نویسنده‌ای که نمی‌شد قلمش را خرید

۱۶ سال پیش در چنین لحظاتی جمعی از هنرمندان کشورمان در بیمارستان پارس گرد هم آمده بودند. آنان با حسرت و اندوه به گیله مردی می‌اندیشیدند که در یکی از اتاق‌های همین بیمارستان چشمانش را بر «صحنه آبی» زندگی بسته بود.

به گزارش ایسنا، اکبر رادی، نویسنده‌ای که جز نمایشنامه ننوشت، در واپسین سال‌های زندگی‌اش دچار بیماری شد با این همه جامعه تئاتری که آن روزها این چنین با عفریت مرگ مواجه نشده بود، امید داشت تا با انرژی و علاقه خود به این نمایشنامه‌نویس، او را در صحنه زندگی حفظ کند. ولی فرشته مرگ نشان داد از ما قوی‌تر است.

اکبر رادی با همه بزرگی‌اش در عرصه نمایشنامه‌نویسی، بی‌حاشیه بود و به دور از جنجال و هیاهو قلم می‌زد.

در اتاق کار خود در خانه‌اش که در نزدیکی بلوار کشاورز بود، خلوتی برای خویش فراهم آورده بود تا بنویسد، آدم‌هایی خلق کند از جنس همین آدم‌ها، از بی‌عدالتی و ظلم بگوید و با نوشته‌هایش، صدای طبقه فرودستی باشد که دستش به جایی بند نیست و در معادلات پیچیده اجتماعی، جایی ندارد.

رادی عزت نفسی غریب داشت که سبب می‌شد هیچ کس به خود اجازه ندهد تا احیانا قلمش را به نفع خویش بلغزاند.

مودب بود و بسیار محترم با این همه زبانش تند و تیز بود و اگر پای انتقاد و دادخواهی به میان می‌آمد، به هیچ عنوان اهل ملاحظه و سازش‌کاری نبود بلکه بی‌محابا می‌تاخت. در هیچ دوره‌ای از نردبان هیچ حزبی بالا نرفت و اجازه نداد تا نامش در سیاهه کسانی باشد که گاه برای تامین منافعی فردی، به گرایش‌های سیاسی متمایل می‌شوند. رادی، رادی بود و این چنین است که جای او نه تنها در حوزه درام‌نویسی بلکه به عنوان هنرمندی وارسته و آزاده، انکار ناپذیر است.

او به همان اندازه که از گرایش‌های سیاسی پرهیز می‌کرد، به همان میزان هم اهل شعار و جار و جنجال نبود و هرچه بود و هر اندیشه‌ای که داشت، در دل نمایشنامه‌هایش جاری می‌کرد و همه اینها بود که اکبر رادی را اکبر رادی کرد.

به هر روی، صبح پنجم دی ماه سال ۱۳۸۶ برای تئاتر ایران، روز غریبی بود؛ روزی که شادیِ زادروز بهرام بیضایی با اندوه درگذشت اکبر رادی همراه شد تا صورتک‌های خنده و گریه تئاتر، معنایی ژرف‌تر پیدا کند.

هرچند جای تاسف است که به شهادت هنرمندان تئاترمان، بخشی از نسل جوان این رشته، کمتر اکبر رادی را می‌شناسد اما به گفته علیرضا نادری، هرگز گمان مبر که نویسنده می‌میرد! اکبر رادی با نگارش نمایشنامه‌هایی همانند «روزنه آبی»، «صیادان»، «در مه بخوان»، «آمیز قلمدون»، «افول»، «ارثیه ایرانی»، «باغ شب‌نمای ما»،«هاملت با سالاد فصل»، «از پشت شیشه‌ها»، «منجی در صبح نمناک»، «تانگوی تخم مرغ داغ»، «پلکان»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «آهسته با گل سرخ»، «ملودی شهر بارانی»، «شب روی سنگفرش خیس»، «آهنگ‌های شکلاتی»، «شب بخیر جناب کنت»، «خانمچه و مهتابی»، «پایین، زیر گذر سقاخانه»، «کاکتوس»، «مرگ در پاییز» میراثی گرانسنگ از خود بر جای گذاشته که گذر زمان هم گرد فراموشی بر آن نمی‌نشاند.

انتهای پیام

   

  • سه‌شنبه/ ۵ دی ۱۴۰۲ / ۱۲:۱۴
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1402100503098
  • خبرنگار : 71342

برچسب‌ها