به گزارش ایسنا٬ سایت تحلیلی الف نوشت؛ بیش از ۷۰ روز از آغاز جنگ غزه و حملات همه جانبه صهیونیستها به نوار غزه میگذرد. جنگی که عینیترین جلوههای نسل کشی و پاکسازی قومیتی را در دوران معاصر پیش چشم جهانیان قرار داده و همانطور که به تازگی، رئیس صلیب سرخ جهانی تأکید کرده، به یک «شکست اخلاقی» برای جامعه بینالمللی به دلیل ناتوانی آن در متوقف کردن یک تراژدی بزرگ انسانی در نوار غزه تبدیل شده است.
البته که مقاومت جانانه مردم و مقاومت فلسطین در برابر تجاوزات صهیونیستها سبب شده تا رژیم اشغالگر قدس، میدانی باز و فراخ از جنایت و کنشگری تجاوزکارانه را پیش روی خود نبیند و این رژیم نیز متحمل آسیبها و خسارتها قابل توجهی شود. در این میان، حمایت محور مقاومت در منطقه از ملت فلسطین و مقاومت آنها در برابر تجاوزات صهیونیستها، صورت حسابهای سنگینی را روی دست رژیم صهیونیستی و حامیان غربی و منطقهای آن قرار داده است.
با این همه، یکی از نکاتی که در بحبوحه جنگ غزه، بسیاری از ناظران و تحلیلگران در اقصی نقاط جهان به نحوی ویژه به آن پرداختهاند این بوده که از چه طرقی میتوان صلح و آرامش را بار دیگر برقرار ساخت؟ در این رابطه، برخی تحلیلگران و کارشناسان که به جریانهای غربی نزدیک هستند، همسو با رژیم اشغالگر قدس معتقدند که تا حماس و جریان مقاومت اسلامی فلسطین نابود نشود، زمینه جهت ایجاد صلح و آرامش در منطقه برقرار نمیشود.
برخی دیگر از تحلیلگران، سراغ راهکار کلیشه ای تشکیل دو دولت صهیونیستی و فلسطینی رفته و بر این مسأله تأکید دارند که تنها در صورتی تنش و درگیری میان فلسطینیها و اسرائیل کاهش مییابد که یک دولت فلسطینی نیز مستقر شود و بتواند همچون دیگر دولتهای جهان، در محیط بینالمللی فعالیت داشته باشد. سناریویی که قرار بود در نتیجه توافقات صلح اسلو در دهه ۱۹۹۰ میلادی رنگ واقعیت به خود گیرد با این حال، رژیم اشغالگر قدس فعالانه در برابر آنایستاده و حتی اخیراً نتانیاهو به صراحت اعلام کرده که با افتخار میگوید که از محققشدن این سناریو جلوگیری کرده و خواهد کرد.
عدهای نیز بر این باورند که صلح و آرامش تنها در صورتی محقیق میشود که رژیم نژادپرست، نامشروع و آپارتایدی اسرائیل، هر چه سریعتر نابود شود و زمینه برای تحویل سرزمین فلسطین به صاحبان اصلی آن، فراهم شود. با این همه، شاید یکی از نکاتی که بیش از هر زمان دیگری در بحبوحه طرح مباحثی از این دست، خودنمایی میکند، تفاوت در تعریف مفهوم «صلح» از سوی جریانهای فکری مختلف و به طور خاص، جریانهای سیاسی واندیشهای غربی، واندیشه سیاسی اسلام است. از نگاه غربیها و متحدان آنها، صلح، برآیند و خروجیِ تحمیل اجبار و قوه قهریه از سوی صهیونیستها به مردم فلسطین است.
یعنی اگر رژیم اشغالگر قدس بتواند معادله قدرت و زور خود را بر ملت فلسطین تحمیل کند و اشغالگری و ستم و تجاوز خود را به یک واقعیت مسلم برای آنها تبدیل کند و زمینههای مقاومت از سوی آنها را از بین ببرد، این بدان معناست که صلح برقرار شده است. نشانه آن نیز این است که هیچ تنش و درگیری ظاهری وجود ندارد. در واقع، مفهوم صلح از نگاه غرب، ماهیتی جبری و غیرعادلانه دارد.
این در حالی است که دراندیشه اسلامی، یکچنین گزارهای به کل رد میشود. اسلام تأکید میکند که حقوق مشروع انسانها و ملتها باید به رسمیت شناخته شود و عدالت، اصول انسانی و قانون، در مراودات آنها حاکم باشد. نکته مهم اینکه دین اسلام بیش از همه، به خودِ مسلمانان در این رابطه توصیه میکند و تأکید دارد که آنها بایستی در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، اصول انسانی و اخلاقی را به بهترین نحو ممکن رعایت کنند و البته که این دین(دینِ اسلام)، در مواجهه مسلمانان با جوامع دیگر نیز بر مفاهیمی مشابه تأکید دارد.
انتهای پیام
جنگ غزه و افشای تعریف وارونه غرب از صلح
«صلح اسلامی بر اخلاق و عدالت استوار است و سعی ندارد واقعیتهای تصنعی را در عرصه بینالمللی برقرار و چون درگیری و جنگ ظاهری وجود ندارد، آن را به مثابه صلح مورد شناسایی قرار دهد. از این رو، مفهوم صلح دراندیشه سیاسی اسلام، یک مفهوم فعال است این در حالی است کهاندیشه غربی، صلح را پدیدهای منفعل میداند که یک بازیگر و کنشگر در محیط بینالمللی، میتواند آن را به ناحق، خلق کند. »