دکتر علیرضا مقدم در گفتوگو با ایسنا عنوان کرد: بعد از ماجرای ۷ اکتبر یا ۱۵ مهر که با نوعی غافلگیری برای رژیم صهیونیستی همراه بود، سه دسته واکنش در بین کشورهای مسلمان و به صورت خاص در میان کشورهای عربی را میتوان شناسایی کرد، دسته اول کشورهایی هستند که اساسا اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند و وارد عادی سازی روابط هم نشدند؛ کشورهایی مثل ایران، عراق، لبنان، اندونزی و مالزی از این دسته هستند، این کشورها در همان روزهای اول که این بحران به صورت فزایندهای پیش رفت، اقدامات اسرائیل را با صدای بلند محکوم کردند.
این کارشناس مسائل فلسطین تصریح کرد: در مقابل دسته اول، دسته دوم کشورهایی هستند که وارد عادی سازی روابط با اسرائیل شدند و در حال حاضر با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارند، در این دسته کشورهایی مانند مصر، اردن و در سالهای اخیر، بحرین و امارات را میتوان جای داد، این کشورها در واکنش به تحولات طوفان الاقصی هم اقدامات حماس و هم حملات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند.
مقدم تصریح کرد: کشورهای عربی که در این دسته هستند، معمولا وقتی تنشهای مربوط به مسائل فلسطین به برخورد نظامی تبدیل میشود، سعی میکنند نقش میانجیگری داشته باشند و تلاش میکنند که آتش بس میان گروههای فلسطینی و رژیم صهیونیستی برقرار شود، در تحولات طوفان الاقصی نیز چنین تلاشهایی را از این کشورها شاهد بودیم.
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقهای جامعه المصطفی ادامه داد: دسته سوم اما کشورهایی هستند که اسرائیل را هنوز به رسمیت نشناختهاند اما وارد روند عادی سازی روابط با این رژیم شدهاند، مهمترین کشور در این دسته عربستان است که در تحولات اخیر طوفان الاقصی، مشابه کشورهای دسته دوم موضع گیری کرد.
وی افزود: عربستان از یک سو از اقدامات گروههای مقاومت انتقاد کرد و از سوی دیگر در مقابل حملات رژیم صهیونیستی تلاش کرد اجلاس سران کشورهای اسلامی را در عربستان برگزار کند و ظرفیتهای دیپلماتیک کشورهای اسلامی برای محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی را فعال کند، در این اجلاس تلاش شد که از طریق صدور بیانیه در محکومیت حملات رژیم صهیونیستی به غزه، فشار دیپلماتیک برای توقف این حملات بر رژیم صهیونیستی اعمال شود.
این کارشناس مسائل فلسطین افزود: هر چقدر به روزهای اخیر نزدیک شدیم محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی در میان کشورهای عربی ـ اسلامی بیشتر شده و کشورهایی مثل مصر، قطر و تا حدی اردن نیز سعی کردند نهایت تلاش خود را به عنوان میانجی به کار بگیرند به گونهای که آتش بس موقت چهار روزه و تمدید آن محصول تلاشهای میانجیگرانه مصر و قطر بوده است، این نکته را باید اضافه کرد که قطر با وجود عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و حمایتش از گروه حماس، در این تحولات نقش بسیار فعالی داشته است.
وی اظهار کرد: در مجموع کشورهای اسلامی اقدامات دیپلماتیک متنوعی را انجام دادند هرچند در پایان دادن به حملات رژیم صهیونستی چندان موفق نبوده است اما این را نمیتوان به اسم عدم موضع گیری و عدم اقدام کشورهای عربی و یا کشورهای اسلامی گذاشت و گفت که این ها به طور کلی سکوت کردند.
این کارشناس مسائل فلسطین بیان کرد: علاوه بر تلاشهای دیپلماتیک در سطوح ملی و منطقهای، از سوی کشورهای اسلامی به صورت موردی هم اقدامات و حمایتهای بشر دوستانه از مردم غزه دنبال شده است. اما در مجموع میتوان گفت با وجود همه اقداماتی که کشورهای اسلامی انجام دادند اما این اقدامات همه ظرفیت این کشورها نبوده است، برای مثال بخش مهمی از کشورهای صادر کننده نفت، کشورهای عربی هستند که میتوانستند حتی در حد تهدید اروپا و آمریکا برای قطع صادرات نفت عمل کنند.
