همدان همواره یکی از کانونهای مهم تحولات کشور بوده و وقایع و حوادث بسیاری در آن ظهور و بروز کرده است. استانی پراستعداد، ادیبپرور، مهد مفاخر و بزرگان و پرورشدهنده عالمان، عارفان و عاشقان وطن.
ایسنا با توجه به علاقه وافر مردم همدان به شناخت پیشینیان و آگاهی از وقایع و حوادث گذشته درنظر دارد با همکاری محققان، پژوهشگران به ویژه سندپژوهانی که در حوزه همدان تألیفاتی داشته و یا در حال تحقیق و پژوهش هستند، مطالبی در قالب «همدانشناسی» منتشر کند تا بخشی از فرهنگ و تمدن دیار کهن همدان را تبیین و تشریح کند.
در آغاز راه، اشارههایی به برخی حوادث فرهنگی، اجتماعی پراکنده از تاریخ معاصر همدان خواهیم داشت و در ادامه اگر مورد توجه و اقبال خوانندگان و مخاطبان قرار گرفتیم، موضوعات مفصل و پرمحتوای سیاسی و اقتصادی نیز در دستور کار قرار خواهد گرفت.
امیدواریم این مطالب و سلسله مطالبی که در آینده منتشر خواهد شد، مورد اقبال و پسند مردم همدان به ویژه آنهایی که علاقمند به تاریخ هستند، قرار گیرد.
آغاز کار با حسن افشاری، کارشناس ارشد تاریخ و همدانپژوه در زمینه راهاندازی ماشین چاپ و افتتاح نخستین چاپخانه در همدان است که متن مصاحبه را در ذیل میخوانید.
راهاندازی نخستین چاپخانه در همدان
از اتفاقات مبارک دوره قاجار به ویژه ایام حضور علیخان ظهیرالدوله به عنوان حاکم در همدان (۱۳۲۴-۱۳۲۵ قمری) همزمان با ظهور و بروز مشروطه در ایران، توجه وی و عدهای از مردم همدان به فعالیتهای فرهنگی به ویژه راهاندازی روزنامه، انجمن و چاپخانه بوده که نشان از توجهات و علایق فرهنگی مردم همدان در آن دوره است.
ظهیرالدوله در کتاب خاطرات خود روایت جالبتوجهی از راهاندازی نخستین چاپخانه در همدان، نحوه درخواست و صدور مجوز آغاز به کار انجمن و طبع روزنامه در همدان ارائه میدهد.
ظهیرالدوله میگوید «جمعه ۹ محرم ۱۳۲۵ - صبح خبر دادند که عیال احتشام لشکر مرحومه شد. مولایش رحمت کند. خیلی خوب زنی با همت مردانه بود. وقتی که مجلس فوائد عمومی را بنا میکردیم ۱۰۰ تومان تقدیم آن بنا کرد و حال آن که مردهای خیلی متمول همدان که خودشان را صاحب و خداوند همدان میدانند به روی خودشان نیاوردند که در همدان همچو بنایی بنا شده. دستگاه چاپخانه اکباتان هم که شرکتش ۱۰۰ سهم است، ۴۰ سهمش را آن مرحومه شرکت کرد. بلکه ماشین این شرکت او بود (عامل اصلی راهاندازی شرکت، او بود). خدا بیامرزدش. مدیر دستگاه همین چاپخانه امروز وارد شد که از تهران همراه با ماشینهای چاپ آمده است».
او اشارهای هم به روز افتتاح چاپخانه دارد که حتماً برای اهالی فرهنگ به ویژه چاپخانهداران همدان قابل توجه است.
ظهیرالدوله بیان میکند «۸ صفر ۱۳۲۵- عصر به چاپخانه اکباتان دعوت داشتیم. غالب اعیان بودند. چقدر حظ کردم و بهره روحانی بردم وقتی که در حضور همه شرکاء دستگاه ماشین بهکار افتاد و این ورقه تشکر را چاپ کرده به دیگران تقدیم کرد. متن ورقه چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم، اگر گوش دل باز کنیم و به چشم حقیقت بنگریم میشنویم و میبینیم که ذرات ماشینآلات چاپخانه «صفائیه اکباتان» بلکه ذرات خاک همدان از همت حضرات مشترکین این اساس به زبان بیزبانی اظهار تشکر و امتنان عرضه میدارند و با کمال عجز التماس مینمایند که همت و غیرت مردانه خود را در اینگونه امور که محسناتش حد هیچ تقریر و تحریری نیست دریغ نفرمایند. امیدواریم که مولی(ع) روز به روز بر مردمی مردان بیفزاید. به تاریخ شنبه ۸ صفر ۱۳۲۵. چاپخانه صفائیة اکباتان».
