به گزارش ایسنا، فرهیختگان نوشت:
بعضی از ما برچسب تخفیف روی محصولات را که میبینیم، پیش میآید که حتی بدون توجه به ارزش واقعی یک محصول یا میزان تخفیفش، ترغیب به خرید میشویم.
خرید بیبهانه
همانطور که اشاره کردیم، فلسفه بلکفرایدی در کشورهای غربی، نزدیک بودن به کریسمس و به تعبیری انبارگردانی در آستانه سال نو میلادی است. از اینرو مردم برای آغاز سال نو، از این انبارگردانی استقبال میکنند. بنابراین میتوانیم بگوییم که بلکفرایدی در دل پاییز سرد ایرانی امری غیرقابل درک و تاحدودی بیمعناست؛ چراکه هیچ مناسبتی نیست که به بهانه آن از انبارگردانی فروشگاهها و مغازهها استقبال کنیم.
در غرب، بهانه کریسمس است اما در ایران ما مناسبت و بهانهای در تقویم برای یک خرید انبوه وجود ندارد. از اینرو، بهانه اصلی این اعمال تخفیف را در کشور نداریم؛ چراکه روزهای قابلتوجهی تا آخر سال ایرانی مانده است و عملا انبارگردانی در وسط پاییز به کار نمیآید. اگر واقعا تخفیفهای ۵۰ الی ۹۰ درصدی به نفع خریدار ایرانی است، پس بهتر بود که در انتهای سال روی اجناس اعمال میشد؛ چراکه هم بهانه مناسبتی وجود دارد و هم در آن مدت، میزان خرید مردم نسبت به سایر ماههای سال به بهانه آغاز سال نو بیشتر است. بنابراین فروشنده ایرانی اگر به دنبال فروش انبوه است و برای این فروش انبوه هم به فکر سود مشتری از یک تخفیف واقعی است، بهتر بود که در آستانه سال نو تخفیفاتی با عنوان جمعه سیاه یا بلکفرایدی استفاده کند تا هم اجناسش را با قیمت مناسب به فروش برساند و هم مشتری در این فروش، سود قابل ملاحظهای ببرد. برای همین، به نظر میرسد که بلکفرایدی آذرماه آنقدرها که باید به نفع خریداران نیست؛ چراکه هم بیمناسبت است و هم آنقدرها که باید واقعی نیست.
وقتی قیمتها کیک است!
اما چرا میگوییم بلکفرایدی در کشورمان واقعی نیست؟ با یک جستوجوی ساده به پاسخ این سوال هم میتوانیم برسیم. در فضای مجازی کاربران زیادی گزارشهایی از افزایش قیمت ناگهانی محصولات برخی از برندهای ایرانی دادهاند. مثلا یکی از برندهای چرم معروف، در آستانه بلکفرایدی دستکش چرم یک میلیونی را به دو میلیونوخردهای افزایش میدهد و در فروش بلکفرایدی، قیمت واقعیاش را بهعنوان قیمت تخفیف داده شده، به خریدار قالب میکند. قصه تخفیفهای بلکفرایدی در کشورمان دقیقا همین است. برندها و آنلاینشاپها چند روز پیش از شروع بلکفرایدی، قیمتها را افزایش میدهند و سپس ناگهان در آستانه جمعه سیاه، روزشمار تخفیفها را برای مشتریها آغاز میکنند تا با تاثیر روانی یک خرید ارزان، خریدار ترغیب بشود محصول را بخرد و این ذهنیت نیز برای او شکل بگیرد که یک خرید پرسود داشته است.
انبارگردانی به بهانه جمعه سیاه
بلکفرایدی ایرانی در واقع یک بازی روانی میان فروشنده و خریدار است. فروشنده با تبلیغات فراوان اجناس موجودش را تبلیغ و با شعار ارزانفروشی نسبت به قیمت واقعی، خریدار را ترغیب میکند که کالا را با یک تخفیف صوری، خریداری کند. از طرفی دیگر بعضی از این کالاها، کالای باقیمانده در انبار فروشنده است و فروشنده با تبلیغ گسترده قصد دارد با یک فریب روانی، از شر اجناس باقیماندهاش به شیوهای خلاص شود. برای همین با اعمال یک تخفیف به ظاهر شگفتانگیز و رویایی، خریدار را تشویق به خرید آن اجناس میکند و خریدار هم با خرید آن کالاها به انبارگردانی و هدف فروشنده کمک کرده است. درنهایت مجددا کسی که از این شکل از عرضه کالا سود میبرد، فروشنده است و نه خریدار؛ چراکه فروشنده بالاخره از اجناس قدیمی خلاص شده و هم به میزان قیمت خرید آن کالا، سود قابل ملاحظهای هم به جیب زده است و از این مهمتر خریدار هم متوجه قیمت غیرواقعی کالا نشده است؛ چراکه کالا با عنوان تخفیف چند ده درصدی به فروش رفته است و مشتری خیال میکند آنکه در این خرید و فروش سود کرده، اوست درصورتیکه این عرضه، یک نوع انبارگردانی به حساب میآید و نام شیک و بزک شدهاش، شده بلکفرایدی.
