به گزارش ایسنا، شهدا دلیر مردانی هستند که از جان شیرین خود در راه حفظ وطن گذشتهاند، امروزه با توجه به تهاجم همه جانبه دشمن، ثبت و ضبط خاطرات، سیره و منش شهدا امری ضروری است چراکه خاطرات شهدا گنجینههایی ارزشمند برای انتقال مفاهیم از خود گذشتگی و ایثار به نسلهای بعدی است. در همین راستا میزگردی با حضور زهرا تاجاحمدی خواهر شهید و محمدعلی حضرتی، دوست و همرزم شهید علی تاج احمدی جهت بازگوی خاطرات این شهید در ایسنا برگزار شد.
بیشترین مواجه عاطفی را من با علی داشتم
زهرا تاج احمدی در این میزگرد اظهار کرد: در خانواده ۸ فرزند بودیم و علی فرزند پنجم و متولد سال ۱۳۴۳ است، من و خواهرم مینو بیشترین مواجه عاطفی را با برادرمان علی داشتیم. من به عنوان فرزند ششم خانواده به علی خیلی نزدیکتر بودم و همیشه سعی داشتم با نشان دادن شیطنتهای پسرانه همراه او باشم. بیشترین خاطراتی که از علی در ذهن دارم مربوط به قبل از انقلاب است بعد از انقلاب علی زندگیاش را به سپاه گره زد، سپاه همدم او شده بود و تمام وقتش را در سپاه میگذارند. او فقط تا سال دوم راهنمایی درس خواند و زمانی که وارد سپاه شد تقریباً ۱۵ سال سن داشت.
وی بیان کرد: علی قبل از سال ۵۷ فعالیت سیاسی و انقلابی داشت اما ما در خانواده از این موضوع اطلاع نداشتیم، روز ۷ دی ۱۳۵۷ در پی اتفاقاتی که در خیابان پادگان قزوین رخ داد و چند کودک و نوجوان به شهادت رسیدند با برخی از رفتارهای علی متوجه فعالیتهای او شدیم.
تاج احمدی گفت: علی استعدادهای زیادی داشت، آن زمان که هنور استفاده از همزن برقی در کشور رایج نبود علی با وسایلی که وجود داشت همزنی برای مادرمان درست کرده بود تا برای خمیر درست کردن از آن استفاده کند و دستش اذیت نشود، همیشه دوست داشت وسیلهای درست کند، من همیشه میگویم علی مخترع و هنرمند ویژهای بود و با سن کمی که داشت کارهای هنری که به مدرسه ارائه میداد فوقالعاده بودند.
وی خاطرنشان کرد: با پارچه کرباس و نشاسته برای خودش یک بوم بزرگ ساخته بود و روی آن بوم عکس امام خمینی(ره) را در خورشیدی تابان به تصویر کشیده بود، زمانی که نقاشی میکشید دوست نداشت کسی به اتاق برود، عکسهای زیادی از شهدا کشید اما یک تابلو از امام داشت که اوج هنرش را در آن به کار گرفته بود و فوقالعاده زیبا بود.
انقلاب اسلامی برادرم را متحول کرد
این خواهر شهید تصریح کرد: پس از انقلاب تحول عظیمی در برادرم رقم خورد، بیشتر سکوت میکرد، در کلاسهای اخلاق شرکت میکرد و از رفتارش میشد فهمید که به دنبال خودسازی است. عضو جهاد سازندگی شده بود و همه کار انجام میداد تا به کشورش خدمت کند و از هیچ کمکی دریغ نمیکرد.
وی با اشاره به اینکه علی برای پدر و مادر احترام ویژهای قائل بود، گفت: به حجاب خیلی تأکید داشت، برادرانه ما را به حیا و حجاب ترغیب میکرد، برادرم مشتاق به ازدواج بود و با اینکه به جبهه میرفت امید به فردا داشت و دلش میخواست هرچه زودتر تشکیل خانواده بدهد، درباره موضوع ازدواج با مادرم سخن گفت و بعد به جبهه رفت و به شهادت رسید.
تاجاحمدی ادامه داد: آخرین بار قبل از اینکه به منطقه برود به شیراز رفت، مادر به او گفته بود در بالای آرامگاه حافظ دریچهای وجود دارد که بعضی از شبها ماه بالای این دریچه قرار میگیرد و اگر ماه را آنجا ببینی و آرزو کنی آرزویت برآورده میشود، دوست شیرازی علی تعریف میکرد که علی وقتی به آرامگاه حافظ رسیده بود ماه هم بالای آن دریچه بوده و علی در همان لحظه آرزوی شهادت کرده، که یک هفته پس از آن هم شهید شد.
