مضامینی که در لالاییها نهفتهاند، آنچنان با شرایط عاطفی مادر و تاثیرات محیط بر روحیه او در ارتباط اند که گاه لالاییها را میتوان بازگوکننده گلهگذاریها و شکایتهای مادرانه از مشقتهای تحمیلی روزگار و تلخکامیها و ناکامیهای زندگی یا حتی ابراز ناراحتی از جور همسالان نسبت به فرزندان دانست و گاه به عنوان ابزاری برای آشنا ساختن کودک با زندگی و محیط پیرامون در نظر گرفت.
تنها آرایهای که در لالاییها فراوان بهکار رفته تشبیه است. استعاره نیز در اندک مواردی کاربرد داشته است. سادگی زبان سخن در لالاییها از از شاعرانگی آنها نکاسته است؛ بلکه خود نوعی زیبایی در بیان این سرودهها به شمار میرود. هرچند که شیوه سخن در لالاییها ساده و به دور از پیچیدگی است؛ اما ساختار روایت در آنها دیده میشود. لالاییها رشتهای از رخدادها را هرچند ساده، روایت میکنند که دارای آغاز، میانه و انجام یا نتیجه است. زمان و مکان که عناصری از روایت به شمار میروند، در لالاییها وجود دارد. طرح زمانی در لالاییها دیدگاهی همه زمانی دارد.
در لالاییهای ایرانی راوی اول شخص است. شیوه روایت راوی در لالاییها اینگونه است که تعداد اشخاص زیاد نیست و شخصیتپردازی روشمند مانند امروزه در لالاییها دیده نمیشود؛ اما تبدیل شخصیتها در آن دیده میشود. برای نمونه مادر که راوی لالایی است با نگاهی به گذشته، خود یکی از شخصیتها میشود. بازگشت به گذشته روند شکلگیری وضعیت کنونی در روایت را روشن میکند. مادر با یادآوری گذشته دو نقش برعهده میگیرد یکی راوی و دیگری شخصیت کنشگر. زاویه دید راوی هم بیرونی است هم درونی. گزینش واژگان در لالاییها در بحث زاویه دید راوی بسیار مهم است و به این وسیله است که میتوان به حالات درونی راوی پی برد.
«کاووس حسن لی» در مقاله «لالاییهـای مخملـین» نگـاهی بـه خاستگاه و مضامین لالاییهای ایرانی داشته و نظـر پژوهنـده بـر ایـن اسـت کـه زبـان لالاییهای ایرانی، زبان رسمی و محاورهای است که برخی از ساختارهای نحـوی زبـان عامیانه در آن راه یافته است؛ شرایط اجتماعی و اقلیمی مناطق مختلف جغرافیایی ایران، بر درونمایه اشعار لالاییها تأثیر داشته و اگرچه این اشعار بـه لحـاظ سـاختار و قواعـد وزن عروضی خالی از اشکال نیستند، شیوه اجرای آنها نقصها را میپوشـاند؛ همچنـین در لالاییهای ایرانی، موضوعاتی همچون آرزوها، رنجها و دردی مادرانـه خودنمـایی میکنند و این موجب شده است که حتی در مواقعی که برخی از شاعران رسمی کشـور با رعایت قوانین سرایش، به سرودن لالایی دست مـیزننـد، سـروده آنهـا از سـادگی و صمیمیت کلام لالاییهای سنتی که باعث پذیرش آنها میشود، بیبهره باشـد. در این نـوع پـژوهشهـا، بـه شکل ضمنی به وجود نمادهای مذهبی یـا امامـان شـیعه در اشـعار لالایـیهـا در کنـار موضوع اصلی پرداخته شده است؛ مانند مقالـه نشـمیل معـروف پـور بـا عنـوان «تحلیلی بر لالاییها و نغمههای ناز و نوازش مادران کرد، گویش سورانی ـ مکری» کـه ضمن برشمردن کارکردهای مختلف لالایی خواندن زنان کرد، یکی از این کارکردهـا را بازتاب شرایط جامعه از جمله شرایط اعتقادی بیان کـرده اسـت. امـا حسـین ریـاحی و میترا سعیدی در مقاله «لالاییهای مادران کرد با تأکید بـر مضـامین مـذهبی» در کنار شرح مختصری از انواع لالاییهای رایج در میان اقوام کـرد بـه ایـن نتیجـه دسـت یافتهاند که لالاییهای مادران کرد افزون بر اینکه کاربرد تعلـیم و تربیتـی داشـتهانـد، در انتقال مفاهیم بنیادی و ارزشهای فرهنگی، مذهبی و تاریخی قوم کرد نیز مؤثر بودهانـد؛ چراکه مادر با توسل به خداوند بزرگ و بزرگان دین، حمایت آنها را برای فرزند خـود خواهان است و به شیوهای زیبا، مفاهیم مـذهبی قـوماش را از طریـق اشـعار بـیپیرایـه لالایی به فرزند خود منتقل میکند.
در پایان باید گفت با آنکه لالاییها در نگاه نخست ساده به نظر میرسند؛ اما ساختار یک روایت را در خود دارند و این خود گواهی بر غنای فرهنگ عامه و سرودههای عامیانه ایرانی و نیز دانش ذهنی ایرانیان در دورههای مختلف است.
جاوید، هوشنگ؛ مجله فرهنگ مردم ایران؛ تابستان و پاییز ۱۳۹۷
جلالی پندری، یدالله؛ پاک ضمیر، صدیقه؛ ساختار روایت در لالایی های ایرانی؛ مطالعات ادبیات کودک؛ ۱۳۹۰
انتهای پیام