وی ادامه داد: چنین تهدیدی میتوانست منجر به افزایش قیمت نفت شود و در نتیجه باعث افزایش فشار بر آمریکا شود و چه بسا این موضوع زمینه ساز فشار آمریکا بر اسرائیل برای پذیرفتن آتش بس کامل شود که البته این نکته جای بحث بیشتری دارد.
مقدم گفت: برای فهم دلایل موضعگیریهای کشورهای عربی بایستی به زمینههای تاریخی مسأله فلسطین مراجعه کرد، کشورهای عربی بعد از اینکه اسرائیل متعاقب قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت، در ۴ جنگ که حدود ۲۵ سال هم طول کشید تلاش کردند که با اسرائیل بجنگند و آرمان فلسطین را که تشکیل یک دولت عربی اسلامی در سرزمین فلسطین بود را دنبال کنند اما واقعیت این است که در جنگهای سال ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و حتی ۱۹۷۳ موفق نبودند.
این کارشناس مسائل فلسطین افزود: کشورهای عربی هرآنچه که در توان داشتند در این جنگها گذاشتند اما موفق نشدند و بعد از سال ۱۹۷۳ عملا کشورهای عربی تلقی شان نسبت به فلسطین تغییر کرد و بر این اساس این برداشت شکل گرفت که ما نمیتوانیم در یک جنگ مسئله فلسطین را حل کنیم؛ زیرا طی این جنگها کشورهای عربی نه تنها نتوانستند کشور فلسطین را در محدوده جغرافیایی سرزمین فلسطین ایجاد کنند بلکه بخشی از سرزمین خود را هم از دست دادند.
وی اظهار کرد: مصر صحرای سینا و سوریه بلندیهای جولان را از دست داد، علاوه بر این به این نتیجه رسیدند که در جنگ با اسرائیل تنها با اسرائیل رو به رو نیستند بلکه آمریکا به عنوان حامی تمام عیار اسرائیل در مقابل آنها قرار می گیرد، بدین ترتیب، کشورهایی مانند مصر و اردن برای بازگرداندن تمامیت ارضی خود وارد روند عادی سازی روابط با اسرائیل شدند، بدون توجه به این زمینه تاریخی نمیتوان موضع گیری کشورهای عربی در قبال مسائل امروز فلسطین را مورد ارزیابی قرار داد.
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقهای جامعه المصطفی اضافه کرد: اقداماتی که اسرائیل انجام داده است منجر شده تا علمای علم حقوق این بحث را مطرح کنند که آنچه این روزها تحت عنوان حملات رژیم صهیونستی در غزه انجام میشود از یک سو کیفر دسته جمعی است و از سوی دیگر یک نسلکشی است که میتواند در زمره جنایات جنگی طبقه بندی شود، اما اینکه این جنگ تا کجا پیش خواهد رفت مسالهای است که تابع تحولات میدانی در روزهای آینده است.
اندیشه مقاومت از بین بردنی نیست
وی گفت: به صورت رسمی اسرائیل اعلام کرده است که ما به دنبال نابودی حماس و هم چنین آزادی اسرا هستیم، بنابراین مبتنی بر این دو هدف میتوان آینده جنگ را تحلیل کرد به این معنا که آیا اسرائیل میتواند به هدف خود که نابودی حماس است برسد.
مقدم تصریح کرد: نابودی حماس را باید در سه سطح در نظر گرفت یک سطح اداره غزه توسط حماس است، یک سطح به عنوان یک گروه و جریان و سطح سوم هم به عنوان حامل اندیشه مقاومت باید آن را در نظر گرفت. در سطح دوم و سوم امکان نابودی حماس وجود نخواهد داشت و حماس تحت هر شرایطی بعد از این جنگ به عنوان یک جنبش باقی خواهد ماند و اندیشه مقاومت نیز که حماس یکی از نمایندههای آن است ادامه خواهد یافت.
این کارشناس مسائل فلسطین در پایان یادآور شد: آنچه این نکته را تقویت میکند این است که براساس آنچه مشاهده میشود بخش مهمی از مردم فلسطین چه در غزه و چه در کرانه باختری از اندیشه مقاومت حمایت کردهاند و حتی میتوان گفت یک نسل مقاوم پا به عرصه تحولات مرتبط با مساله فلسطین گذاشته که نمیتوان این نسل را از طریق نظامی از بین برد.
انتهای پیام