/دروازه تاریخ/

جنایات قصاب تهران

تیمور بختیار عموزاده شاپور بختیار پس از نشستن بر صندلی فرمانداری نظامی تهران بیدادها کرد و هر کس را که آمریکا و انگلیس و یا محمدرضا می‌خواست، از دم تیغ می‌گذراند، او دیگر آن جوان زن و بچه‌دوست ایلیاتی نبود و مست قدرت شده بود.

به گزارش ایسنا، امروز اول دی هفتادمین سالروز انتصاب تیمور بختیار به فرمانداری نظامی تهران در سال ۱۳۳۲ است.

زندگی سیاسی تیمور بختیار به سه دوره گمنامی و خدمت در مناطق مختلف کشور و اثبات شایستگی‌ها، دوره شهرت که از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا انتصاب به عنوان فرمانداری نظامی ادامه یافت و دوره مبارزه با حکومت پهلویِ پسر تقسیم می‌شود.

تیمور در دوره شهرت، بسیاری از مخالفان و دشمنان آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و رژیم پهلوی از جمله توده‌ای‌ها را کشت. او همچنین رقبای خود در ارتش و دیوان پهلوی را حذف کرد و به عنوان اولین رییس ساواک به ماشین سرکوب رژیم طی سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۹ تبدیل شد و با جنایات بی‌شماری که مرتکب شد مردم به او لقب قصاب تهران دادند.

تیمور در دوره سوم، با تبعید از کشور تلاش کرد مخالفان پهلوی را علیه حکومت بسیج کند اما بی‌اعتمادی مخالفان به او مانع شد و در نهایت به دست عوامل ساواک در دیاله عراق به قتل رسید.

تیمور کیست؟

حاصل پیوند فتحعلی خان و بی‌بی کوکب در سال ۱۲۹۳ در روستای دزک از روستاهای شهرکرد و از توابع استان چهارمحال و بختیاری در قلعهِ‌ای به همین نام متولد شد. تولد تیمور مصادف با نخستین ماه‌های شروع جنگ جهانی اول بود.

فتحعلی خان

بی‌بی‌ کوکب حاجی ایلخانی دختر نصیرخان سردار جنگ، حاکم شهرهای اصفهان، کرمان و یزد و نماینده دوره چهارم شهرکرد در مجلس شورای ملی از خان‌های سرشناس ایل بختیاری بود. او از زنان فرهنگ‌دوست و دانش‌پرور و اولین بانوی سفرنامه‌نویس ایران بود که خاطرات سفرهایش به شهرها و کشورهای مختلف را در قالب کتاب ثبت و منتشر کرد. او همچنین در قلعه دزک، میزبان دکتر محمد مصدق بود.

پدرش، فتحعلی‌خان معروف به سردار معظم نیز از رجال سیاسی با نفوذ ایل بختیاری بود. او در سه دوره هشتم، نهم و دهم مجلس شورای ملی به نمایندگی از ایل بختیاری و مردم شهرکرد به وارد مجلس شورای ملی رفت.

امیر مفخم بختیاری

لطفعلی‌خان معروف به امیر مفخم بختیاری پدر فتحعلی‌خان، وزیر جنگ کابینه نجف‌قُلی‌خان بختیاری ملقب به صَمصام‌السلطنه رییس الوزرای احمد شاه قاجار بود.

فتحعلی خان به جز تیمور صاحب سه پسر دیگر به نام‌های عبدالحمید، مجید و منوچهر بود.

تیمور در کودکی به مکتب‌خانه‌ای در شهرکرد فرستاده شد و پس از مهاجرت خانواده به اصفهان، دوره اول متوسطه را در دبیرستان ادب معروف به کالج انگلیسی‌ها گذراند.

رایج بودن اسب‌سواری و تیراندازی در ایل بختیاری و خانواده فتحعلی خان، علاقمندی او به نظام را سبب شد اما حادثه‌ای در دوره رضا شاه مانع ورودش به دانشکده افسری شد.

