکی از کاراکترهای اصلی رمان است و هویتی برای خود دارد. حضور چشمگیر شهر گاه بر کاراکترها غالب بوده و بر آن‌ها سیطره دارد. سعی کرده‌ام لوکیشن‌های فرهنگی، پیشینه‌شان و تأثیری را که بر آدم‌ها دارد، در داستان بیاورم.

  سختی‌های نوشتن رمان و داستان کوتاه
  

رفیعی دربار نوشتن رمان و داستان کوتاه که برخی معتقدند نوشتن داستان کوتاه سخت‌تر از رمان است، گفت: هرکدام سختی‌ها و امتیازهای خود را دارند؛ در مجموعه داستان به لحاظ فشردگی‌ای که دارد مجال کمتری داریم. بایست تا جایی که می‌شود دغدغه‌ها و ایده‌های داستانی را فشرده و به‌صورت کپسولی در اختیار مخاطب قرار دهیم که این کار را دشوار می‌کند. در داستان کوتاه باید از اطناب پرهیز کنیم و درعین‌حال داستان باید اثرگذاری خود را داشته باشد، باید درنگ‌هایی را در داستان کوتاه قرار دهیم. این درنگ‌ها درواقع به مخاطب اجازه خلوت‌کردن با داستان‌ها را می‌دهد. ما نمی‌توانیم با شتاب و بی‌امان به مخاطب اطلاعات بدهیم و داستان را پیش ببریم. از طرف دیگر دست نویسنده در رمان بازتر است.
 

 در داستان کوتاه موفق‌تر بودیم

  او افزود: اگر نویسنده خطا و ضعف‌هایی در داستان داشته باشد به دلیل حجیم بودن رمان شاید این خطاها کمتر دیده شود؛ اما در مجموعه داستان برجسته‌تر دیده می‌شود. البته رمان پیچیدگی‌های دیگری دارد که کار را سخت می‌کند. برخلاف داستان کوتاه که یک درون‌مایه دارد، رمان مجموعه‌ای از درون‌مایه‌هاست و چفت‌وبست دادن درون‌مایه‌ها و گره‌زدنشان کار را سخت می‌کند تا آشفتگی و چندپارگی ایجاد نکند و این درون‌مایه‌ها همگرا بشوند، این کاری است که در رمان وقت‌گیر بوده و سخت‌ترین کار، این است.

فکر می‌کنم رمان‌های فارسی از اینجا لطمه می‌خورد؛ رمان‌ها چندپاره است

  او در ادامه خاطرنشان کرد: فکر می‌کنم رمان‌های فارسی از اینجا لطمه می‌خورد؛ رمان‌ها چندپاره است. نویسنده در زمان طولانی این رمان را می‌نویسد. در واقع نوشتن در ایران شغل نیست. تعداد نویسنده‌های حرفه‌ای که چند ساعت از شبانه‌روز را به طور منظم بر روی رمان کار کنند، محدود است و چون رمان‌ها در زمان‌های طولانی نوشته می‌شوند، حال و هوای نویسنده به‌مرور تغییر می‌کند، اتمسفر رمان عوض می‌شود و به همین دلیل رمان‌های مفصل ما چندپاره هستند. رمان‌های موفق ما معمولاً رمان‌های کوتاه هستند؛ رمان‌هایی که بیش از ۱۲۰ تا ۱۵۰ صفحه نیستند مثلاً «بوف کور»، «ملکوت»، «شازده احتجاب»، «گاوخونی» و... . می‌توان گفت رمان‌هایی ماندگار شده‌اند که کم‌حجم هستند. ایرادی که رمان‌های چندجلدی، قطور و مفصل ما دارد، چندپارگی و تعدد درون‌مایه‌ها و تشتت آن‌هاست، هرچند استثناهایی نیز داریم. اگر ادبیات داستانی رمان و داستان کوتاه را مقایسه کنیم می‌بینیم که ادبیات داستانی ما در داستان کوتاه موفق‌تر و جهانی‌تر بوده تا رمان.
  