این خواهر شهید با بغض در سینه درباره روزی که خبر شهادت برادرش را به آنها اطلاع دادند، بیان کرد: علی در روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۲ به شهادت رسید و خبر شهادتش ۲۶ اردیبهشت به ما داده شد، آن روز دیدیم رژهای که همیشه در پل طالقانی برپا بود از مقابل خانه ما حرکت کرد و برایمان خبر آوردهاند علی مجروح شده اما مادرم چند شب قبل خواب شهادتش را دیده بود و همه ما بیقرار بودیم و گویی میدانستیم علی به شهادت رسیده است.
علی تاجاحمدی محجوب و آرام بود
در ادامه این جلسه محمدعلی حضرتی درباره چگونگی آشنایی با شهید تاجاحمدی، اظهار کرد: با همسایه علی و خانوادهاش رفت و آمد داشتیم و به همین طریق با علی آشنا شده بودم، بسیار محجوب و آرام بود اما در زوایای پنهانی وجودش شیطنتهایی داشت. سال ۵۸ که وارد واحد فرهنگی سپاه شدم آشنایی عمیقتری بین من و او رقم خورد، رابطه بین ما خیلی صمیمیتر شد و اُلفت ویژهای با هم داشتیم.
وی گفت: علی در مجموعه فرهنگی سپاه به عنوان معاون فرهنگی کارهای فرهنگی، عکاسی و گرافیک انجام میداد. روزها کار نمیکرد و اکثراً در زمان شب به انجام کارهایش میپرداخت و روزها میخوابید؛ برای اینکه بتواند راحتتر بخوابد و در شب به کارهای هنری بپردازد پیشنهاد داد که نام محل کارش را «آتلیه» بگذارد که البته مخالفتهایی شد ولی ما این کار را انجام دادیم.
این هنرمند عکاس بیان کرد: با آغاز جنگ علی مسئولیت نقاشی تصاویر شهدا بر روی بوم برای مراسم تشییع و تدفین آنها را برعهده داشت اما زمانی که عملیات میشد و تعداد شهدای قزوین افزایش پیدا میکرد علی به تنهایی فرصت نمیکرد کار تصویرگری همه شهدا را انجام دهد؛ در آن زمان برای اینکه چهرهها نزدیک به واقعیت باشد، استاد ابوالفضل دلزنده به کمک علی آمد و با دستگاه «اوپَک» که نوعی وسیله کمک آموزشی بود به کار سرعت بخشیدند و سپس چند نفر از نقاشان هم برای تصویرگری به علی پیوستند و با این کار نبوغ علی در هنر شکوفا شد.
وی ادامه داد: علی به واسطه علاقهای که به امام راحل داشت و استعدادش در هنر، چندین تابلو از امام کشیده بود اما یکی از تابلوهایش که مدت زیادی روی آن کار کرد و در واقع بهترین کار او و اوج هنرش را در آن به کار بسته بود تابلویی از تصویر امام بود با زیبایی فوقالعاده به اندازهای که گویی عکس امام است.
این همرزم شهید در ادامه خاطرنشان کرد: یکی از مواردی که به نظرم باید درباره علی گفته شود پایبندی او به بیتالمال است؛ علی با اینکه در مجموعه فرهنگی سپاه این امکان را داشت که نگاتیوهایش را با نگاتیوهای دیگر که از سوی واحد عکاسی برای ظهور و چاپ ارسال میشود، بفرستد؛ اما هیچوقت این کار را نکرد و این زهد را داشت که به هیچ وجه از امکانات دولتی استفاده نکند.
وی با اشاره به اینکه شهید تاجاحمدی ذهنی گرافیکی داشت و مقدمههای که معمولاً اساتید عکاسی به هنرآموزان یاد میدهند را به سرعت آموخت، تصریح کرد: علی در هنر علاوه بر اینکه گرافیست و عکاس بود یک وجه طراحی صنعتی هم داشت و در جنگ به صورت خیلی جدی وارد بحث طراحی هلیکوپتر شد، در واقع شرایط پس از انقلاب خیلیها را به سمت ریسکهایی اینچنینی سوق میداد.
حضرتی در پایان گفت: طراحیهای سهبعدی که امروز توسط رایانه انجام میشود را در آن روزگار علی با دقت تمام و با محاسبات دقیق انجام میداد و شاید صدها شیت طراحی هلیکوپتر کرده بود که متأسفانه امروز در دسترس نیست. در هر صورت من فکر میکنم استعداد و هنر علی در طراحی صنعتی شاید از هنر عکاسی و گرافیک او برجستهتر باشد چون در آن زمان علی هنوز ۲۰ ساله نشده بود که ایدهاش را عملی کرد و همراه با چند نفر دیگر سعی کردند موتور فولکس را به موتور یک پرنده تبدیل کنند اما متأسفانه با شهادتش عملاً نیمه تمام ماند.
انتهای پیام