پیش فروش ذهنها در بلکفرایدی
از سوی دیگر فروشنده با نام تخفیف چند درصدی برای مشتری نیازسازی میکند. چگونه؟ وقتی ما با کالایی با تخفیف ۶۰ یا ۷۰ درصدی روبهرو میشویم، گاهی اوقات کاربرد آن کالا یا نیاز داشتن و نیاز نداشتن به استفاده از آن کالا دیگر برایمان مهم نیست و امکان دارد بدون توجه به نیازمندی به آن کالا، صرفا برای بهرهمند شدن از آن تخفیف تن به خرید یک کالای بیارزش بدهیم. هنگامی که یک تخفیف ۷۰ درصدی روی کالا اعمال میشود مشتری به دلیل این تخفیف صوری احساس نیاز به خرید آن کالا میکند و با احساس نیاز کاذب تن به خرید کالایی میدهد که شاید نهایت استفاده از آن یک یا دو بار باشد. به جز انبارگردانی و ایجاد احساس نیاز در مشتری برای یک خرید به ظاهر ارزان، آنچه که در این بین اغلب آن را فراموش میکنیم این است که اساسا چرا باید فروشنده روی محصول خود چنین تخفیفات نجومی اعمال و ضرر کند؟ چرا باید در عرضه و فروش کالا به جای اینکه به فکر سود خودش باشد، به دنبال جلب رضایت مشتری و سود او باشد؟ رسیدن به پاسخ دقیق این پرسشها شاید آنقدرها ساده نباشد اما آنچه که در خلال شوق خرید در بلکفرایدی به فراموشی سپرده میشود این است که فروشنده با شعاری جهانی تحت عنوان بلکفرایدی به دنبال سودآوری بیشتر از مشتری است و اساسا سرمایهدار همیشه به فکر کسب سرمایه مدنظر خود از طریق عرضه و فروش محصولاتش است و هیچ فروشندهای در هیچ کجای دنیا به دنبال ضرر و زیان از طریق فروش محصول خودش نیست.
بالا بردن سئوی سایت از طریق کلیکها
داستان آنلاینشاپها هم چیزی شبیه به همین است. شما را به لینک موردنظرشان و سایت میکشانند تا با چرخیدن در سایت و پیدا کردن کالاهای موردنظر و قیمت موردنظرتان تعداد ویو و کلیکها را بالا ببرند و در سئو و بازدید سایت، بدون اطلاع از این فرآیند تاثیرگذار باشید. آن وقت است که حتی بدون فروش یک قلم جنس هم، باز برنده این بازی آنلاینشاپها هستند. سال۹۹ و در شرایط حساس کرونایی بود که فروشگاهی در شهرک غرب تهران به مناسبت بلکفرایدی اعلام کرد که اجناسش را تنها با قیمت ۳۹ تومان عرضه میکند. مردم هم برای خرید به این فروشگاه هجوم بردند و اینکار باعث ازدحام جمعیت شد. به دنبال ایجاد ازدحام جمعیت و انتشار فیلم و تصاویر زننده از آن فروشگاه، مرکز اطلاعرسانی پلیس پایتخت اعلام کرد: «در پی انتشار فیلمی در فضای مجازی از یکی از مجتمعهای تجاری شهرک غرب که در آن به دلیل حراج اجناس یکی از فروشگاههای این مجتمع تجاری، تعداد زیادی از شهروندان در فضای بسته بدون رعایت فاصلهگذاری اجتماعی برای خرید تجمع کرده بودند، موضوع بررسی و برای حفظ سلامت شهروندان، اداره اماکن پلیس امنیت عمومی پایتخت از ادامه فعالیت این واحد صنفی جلوگیری به عمل آورد.»
ایجاد ولع برای خرید
آنچه که در تمام این سالها درباره بلکفرایدی خارجی از جانب ما مورد نقد قرار میگرفت دقیقا همین کالاگرایی دور از شأن و منزلت انسانی در غرب بود. ایجاد یک شور کاذب برای به دست آوردن یک کالا، تنه به تنه زدن آدمها برای زودتر رسیدن کالاها و درنهایت رقابت تحقیرآمیز در خریدن اجناس. اکنون ما در سبک و سیاقی شاید شکیلتر از غرب، فرهنگی را وارد کردهایم که افراد جامعه را تشویق به کالاگرایی میکند و افراد وارد رقابتی دور از شأن برای خرید میشوند. در تجربه بلکفرایدی سال۹۹ دیدیم که چگونه با اعمال یک قیمت غیرواقعی، افراد بدون توجه به شرایط حساس کرونایی باعث ازدحام جمعیت شدند و انگار این فروشگاه نبود که روی اجناس قیمت گذاشته بود بلکه این ما بودیم که در جریان کالاگرایی خودمان را ارزان به فروشگاهها سپرده بودیم. داستان بلکفرایدی غربی و بلکفرایدی ایرانی شبیه به تفاوت خوردن فلافل در ایران و لبنان است. در تهران به ما غذایی با نام فلافل عرضه میشود. وقتی به لبنان میرویم و این غذا را سرو میکنیم، تفاوتش با فلافل تهران را بهوضوح میفهمیم و متوجه خواهیم شد که آنچه به ما بهعنوان فلافل عرضه شده با آنچه که در بیروت سرو شده تا چه میزان متفاوت است و طعمش فرق دارد. تخفیفها در بلکفرایدی ایرانی و بلکفرایدی آمریکایی هم چیزی شبیه به همین است. تحمیل یک خرید غیرلازم، انبارگردانی و تخفیفهای غیرواقعی در جمعه سیاه ایرانی فروشندگان و تخفیفهای ۵۰ الی ۹۰ درصدی برندهای خارجی، تفاوت همان ساندویچ فلافل تهران و بیروت است.
انتهای پیام