سردار اسعد بختیاری

بدشانسی تیمور

ماجرا از این قرار بود که جعفر قلی‌خان سردار اسعد ملقب به سردار اسعد سوم، رفیق گرمابه و گلستان شاه و از نیروهای بختیاریِ موثر در نهضت مشروطه طرح ترور رضا شاه در منطقه کندوانِ جاده چالوس را برنامه‌ریزی کرد اما خبرچین رضا شاه در ایل بختیاری به نام افشار که استاندار وقت اصفهان هم بود موجب بدبینی شدید رضا شاه به ایل بختیاری شد.

بدبینی رضا شاه به ایل بختیاری که در جنگ با قشون محمدعلی شاه و فتح تهران و حمایت از سلطنت رضا شاه نقش تاثیرگذاری داشتند، به حدی شد که دستور داد پسران ایلخانان بختیاری از حق تحصیل در دانشکده افسری محروم شوند. فرمان رضا شاه شامل تیمور بختیار هم بود.

عناد و بدبینی رضا شاه به ایل بختیاری به حدی عمیق شد که او حتی درخواست لطفعلی‌خان امیر مفخم معروف به امیر مفخم بختیار، پدربزرگ تیمور که خدمات زیادی به رضا شاه داشت را رد کرد.

ابوالقاسم خان بختیاری

با گذشت چند ماه از این واقعه، ابوالقاسم خان بختیاری عموی تیمور و حاکم شهرهای شهرکرد، اصفهان، کردستان و کاشان او و شاپور بختیار عموزادگان ایل بختیاری را با هزینه خود به کشور لبنان برد و در مدرسه‌ی لائیک ثبت‌نام کرد و تیمور و شاپور دوره دوم متوسطه را در این مدرسهِ لبنانی درس خواندند، زبان فرانسه آموختند و دیپلم گرفتند.

تیمور با اتمام تحصیلاتش در لبنان، برای تکمیل تحصیلات به فرانسه مهاجرت کرد و وارد دانشکده سواره‌نظام سن‌سیر پاریس شد و دو سال بعد با درجه‌ ستوان دومی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او در سال ۱۳۱۲ به ایران برگشت و در آکادمی نظامی تهران مشغول درس شد و در سال ۱۳۱۵ وارد هنگ محله جمشیدآباد تهران شد.

او در سال ۱۳۱۶ متصدی آجودانی هنگ ۲۲ سواره لشکر ۸ مکران و در سال ۱۳۱۷ به ترتیب متصدی رکن ۴ لشکر ۸ مکران، فرمانده و ستوان یک شد. او در سال ۱۳۱۸ همزمان با جنگ جهانی دوم به اصفهان منتقل شد و سه سال بعد با درجه سروانی به تهران برگشت.

تیمور به دلیل توانایی‌ها و قابلیت‌های فردی در سال ۱۳۲۳ به فرماندهی هنگ سوار رسید و با رشادت‌هایش رضایت بیش از پیش افسران مافوق را به دست آورد.

بختیار در سال ۱۳۲۵ به عنوان رییس نظام وظیفه شهر زنجان منصوب شد و در جریان بلوای آذربایجان در پاییز ۱۳۲۵ به صورت داوطلبانه برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی به منطقه خمسه زنجان که تحت نفوذ خاندان ذوالفقاری و نیروهای جدایی‌طلب دمکرات بود، رفت. تیمور در این سال با درجه سرگردی، فرمانده هنگ سوار شاپور شد.

سرکوب دمکرات‌ها

تیمور بختیار در سرکوب قیام فرقه جدایی‌طلب دمکرات در زنجان و آذربایجان خدمات شایانی به دستگاه پهلویِ پسر داشت.