تشکیل انجمن همدان و طبع روزنامه
همانطور که عرض شد، از نوشتههای جالب توجه ظهیرالدوله اشاره به نحوه درخواست مجوز تأسیس انجمن و روزنامه و موافقت و صدور مجوز توسط ظهیرالدوله به عنوان حاکم همدان است. ظهیرالدوله در پاسخ به درخواست متقاضیان، نصایحی هم برای ترقی و توسعه روزنامه و همچنین ضرورت تشکیل اینگونه انجمنهای مردمی دارد.
ظهیرالدوله بیان میکند «۱۲ صفر ۱۳۲۵ - صبح پاکتی به مهر انجمن اتحادی همدان رسید. اینست مضمون کاغذش: به شرف عرض اجل عالی میرساند: «اولاً نیازمند از درگاه احدیت چنانم که ظل ظلیل عاطفت آن ذات اقدس را بر سر رعایای همدان پاینده فرماید. چگونه شکر این نعمت و سپاس این موهبت کنیم که اول شخص متمدن و ذات معارفپرور را خداوند جلت عظمته حکمران و فرمانفرمای این بلده فرموده و بدین سبب پیشقدمتر از سایر بلاد ایران شد. بنای مجلس فوائد و تأسیس چاپخانه بر وطنپرستی حضرتعالی دو شاهد عادلند. معارفپروری و دانشپژوهی حضرت اجل عالی ما را تشویق کرده که در فکر طبع روزنامهای افتادهایم که مایه تعلیم ابناء وطن شود. به مدیری جناب مستطاب شریعت مآب مرتضوی انتساب آقای آقامیرزامحمد باشد. بر حسن اتحاد و مشورت و قبح استبداد و فغان و پارهای از اخبار خارجه. حال از حضرت اجل عالی مستدعیم که دستورالعملی به مصاحبت امتیاز به اسم مدیر مرقوم محض تعلیم دعاگویان مرحمت فرمائید. والسلام. ایام شوکت و اقتدار برقرار باد.» بیاندازه از تأسیس این انجمن خوشم آمد. یکی آن که سبب اتحاد و یک جهتی است. اگر دو نفر هم باشند. یکی آن که خوب است در برابر مجلس فوائد عمومی یک اینطور انجمن هم باشد که اگر از تکلیف خودشان کوتاهی یا بلندی کنند اینها متنبهشان بکنند و هزار حُسن دیگر. خلاصه جواب کاغذ را اینطور نوشتم: «خدمت اهالی اتحادیه انجمن همدان کثرالله امثالهم. با کمال احترام زحمت میدهد. بشارتنامهای که برای مراتب دانش و معرفت و محاسن اخلاق و حسن اتفاق و بلندی همت آن انجمن محترم دلیلی وافی و شاهدی کافی بود زیب انامل محبت گردید. الحق اینگونه انجمنهای دانشمندانه است که مایه اتحاد قلوب و ایصال به مطلوب و پیرایه ترقی دولت و ملت و تربیت نوباوگان وطن و بیداری اهالی از خواب غفلت میشود. هیچ یک از دول و ملل از تمدنی جز بدین هنجار حاصل نشده و از خداوند رئوف جلت عظمته رجاء واثق دارم که امثال این مردم را بسیار و مجمع اسلامیت را در مقام اتفاق به کلمه واحده نماید. آری به اتفاق، جهان میتوان گرفت. نهایت آمال فقیر هم در دوستی نوع همین است. البته هر وقت در باب مشورت امری حضور مرا لازم بدانید در حاضر شدن به آن انجمن محترم و اظهار رأی خود مضایقه ندارم و انجام مرام و مهمات را همیشه مترصدم. در خصوص طبع و توزیع روزنامه خوبست که حتیالامکان بنای آن فقط بر نشر تمدن و آثار ترقی و تمجید از اتحاد و اتفاق باشد و از خدمت اشخاص و ملامت آحاد ناس او را برحذر و یکسو دارند چه که هر قدر جراید منزه و مقدس باشند جالب انظار و جاذب انکار خواهند شد. جناب مستطاب شریعت مآب سلاله الافاضل آقامیرزامحمد دام توفیقه را به مدیری و امتیاز این چنین جریده تبریک میگویم. ایدکم الله بالاتحاد».
انتهای پیام