ایران می‌تواند، نمی‌خواهد...

چندی پیش هفته نامه اکونومیست گزارش جالبی را درباره پرونده هسته‌ای ایران منتشر کرد که مضمون آن، قریب به سخن اخیر گروسی بود که گفته ایران مواد هسته‌ای مهمی در اختیار دارد.

به گزارش ایسنا، سید یاسر جبرائیلی در یادداشتی نوشت: در گزارش اکونومیست آمده بود که ایران در حال انتقال تاسیسات غنی‌سازی خود به منطقه‌ای است که قوی‌ترین بمب‌های سنگرشکن (Bunker Buster) آمریکا نیز قدرت تخریبش را ندارد. این مجله نوشته بود "ایران اینک می‌تواند فی‌الفور به بمب هسته‌ای دست یابد".

حدود دو دهه بود که دستگاه تبلیغاتی غرب با این ادعا که ایران چند سال یا چند ماه با بمب فاصله دارد،  پرونده‌ای برای ایران گشوده و موفق به ایجاد یک اجماع بین‌المللی علیه تهران شده بود.

اینک اما دو اتفاق مهم افتاده است؛امروز سخنی که گرت پورتر سالها پیش در کتاب "بحران ساختگی" اثبات کرد، بر همگان عیان شده است: ایران به دنبال دانش هسته‌ای برای مصارف صنعتی بود و غرب، به دنبال ایجاد اخلال در پیشرفت و صنعتی‌شدن ایران.

نخستین اتفاق، برملا شدن این ادعای کذب است که قصد ایران از غنی‌سازی، ساخت بمب هسته‌ای بوده است. غربی‌ها امروز باید به این پرسش پاسخ دهند که اگر قصد ایران ساخت بمب بود، اینک که ظرفیت و قابلیت این را دارد که فی‌الفور به بمب دست یابد، چرا چنین نمی‌کند؟ پاسخ روشن است! قصد ایران از غنی‌سازی هرگز دستیابی به بمب نبوده و رهبر صادق‌العهد آن، بارها بر این امر تصریح کرده است. چنانکه قصد غرب از تحریم‌ها، هرگز جلوگیری از دستیابی ایران به بمب نبوده است.

امروز سخنی که گرت پورتر سالها پیش در کتاب "بحران ساختگی" اثبات کرد، بر همگان عیان شده است: ایران به دنبال دانش هسته‌ای برای مصارف صنعتی بود و غرب، به دنبال ایجاد اخلال در پیشرفت و صنعتی‌شدن ایران.

وقتی از این زاویه به ماجرا بنگریم، خواهیم دید که مذاکره برای رفع سوء تفاهم درباره ساخت بمب تا چه اندازه، حتی در سطح ایده، مضحک و ناپخته است.
اتفاق دیگری که افتاده، تغییر در نظم جهان است. تحریم‌های شدیدی که آمریکا علیه چین در حوزه تراشه‌ها وضع کرده به بهانه اینکه ارتش چین از این تراشه‌ها استفاده نظامی می‌کند، و نیز تحریم‌هایی که علیه روسیه پیرو جنگ اوکراین وضع شد، دو عضو دائم شورای امنیت را قربانی همان سیاستی کرده است که پیش از این، ایران قربانی شده بود. تحریم علیه چین، درجه وضوح مسئله را بسیار بالا برده است. وقتی یک کشور دارای سلاح هسته‌ای، به بهانه اینکه ممکن است از تراشه‌های کامپیوتری استفاده نظامی کند، تحریم میشود، روشن است که مسئله نگرانی آمریکا  از قدرت نظامی چین نیست، بلکه جنگ اصلی، جنگ فناوری است. چنانکه جنگ با ایران نیز، جنگ فناوری بود، نه هراس از بمب هسته‌ای.
فرجام سخنان هشدارآمیز اخیر گروسی، در منتهی الیه خود، فعال‌سازی ابزارهای سیاسی و اقتصادی غرب علیه ایران است. یعنی احیای تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل از طریق مکانیسم اسنپ بک(همان سازوکار حل اختلافات در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ ) تعبیه شده در برجام.