اسکندر دلدم در کتاب «خاطرات من و فرح پهلوی» با اشاره به عملکرد تیمور در سرکوب دمکرات‌ها، نوشت: «در حوادث ۲۱ آذر ۱۳۲۵ که قوای ارتش برای سرکوب فرقه جدایی‌طلب دمکرات به تبریز و نواحی آن اعزام شدند، تیمور بختیار فرماندهی یکی از گردان‌های قوای تحت امر سرلشکر ضرابی را برعهده داشت و به خاطر خلق و خوی عشیره‌ای و ایلیاتی و جسارت و بی‌رحمی که داشت، در مسیر میانه - مراغه و تبریز جنایات زیادی انجام داد و علی‌رغم آن که نیروی دمکرات‌ها یا تسلیم شده و یا به داخل آذربایجان شمالی عقب‌نشینی کرده بودند، مردم بی‌دفاع و روستاییان و کشاورزان را به اتهامات واهیِ همکاری با دمکرات‌ها، قتل‌عام کرد.

هر که را می‌کشت به حساب دمکرات‌ها می‌گذاشت و برای آن که آمار تلفات وارده به دشمن خیالی را بالا ببرد، چوپانان و زارعین را هم به عنوان دمکرات به گلوله می‌بست. در این حمله اعضای خاندان ذوالفقاری که زمین‌داران بزرگ زنجان بودند با تیمور بختیار همکاری نزدیکی داشتند.

ذوالفقاری‌ها برای آن که بر وسعت زمین‌های خود اضافه کنند، تیمور بختیار را به کشتار مردم بی‌دفاع و بیرون راندن آنها از مزارع و زمین‌های‌شان ترغیب می‌کردند.

سرگرد بختیار که در این لشکرکشی بیش از دیگران آدم کشته بود، در بازگشت به تهران، مورد تفقد ملوکانه قرار گرفت و به درجه سرهنگی ارتقا یافت و به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد.»

حسین فردوست

روایت فردوست

ارتشبد حسین فردوست از دوستان دوره مدرسه محمدرضا شاه و از موثرترین چهره‌های سیاسی و اطلاعاتی رژیم پهلوی درباره اقدامات تیمور بختیار علیه دمکرات‌های آذربایجان نوشت: «در زمان حوادث آذربایجان مطلع شدم که تیمور برحسب خویِ خود، داوطلبانه به ستون اعزامی به آذربایجان پیوسته و در ستون دوم تحت امر سرلشکر ضرابی در مسیر میانه – مراغه - تبریز به آن دیار رفته و در حوالی مراغه، داوطلب سرکوب یک پایگاه فرقه دمکرات شده است.

جنگ سختی کرده و به کمک ذوالفقاری‌ها با جسارت کامل به دمکرات‌ها حمله برده و تعدادی را کشته و بقیه را فراری داده است. این تنها نبرد واقعی علیه نیروهای دمکرات بود و تیمور به خاطر آن، به درجه سرهنگ دومی و اخذ نشان نائل شد.»

تقدیر از تیمور

درندگی و بی‌پروایی تیمور بختیار در سرکوب فرقه جدایی‌طلب دمکرات آذربایجان موجب آزاد شدن زنجان از تصرف آنان شد.

بعد از این اتفاق، مقامات ارشد نظامی به پاس تشکر از اقدامات او، به تیمور نشان افتخار و یک سال ارشدیت دادند و تیمور مدتی بعد فرمانده سوار هنگ ماکو شد. او در سال ۱۳۲۷ به درجه سرهنگ دومی ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و با نشان دادن شایستگی‌هایش شاگرد اول شد و به درجه اول دانش مفتخر شد.

تیمور در سال ۱۳۲۹ دوره فرماندهی و ستاد را به پایان رساند و رییس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری معروف به بهرام آریانا قرار گرفت.