چرا داستان کوتاه؟

  رفیعی درباره این‌که به نظر سبک زندگی مخاطبان نیز در توجه به مجموعه داستان مؤثر است، گفت: بحث مخاطب‌شناسی، ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند؛ یکی از دلایل مجال اندک مخاطب برای درگیرشدن با ادبیات و داستان است و تکلیف خواننده زودتر با داستان مشخص می‌شود؛ اما رمان زمان بیشتری می‌طلبد تا مخاطب در کنار نویسنده باشد. دلیل دیگر کارگاه‌ها و جمع‌خوانی‌هاست؛ در یک نشست کارگاهی می‌توان یک داستان کوتاه را خواند و نقد و بررسی کرد؛ اما این‌که رمان را در کارگاه‌ها به اشتراک گذاشت کمتر است. دلیل دیگر نیز شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است.

  او در ادامه با بیان اینکه ما پیش‌تر نیز ناداستان و جستار داشتیم، گفت: در چند سال اخیر ناداستان رونق عجیبی داشته است. در یک شرایط نرمال با این شدت و سرعت به سمت ناداستان رفتن هم توسط نویسنده‌ها و هم مخاطبان عجیب و قابل‌توجه است. یکی از دلایل این موضوع شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است؛ زیرا مخاطبان در این فضا در حال خواندن تجربیات و اظهارنظرهای شخصی در صفحات هستند. در واقع ذهن مخاطب به خواندن این ناداستان‌ها عادت کرده و به‌گونه‌ای هدایت می‌شود که سریع سر اصل مطلب برود و در کمترین زمان حرف را منتقل کند. به نظرم گرایش به ناداستان از همین‌جا می‌آید.

  افق روشن ادبیات داستانی
 

 نویسنده «زمستان شغال» درباره ارزیابی‌اش از وضعیت ادبیات داستانی نیز گفت: افق روشنی پیش روی ادبیات فارسی می‌بینم؛ نویسنده‌های نسل ما جدی هستند و رقابت بین نویسنده‌ها بیشتر است. شاید چیزی که در نویسنده‌های نسل سوم کمتر است، گرایش به جهانی‌شدن است. نویسنده‌های نسل ما عمدتاً به ایران و مرزهای داخل اکتفا نمی‌کنند و دنبال ترجمه هستند و این‌که اثرشان به زبان‌های دیگر ترجمه شود. شاید این میل در نویسنده‌های قبل از ما نبود. البته با آمدن تکنولوژی ارتباطات گسترده‌تر شده و داستان‌ها راحت‌تر می‌روند. به نظرم نویسنده‌های نسل امروز افق گسترده‌تری پیش رو دارند و به جایگاه‌های بلندتری فکر می‌کنند حالا چه در بحث زبان و چه بحث فرم. خیلی از بحث‌هایی که مربوط به ناداستان است در نسل‌های جدید گرایش گسترده‌تری پیدا کرده است. تجربه‌گرایی، جست‌وجوگری و دسترسی همه‌جانبه به اطلاعات در نسل امروز داستان‌نویسان وجود دارد. به نظرم نویسنده‌های جدید به جایگاه‌های بالاتری برسند. داستان‌نویسان خیلی خوبی داریم که تازه زبان و سبک خود را پیدا کرده‌اند.
  

اندر مصائب جوایز ادبی

  رفیعی درباره جوایز ادبی و تأثیری که جوایز ادبی دارند و اینکه به نظر از جوایز ادبی خارجی استقبال بیشتری می‌شود تا جوایز داخلی؛ مثلاً ناشران توجه بیشتری دارند، اظهار کرد: جایزه‌ها محاسن و معایبی دارند. حسنشان این است که به دیده‌شدن کتاب‌ها کمک می‌کنند. اگر «زمستان شغال» جایزه نمی‌برد تا این حد مخاطب پیدا نمی‌کرد و موفق نمی‌شد. خب مخاطب در انبوه داستان‌هایی که دارد چاپ می‌شود، تا حدی سردرگم است و نمی‌داند به کدام یک مراجعه کند، یکی از کدهای ارجاع جوایز است و در انتخاب‌ها مؤثر است.
 نام نویسنده، هیچ کنجکاوی‌ای در مخاطب برنمی‌انگیزد مگر اینکه کتاب را کسی توصیه کند.


