چرا شهدا زندگی‌خواه هستند؟

حکمت تأکید مقام معظم رهبری به مطالعه جزئیات زندگی شهدا، همین است. اینکه این «ما»ی غفلت زده بفهمد و بداند شهدا رسم زندگی دنیوی را هم بهتر از دیگران بلد بودند. در این جزئیات است که معلوم می‌شود شهدا کجا رمز زندگی بی‌پایان را فهمیدند.

به گزارش ایسنا، جعفر علیان‌نژادی در یادداشتی نوشت: آیا زنده بودن شهید تنها به معنای ماندگاری او در یاد و خاطر مردم است؟ حیث زنده بودن شهید چیست؟ نگارنده در این یادداشت قصد دارد، از زاویه‌ای جدید به تداوم حیات شهید در زندگی اجتماعی بپردازد.  

ژاک لکان فیلسوف_روانکاو فرانسوی، بحثی جالب در این خصوص دارد که به روشن شدن موضوع ما کمک می‌کند. وی در خصوص رابطه آیین سوگواری و ادامه حیات متوفیان در ذهن بستگان نزدیکِ تازه‌گذشته نوشته است.

او می‌گوید اگر بستگان فرد درگذشته، حق آیین سوگواری را ادا نکنند، یاد متوفی در ذهن آنان باقی می‌ماند و آنها هیچگاه نمی‌توانند باور کنند، او را از دست داده‌اند و این موضوع می‌تواند تبدیل به نوعی روان‌رنجوری شود.

لکان می‌خواهد بگوید در واقع این فرد متوفی است که در ذهن بستگان نزدیک او به زندگی ادامه می‌دهد و هر از چندگاهی به شکل عوارض روانی بروز و ظهور می‌کند و نمی‌گذارد آنها به زندگی عادی خود ادامه دهند. گاهی این عارضه به برخی بیماری‌های روانی شدید نیز منجر می‌شود.‌

البته تشخیص لکان درست بود و تحلیل او پر بیراه نبود. هرچند از مرده‌، کاری بر نمی‌آمد، اما این زندگان بودند که با فکر مردگی خو گرفته بودند.‌ در واقع راه‌حل آنان، «پایان خوب» بود به همین دلیل هم «خوب مردن» یا «مرگ خوب» تبدیل به یک فرهنگ در دنیای غربی شد.

یکی از پایان‌های خوب، برگزاری زیبای مراسم خاکسپاری بود. مرده در تابوت شیک قرار می‌گرفت و شرکت‌کنندگان مراسم وداع، با انداختن گل روی جسد مرده، می‌خواستند این پایان را زیبا کنند. زیبا کردن پایان همان ادا کردن حق خاکسپاری بود. خانواده معزا در لحظه خاکسپاری، با یک پایان خوب، هم جسد مرده، هم «یاد» او را، همزمان خاک می‌کردند.

راه دیگر برای پایان خوب، «مرگ برنامه‌ریزی شده» بود.‌ همین که کاری کنند تا افراد به نحوی غافلگیر کننده و پیش‌بینی نشده نمیرند، این هدف محقق شده بود. حادثه، تصادف، بیماری بی سابقه و... جزء همین موارد غافگیرکننده بود. از نظر آنان باید افراد در روال طبیعی زندگی به مرگ نزدیک شوند و بمیرند.

آنان چاره‌ای نداشتند تا برای تحمل واقعیت مرگ، چنین راه‌هایی را بروند، برای همین مسأله آنان یک پایان خوب بود، نه شروع دوباره. سائق مرگ بر کل فرهنگ زندگی غربی سایه انداخته بود و تمام تلاش افراد معطوف به عقب انداختن ساعت مرگ، فراموش کردن آن، یا زیباسازی لحظه پایان بود. برای آنها لحظه مرگ، لحظه تمام شدن همه چیز بود.

در مقابل این نگاه، نگاهی دیگر در مشرق زمین وجود داشت که فقط فکر «پایان خوب» نبود، بلکه در عوض به فکر «زندگی بی‌پایان» بود. در این نگاه، پایان به معنای تمام بودن نبود، ادامه حیات بود. برای آنها که راه و رسم زندگی را یاد گرفته بودند، مرگ طبیعی مانع تداوم حیات نبود.

آنها مرگ را آخر دنیا نمی‌دانستند، انتخاب کرده بودند، بیشتر زنده بمانند، همیشه زنده باشند، مرگ اندیش نبودند، مرگ‌خواه نبودند، در عوض خواهان زندگی بودند و این را در حیات دنیوی خود هم نشان داده بودند.

حکمت تأکید مقام معظم رهبری به مطالعه جزئیات زندگی شهدا، همین است. اینکه این مای غفلت زده بفهمد و بداند شهدا رسم زندگی دنیوی هم بهتر از دیگران بلد بودند. در این جزئیات است که معلوم می‌شود، شهدا کجا رمز زندگی بی‌پایان را فهمیدند.

اینکه بفهمیم، طراوت زندگی ما نه فقط با باور به زنده بودن یاد شهدا، بلکه به واقعیت حیات آنها بعد از شهادت آنها مربوط است. اینکه بدانیم انگیزه شهید و روحیه او باقی است، چه بدانیم چه ندانیم. اینکه بدانیم قوام زندگی اجتماعی ما به وجود حقیقت شهید وابسته است. اینکه بدانیم شهدا زندگی‌خواه بودند و زندگی ساز هستند. اینکه بدانیم شهدا واقعاً زنده‌اند، اینکه بدانیم آنها مانده‌اند و شاید ما رفته باشیم...

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲ دی ۱۴۰۲ / ۱۴:۱۲
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1402100200770
  • خبرنگار :