ازدواج تیمور

تیمور در طول حیاتش سه بار ازدواج کرد. ازدواج اول، درون ایلیاتی بود. نام همسر اولش ایران خانم دخترِ خسرو خان سردار ظفر حاکم شهرهای یزد، کرمان، بلوچستان، اصفهان و مازندران و برادر کوچکتر علی‌قلی‌خان سردار اسعد ملقب به سردار اسعد بختیاری و نجف‌قُلی‌خان بختیاری مشهور به صمصام‌السلطنه بود.

دومین همسر تیمور «قدرت‌خانم» از شاهزادگان قاجار و همسر عقدی سرهنگ یمینی، افسر بازنشسته ارتش و مدیر روزنامه «آرام» و منتقد تندروی دکتر محمد مصدق بود. طنازی‌ها و دلربایی‌های قدرت‌خانم به دلیل رفت و آمدهای بسیار به دفتر تیمور بختیار بالاخره کار خودش را کرد و به شهادت دکتر علی بهزادی، مدیر مجله «سپید و سیاه» در کتاب خاطراتش، بختیار به زور طلاق او را از سرهنگ یمینی گرفت و سرهنگ بخت برگشته را به اروپا تبعید کرد.

بعد از تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور و نشستن تیمور بختیار بر صندلی ساواک در زمستان ۱۳۳۵، او دلباخته پوران یا بهتر بگویم فرح‌دخت عباس‌طاقانی از مشهورترین خوانندگان عصر پهلوی و همسر عقدی عباس شاپوری، نوازنده ویولون و آهنگ‌ساز عامه‌پسند شد. پوران هم جذب قدرت، شهرت و ثروت بختیار شد و پس از حاشیه‌های بسیار از عباس شاپوری طلاق گرفت.

بر بال ارتقاء

یکی از رویدادهایی که موجب ترقیِ بیشترِ بختیار شد، دفع شورش ابوالقاسم خان بختیاری، عموی خود بود. ابوالقاسم خان همان فردی است که تیمور و شاپور بختیار را در سال ۱۳۱۱ به لبنان برد تا بتواند در مدارس نظامی این کشور درسِ نظام بخواند.

ابوالقاسم خان در عین حال از خانهای با نفوذ ایل بختیاری بود و در سال ۱۳۲۷ قبل‌تر علیه حکومت مرکزی دست به شورش زده بود. او در سال ۱۳۳۱ تیپ اعزامی ارتش را خلع سلاح و نابود کرد و هر از گاهی علیه حکومت مرکزی نافرمانی و بلوا می‌کرد.

شورش ابوالقاسم خان بختیاری همزمان با نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق بود. مصدق سرهنگ تیمور بختیار را مأمور سرکوب شورش کرد. موفقیت تیمور در این غائله موجب انتصاب او به فرماندهی یکی از تیپ‌های تهران شد اما بنا به تصمیم نخست‌وزیر وقت، لشکر گارد شاهنشاهی منحل شد و تغییراتی در ساختار ارتش و پادگان‌ها به وجود آمد و این مسئله سبب منصوب شدن بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه شد.

با ازدواج محمدرضا پهلوی و ثریا اسفندیاری بختیاری، دختر عموی تیمور در بهمن ۱۳۲۹ موقعیت تیمور بختیار در دربار و ارتش محکم‌تر از قبل شد و اعتبار ویژه‌ای یافت.

اختلافات شاه و مصدق در غائله ملی شدن صنعت نفت در اسفند ۱۳۲۹ و نارضایتی دولت انگلستان از این ماجرا، رفته رفته موجب شدت گرفتن اختلافات سیاسی این دو شد. اختلافات زمانی تشدید شد که نخست‌وزیر، امرا و فرماندهان سالخورده و وابسته به سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس را بازنشسته کرد.

حوادث این دوره دولت‌های انگلیس و آمریکا را مطمئن کرد که دکتر مصدق، اهل مصالحه و جا زدن نیست به همین دلیل عملیات «تی‌پی آجاکس» در ظاهر برای پاکسازی حزب توده از ایران طراحی و پیاده شد اما این عملیات در حقیقت کودتایی سیاسی - نظامی بود که ام‌آی سیکس سرویس جاسوسی انگلستان و سیا سازمان جاسوسی آمریکا برای ساقط کردن دولت قانونی دکتر محمد مصدق طراحی و اجرا کردند.