اما جهان امروز، دیگر جهان سال ۲۰۱۵ نیست. ایران در شرایطی که ذیل فصل هفتم منشور، تحت تحریم شورای امنیت است، عضو شانگهای و بریکس شد. شانگهای پیشتر اعلام کرده بود که کشورهای تحت تحریم سازمان ملل را به عضویت نخواهد پذیرفت. در قصه بریکس نیز، با توجه به نظام تصمیم‌گیری اجماعی در آن، هند در آخرین ساعات تلاش کرد که شرط تحت تحریم سازمان ملل نبودن را به عضوگیری جدید این گروه اضافه کند (و عملا ایران را از عضویت محروم سازد) که دست آخر، عقب نشست و عضویت ایران از اول ژانویه ۲۰۲۴ مصوب شد.لذا ما لااقل در مورد خاص ایران، شاهد بی‌اعتنایی جدی به جایگاه شورای امنیت سازمان ملل از سوی قدرت‌های نوظهور هستیم.
اما درباره تحریم‌ها، شاید هیچ اتتلاف نظری میان ما و تیم دولت سابق نباشد که تحریم‌های موثر بر اقتصاد ایران، نه تحریم‌های سازمان ملل، که تحریم‌های آمریکا بوده است. استفاده از نظام پرداخت دلاری به عنوان سلاح و گسترده شدن دام تحریم‌های آمریکا تا حد شمول چین و روسیه، عملا این تحریم‌ها را بی‌اثر ساخته و آثار آن را ما در افزایش حجم تجارت خارجی ایران به سطحی بیش از عصر برجام می‌بینیم. حتی امارات که از توابع واشنگتن در منطقه محسوب می‌شود و از سال ۱۹۷۳ نفت خود را به دلار معامله کرده، در سال جاری اولین معامله نفت خود با هند را به روپیه انجام داد تا از نظام پرداخت دلاری فاصله بگیرد. جهان از زیر سلطه آمریکا خارج شده است و هر محاسبه‌ای در سیاست خارجی بدون در نظر گرفتن این مولفه مهم، خطای محاسباتی است. تردید نباید کرد که این خروج از سلطه آمریکا، ثمره مقاومت است. اگر ایران در برابر تحریم‌های آمریکا مقاومت نمی‌کرد و این تحریم‌ها منجر به تغییر نظام یا تغییر رفتار در ایران می‌شد، آمریکا از ایران الگویی می‌ساخت که مایه عبرت دیگران شود. ایران، شاهد مثالی برای کارایی ابزار تحریم می‌شد و چه چین و چه روسیه و چه دیگران، فی‌الفور برای جلب رضایت واشنگتن و برداشته شدن تحریم، پشت میز مذاکره می‌نشستند.
خط و نشان‌های گروسی و اربابان گروسی دیگر محلی از اعراب ندارد. خاصیت رسیدن به نزدیکی قله این است که دست دشمن از شما کوتاه می‌شود، و شده است.
آنانکه هنوز در چارچوب نظم لیبرال مسائل جهان را تحلیل می‌کنند، دچار بیماری استبعاد از واقعیت‌اند.
قبلا هم نوشته‌ام که ما یک گام تا قله فاصله داریم و آن، خارج شدن از زیر سلطه تجویزهای آمریکاست؛ تجویزهایی تحت پوشش علم که کارکردش ایجاد یک طبقه یک درصدی متصل به طبقه یک درصدی در غرب و ریشه مصائب امروز اقتصادی ماست. چنانکه با استراتژی مقاومت بر تحریم‌های آمریکا فائق آمدیم، باید در برابر تجویزهای اقتصادی آمریکا نیز مقاومت کنیم تا شیرینی فتح قله را بچشیم. هرچند من به خاموشی شعله‌های این تجویز در ایران با ضعیف شدن منبع صدور آن، امیدوارترم.
انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۸ آذر ۱۴۰۲ / ۰۸:۱۹
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1402090805277
  • خبرنگار :