  او خاطرنشان کرد: واقعیت این است نام نویسنده در برخورد اول، منجر نمی‌شود که مخاطب کتاب را از روی پیشخان بردارد. نام نویسنده، هیچ کنجکاوی‌ای در مخاطب برنمی‌انگیزد مگر اینکه کتاب را کسی توصیه کند. این توصیه‌های شفاهی در قدیم که تعداد کتاب‌های منتشرشده در سال کمتر و محدودتر بود، تأثیرگذاری بیشتری داشت؛ اما در حال حاضر که حجم چاپ کتاب‌ها بالا رفته، کتاب‌ها گم می‌شود. در چنین شرایطی برگزیده شدن، در کنجکاوی اولیه مؤثر است، اینکه مخاطب درگیر کتاب بشود یا نشود کار نویسنده است. در واقع جوایز کنجکاوی و فرصت را ایجاد می‌کند. اگر کتابم جایزه نمی‌برد شما فرهاد رفیعی را نمی‌شناختید و این مصاحبه شکل نمی‌گرفت. این تأثیرگذاری جایزه‌ها برای نویسندگانی که در شهرستان‌ها هستند بیشتر است، عملاً در شهرستان‌ها نشریات ادبی وجود ندارد و خیلی کم و محدود است و یک‌سری نشریه‌های الکترونیکی است که تیراژ پایینی دارد. در شهرستان‌ها کتاب‌ها بررسی، نقد و معرفی نمی‌شوند و فضا محدود است.

برخی نویسنده‌ها از جوایز لطمه می‌خورند

 این داستان‌نویس گفت: اما در ایران جوایز مشکلاتی دارند و یک جمع هفت هشت‌نفره داستان‌ها را قضاوت می‌کنند؛ البته اگر خوش‌بینانه فکر کنیم که توصیه‌ای پشتش نبوده است. سلیقه در داستان و به‌طورکلی هنر از جایی به بعد مؤثر است و به‌هرحال نظر یک جمع برای سرنوشت یک کتاب و نویسنده تعیین تکلیف می‌کند و سلیقه‌ها تأثیرگذار هستند و نظرها متفاوت است، اینکه انتخاب‌ها منصفانه باشد یا نباشد، حواشی‌ای را برای جوایز ایجاد می‌کند. حتی برخی نویسنده‌ها از جوایز لطمه می‌خورند. البته برخی از جوایز برای دورشدن از سلیقه‌ها به‌صورت آکادمی برگزار می‌شوند و از افراد زیادی نظرسنجی می‌شود تا حواشی و لطمه‌ها کمتر باشد.
 

رفیعی در پایان گفت: مقوله دیگر جوایز در ایران، ناپایداری آن‌هاست. یکی دو دوره برگزار می‌شوند و سال دیگر خبری از جایزه نیست. اینکه نویسنده‌ای جایزه نوبل ببرد روی جلد کتابش می‌زنند؛ اما جوایز ایرانی را نمی‌زنند به این دلیل که جوایز ناپایدار هستند و چند سال بعد مشخص نیست که جایزه چه بوده است. تعداد جوایز مستمر کم بوده، مثل «جلال» و «مهرگان»؛ و بقیه جوایز استمرار ندارند و نبود استمرار از معضلات است. این موضوع در شهرستان‌ها بیشتر است، بچه‌های شهرستان تصمیم می‌گیرند برای مرکززدایی جایزه‌ای برگزار کنند؛ اما بعد از برگزاری یکی دو دوره تعطیل می‌شود. به ناشر حق می‌دهم اسم جایزه را روی کتاب نیاورد؛ زیرا جوایز دوره‌ای برگزار می‌شوند. یکی از دلایل ناپایداری جایزه‌ها هم این است که می‌خواهند مستقل باشند و اسپانسر دولتی نداشته باشند تا ابراز سلیقه صورت نگیرد و بعد دچار حواشی می‌شوند و همان حواشی آن‌ها را از بین می‌برد.

 انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۶ دی ۱۴۰۲ / ۰۰:۲۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402100603633
  • خبرنگار : 71573