آنان بعد از جلب رضایت محمدرضا شاه، امرای بازنشسته ارتش که خود را زخم خورده از دکتر مصدق می‌دیدند با خود همراه کردند و گروه بزرگی از لات و لوت‌های چاله میدان، درخونگاه و مولوی و زنهای تن‌فروش شهر نوی میدان گمرک به جای مردم ناراضی تهران جا زدند و شورش و تظاهرات بزرگی را علیه دولت او در تهران راه انداختند.

سابقه طراحی این عملیات که به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ معروف شد به سال ۱۳۳۱ بر می‌گشت. بیروتِ سوریه و نیکوزیای قبرس میزبان سیاستمداران و جاسوسان آمریکایی و انگلیسی برای نشستن و طراحی عملیات انتخاب شد و کرمیت روزولت، نوه تئودور روزولت رییس جمهور اسبق آمریکا و عامل سیا در ایران آن را اجرایی کرد.

مرحله اول طرح، ترور نخست‌وزیر در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۳۱ بود که با اقدام به موقع تیمسار محمود افشارطوس رییس شهربانی کشور در دوره دکتر مصدق، عقیم ماند.

مرحله دوم طرح، ربودن و قتل تیمسار افشارطوس در کوه‌های تلوی جاده لشکرک تهران در اردیبهشت ۱۳۳۲ بود که با موفقیت پیاده شد.

تیمور بختیار نیز از سوی مقامات انگلیسی به مجریان آمریکاییِ کودتا وصل شد و افسران کودتاچی، پیوند نَصَبی شاه با ثریا همسر دوم محمدرضا شاه که ایل بختیاری بود را یادآوری کردند و خواستار ورود او شدند. آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها نیز تیمور را گزینه مورد اعتمادی برای نقش‌آفرینی در کودتا می‌دانستند.

ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش نوشت: «مسلما با توجه به این که تیمور از خانواده خوانین بختیاری بود، انگلیسی‌ها برای او پرونده مستقل تشکیل داده و روحیات تیمور و به ویژه جسارتش در حوادث آذربایجان در این پرونده ثبت بود و به همین دلیل برای کودتا او را به آمریکایی‌ها وصل کردند.

تیمور با آن خصوصیات، تیپی بود که به شدت مورد توجه و علاقه آمریکایی‌ها قرار گرفت و در کودتای ۲۸ مرداد با واحد خود، شبانه خود را به تهران رساند و قوی‌ترین و منظم‌ترین نیروی نظامی در آن لحظه بود.

این که رییس ام‌آی سیکس و مسؤول میز ایران در سازمان جاسوسی انگلستان به من گفت که آمریکایی‌ها قصد داشتند در کودتا یک دیکتاتور نظامی را روی کار بیاورند و ما آن‌ها را منصرف کردیم و نقش محمدرضا و سلطنت او را برایشان توضیح دادیم و گفتیم که در ایران هیچ افسری وجود ندارد که مورد قبول همه ارتش باشد.

احتمالا این کاندیدای آمریکایی‌ها، تیمور بود و مسلما خود او نیز به این کار شوق و تمایل داشت. او واقعا می‌توانست در ۲۸ مرداد، خودش قدرت را به دست بگیرد و زاهدی نیز در برابرش کسی نبود. به اعتقاد من، تحلیل انگلیسی‌ها سر تا پا غلط بود. یک افسر جسور و قاطع حتی اگر در عمل کودتا موفقیت صد در صد هم پیدا نکند به سرعت مورد قبول همه واقع می‌شود و در یک لحظه همه افسران دنباله‌رو او می‌گردند.

مگر خود رضاخان چگونه به قدرت رسید؟ ارتش هیچ‌گاه فرمانده مردد و ضعیف را دوست ندارد. به هر حال، انگلیسی‌ها مانع کودتای بختیار شدند و محمدرضا را برای بار دوم به سلطنت رساندند.»

کرمیت روزولت مجری کودتای آجاکس هم به نقش تیمور بختیار در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره کرد و گفت: «مصطفی (اسم رمز) برای جلب همکاری فرمانده اصفهان باید به آن‌جا می‌رفت. محسن هم باید جهت جلب همکاری فرمانده‌ی محلی کرمانشاه به این شهر می‌رفت، چون او مقداری تانک و ماشین‌های جنگی در اختیار داشت.

محسن، سرهنگ (تیمور بختیار) را به خوبی می‌شناخت. او را شخصیتی جاه‌طلب می‌دانست که حاضر بود از هر موقعیتی که وی را چهره‌ای ممتاز و ملی معرفی کند، استفاده کند. در نتیجه ما امیدوار بودیم که عکس‌العمل وی مثبت باشد.»

نقش تیمور در کودتای سیاه

براساس برنامه‌ریزی انجام شده تیمور بختیار با نیروها و تجهیزات جنگیِ تیپ کرمانشاه در حال آماده شدن برای حرکت به سمت تهران بود که سرلشکر محمدحسن اخوی از فرماندهان ایرانی عملیات آجاکس بعد از ظهر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در تماس تلفنی به او خبر از سقوط دولت مصدق و استقرار کودتاچیان تحت فرماندهی تیمسار فضل‌الله زاهدی در تهران داد و شکست واحدهای زرهی طرفدار نخست‌وزیر را اعلام کرد و به او دستور داد پیاده‌نظام تحت امر خود را بدون انتقال واحد توپخانه و تانک‌های تیپ کرمانشاه، به تهران بفرستد.

تیمور بعد از ورود به تهران، قوای تحت امر را در نقاط حساس شهر مستقر کرد و خود را به تیمسار فضل‌الله زاهدی رهبر کودتاچیان معرفی کرد.

حرف‌شنوی و اقدامِ تیمور بختیار موجب شد زاهدی از شاه برایش درخواست یک درجه تشویقی کند، شاه هم بعد از برگشت پهلویِ پسر از رم ایتالیا به پاس خدمات تیمور بختیار او را به درجه سرتیپی مفتخر کرد و او را به فرماندهی لشکر ۲ زرهی ارتش منصوب کرد.

تیمور بختیار یکی دو ماه بعد به عضویت دادگاه عادی نظامی درآمد و در تاریخ اول دی ۱۳۳۲ جایگزین سرتیپ فرهاد دادستان در فرماندار نظامی تهران و حومه شد.

قصاب تهران

تیمور بختیار پس از نشستن بر صندلی فرماندار نظامی تهران و حومه، بسیاری از اعضای نهضت ملی، حزب توده و جمعیت فداییان اسلام را دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام کرد.

در دوره او محل چاپ زیر زمینی روزنامه‌های «ظفر» و «مردم» در منطقه داوودیه و برخی مراکز پخش جراید و همچنین انبارهای اسلحه سبک حزب توده شناسایی و برچیده شد.

بزرگترین موفقیت بختیار در سال ۱۳۳۳ و با کشف سازمان نظامی حزب توده در داخل ارتش رقم خورد. با کشف شبکه این سازمان، بیش از ۶۰۰ افسر، درجه‌دار و دانشجوی حزب توده در ارتش شناسایی، دستگیر، برکنار یا اعدام شدند.

در دوره تصدی فرمانداری نظامی، سه نفر از معروف‌ترین چهره‌های مخالف حکومت از جمله دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق، حجت الاسلام والمسلمین سید مجتبی میرلوحی معروف به مجتبی نواب‌صفوی رییس جمعیت فداییان اسلام به همراه هسته مرکزی این تشکل سیاسی و خسرو روزبه عضو برجسته حزب توده و افسران ارشد ارتش شاهنشاهی دستگیر و اعدام شدند.

درندگی و جسارت تیمور بختیار به درجه‌ای رسید که در جلسه بازجویی از عبدالحسین واحدی، ضارب سپهبد علی رزم‌آرا و از اعضای اصلی جمعیت فداییان اسلام پس از فوحش رکیک تیمور به او و واکنش واحدی، به ضرب شلیک پنج گلوله تیمور به قتل رسید.

تیمور بختیار برای منحرف کردن فکر خانواده واحدی و افکار عمومی مردم و جمعیت فداییان اسلام، چند سناریو ساخت و منتشر کرد. از جمله فرار حجت‌الاسلام واحدی با لباس روحانیت آن هم حین انتقال از اهواز به تهران که برای ترور حسین علاء و جلوگیری از پیوستن ایران به پیمان سنتو به خوزستان سفر کرده بود و تصمیم داشت به بغداد برود اما به موقع دستگیر و به وسیله خودروی نظامی به تهران برگردانده شد اما در بین راه فرار کرد و ماموران او را با شلیک گلوله، کشتند.

همین ماجرا پس از تیره شدن رابطه تیمور بختیار با محمدرضا شاه، جور دیگری بیان شد. تیمور به سید محمدتقی برادر بزرگ‌تر عبدالحسین پیام داد که ضارب برادرش حسین آزموده بود.

در پیام تیمور بختیار آمد: «ما بختیاری‌ها، به سادات حرمت می‌گذاریم و دست به خون ایشان آلوده نمی‌کنیم! برادرت را حسین آزموده زد و به نام من تمام شد، گفتم که بدانی.»

حسین فردوست در خاطراتش با اشاره به خصلت و خوی درندگی تیمور بختیار پس از انتصاب به عنوان فرماندار نظامی تهران، نوشت: «قدرت واقعی را به دست گرفت. او دیگر آن جوان زن و بچه دوست ایلیاتی نبود و مست قدرت شده بود. در مقام فرمانداری نظامی تهران بیدادها کرد و هر کس را که آمریکا و انگلیس و یا محمدرضا می‌خواست از دم تیغ می‌گذراند.

توده‌ای‌ها را قلع و قمع کرد، فداییان اسلام را به طرز فجیعی به جوخه اعدام سپرد، پادگان مرکز ۲ زرهی را به یک شکنجه‌گاه تمام و کمال تبدیل کرد و به جان زنان و دختران ایرانی خرس انداخت و حتی از اذیت و آزار پیرمرد محترمی چون آیت‌الله کاشانی نیز فروگذار نکرد.»

میزان درندگی تیمور بختیار طی سه سال فرماندار نظامی تهران به حدی رسید که مردم تهران به او لقب «قصاب تهران» دادند.

رییس ساواک

تیمور بختیار تا اسفند ۱۳۳۵ و تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت ایران – ساواک – فرماندار نظامی تهران بود اما به دنبال تاسیس ساواک توسط آمریکایی‌ها، محمدرضا شاه تیمور را بهترین گزینه برای ریاست این سازمان اطلاعاتی تازه تاسیس دید.

منابع:

محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج ۲، تهران، نشر علمی، ۱۳۷۳، صفحه ۲۷۳

جواد عربانی، پدر ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰، صفحه ۱۷-۱۹

تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، ج ۱، تهران، مرکز بررسی‌های تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، صفحه ۳۰

حشمت‌الله سلیمی، شکنجه به روایت شکنجه‌گران ساواک، ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، صفحه ۹۴

حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۴، صفحه ۳۱

انتهای پیام

  • جمعه/ ۱ دی ۱۴۰۲ / ۰۶:۰۰
  • دسته‌بندی: سیاست داخلی
  • کد خبر: 1402092921019
  • خبرنگار : 90089