با دقت به کودکانی نگاه میکنم که بر پلههای ورودی بلوار ساحلی انزلی ایستادهاند؛ صاف با لباسهای اتو کشیده، ۳۷ کودک یتیم سر رو به جلو، با سازهای بادی و کوبهای لهستانی. جعفر حقشناس، سرپرست گروه در جلو و عیسی رنجبر با ترومپتش با کمی فاصله ایستاده است.
باز هم یکی از عصرهای روز جمعه است و مردم بندرانزلی جلوی بلوار ساحلی منتظر هستند تا گروه موزیک شهرداری انزلی، عصر متفاوتی برایشان به یادگار بگذارد.
عیسیخان با آن قد بلند و هیبت نظامی و سبیل مرتبش کافی بود به عنوان مربی گروه موزیک تنها اشاره چشمی به بچههای ساز به دست کند.
بچههای یتیمی که تا دیروز در کوچهها و خاکروبهها از تنهایی پُر بودند حالا به مدد عیسی خان و حمایت بلدیه صاحبِ حرفهای شده بودند تا بتوانند در بزرگسالی از پس فراز و نشیب سخت زندگی برآیند.
کاش میشد زمان را بازگرداند و انعکاس صدای گروه موزیک دارالایتام بلدیه رشت و انزلی را پس از یکصد سال بازیابی کرد و صدای ضعیف کودکانی را شنید که درد یتیمی و تنهایی خود را لای سازهای کوبهای و بادی لهستانی پنهان میکردند و توپ و تشرهای عیسیخان را به جان میخریدند تا روز جمعه در شادی و لبخند مردمی که برای نواختن آنها کف میزدند سهیم باشند.
شاید کسی از میان آن کودکان زنده مانده باشد ولی کسی از سرنوشت آنها خبر ندارد. حتی پژوهشگران رشت و انزلی هم از سرنوشت «حق شناس» و «عیسی خان» اطلاعات زیادی ندارند.
«امین حق ره»، نویسنده کتاب «آقای هنر» چگونگی تشکیل دسته موزیک شهرداری بندرانزلی را اینگونه توضیح میدهد: بعد از تاسیس بلدیه یا همان شهرداری، شهرهای رشت و انزلی در ابتدا دارالایتامی برای کودکان بیسرپرست احداث میکنند و ضمن سرپرستی، موسیقی هم به آنها میآموزند و بلدیه این شهرها رسما صاحب «دسته موزیک» میشود. گروه موزیک وظیفه داشت برای نشاط مردم در مجامع عمومی موسیقی بنوازد.
دسته موزیک بلدیه رشت عمدتا در سبزه میدان و دسته موزیک بلدیه انزلی در بلوار ساحلی برای مردم موسیقی مینواخت. دسته موزیک انزلی احتمالا چند سال زودتر از رشت و در اواخر دوره قاجار شکل گرفت. ولی اجرای گروه به شکل مدرن آن به سال ۱۳۰۰ برمیگردد. تصاویر اجرای این گروه به سال ۱۳۰۸ خورشیدی موجود است.
دسته موزیک شهرداری انزلی در ابتدای تاسیس و تا سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ به دسته موزیک دارالایتام شهرت داشت.
«جعفر حق شناس» از نخستین مربیان و مدرسان دسته موزیک دارالایتام شهرداری انزلی بود و مسئولیت سرپرستی دارالایتام را هم بر عهده داشت. «عیسی خان وکیل باشی» یا «عیسی رنجبر» مربی دیگری است که علاوه بر تدریس موسیقی، معاون دارالایتام بندرانزلی هم بود و تا سال ۱۳۰۸ خورشیدی هنرجو تربیت میکرد. پس از آن به رشت رفته و در این شهر نیز در عرصه موسیقی تاثیرگذار بود.
بنا بر خبر منتشر شده در روزنامه اطلاعات به سال ۱۳۱۴، دسته موزیک بلدیه رشت در سال ۱۳۱۴ با ۴۰ نفر نوزانده رسما کار خود را آغاز میکند و شهرداری رشت طی قراردادی با ۲۰ درصد تخفیف از شرکت «کرالتون فرانسه» ابزار موسیقی لازم برای دسته موزیک شهرداری رشت را خریداری و از طریق بندرانزلی وارد رشت میکند. (اطلاعات، ش ۲۷۱۱، چهارشنبه ۱۳۱۴/۱۱/۲۷)
روزنامه اطلاعات طی دو خبر ترخیص کالای مزبور در گمرک انزلی را گزارش داده و در این مورد مینویسد: «تعلیم موزیک به اطفال دارالایتام – از رشت اطلاع میدهند، اداره شهرداری گیلان درصدد خرید یک دستگاه موزیک برآمده و چندی است که اطفال دارالایتام رشت مشغول فراگرفتن تعلیمات موزیک میباشند.»(اطلاعات، ش ۲۷۶۹ سهشنبه (۱۳۱۵/۲/۷)
فرهیختگان سالخورده رشت کم و بیش گروه موزیک شهرداری رشت را به یاد دارند اما در زمینه مکان دقیق اداره موزیک بلدیه رشت اختلاف نظر است. در محله باقرآباد رشت کوچهای است که قدیمیهای رشت آن را به نام «کوچه موزیک» میشناسند و در نقشههای شیت شهری هم به همین نام ثبت شده است.
«علی اکبر مرادیان گروسی» یکی از معلمان بازنشسته و پژوهشگر در گفتگو با نگارنده (۸آبان۹۹) اشاره کرد که محل اداره موزیک مابین زیرکوچه و نفت انبار در «محله باقرآباد» رشت بود.
گروسی با ۹۵ سال سن موقعیت اداره موزیک را هم اینگونه توضیح میدهد: « زمین وسیعی که سابق، یک درب قدیمی داشت و مکان اداره موزیک شهرداری اینجا بود. در واقع دارالایتام بود که شهرداری رشت بچههای یتیم را سرپرستی میکرد و به آنها موزیک یاد میداد البته بچههایی که سن کمتری داشتند، شهرداری به پرورشگاه مژدهی فرستاده بود. من با برخی از بچههای اداره موزیک همکلاس بودم به خوبی به یاد دارم که پیاده از خانه خودمان در پل بوسار میآمدم باقرآباد و در همین مکان با همکلاسیهایم میرفتیم مدرسه. مدرسه ما در همان زیر کوچه بود.»
مرحوم احمد علی دوست، یک سال پیش از فوت، در گفتوگو با نگارنده تاکید داشت که اداره موزیک شهرداری رشت در محله «استادسرا» بوده و مدرسه موزیک دارالایتام مژدهی که با بودجه شهرداری اداره میشد در قسمت شرقی مجاور کارخانه یخ سازی دارکُب یونانی قرار داشت.
اما پازل گروه موزیک زمانی تکمیل شد که آخرین جمعه مهرماه «سیاوش یزدانفر»، پسر ارشد عیسی خان پذیرای ما میشود و طی گفتوگویی مفصل، خاطرات پدرش را بازخوانی میکند. خاطراتی که بخشهایی از آن ذکر میشود.
«نام پدر من عیسی معمولی رنجبر، پسر کبلامهدی، خان روستای چولاب بود. بعدها نام فامیلی را به یزدانفر تغییر دادیم. اگر تاریخ شناسنامه دقیق باشد، پدرم متولد ۱۲۸۶ خورشیدی است و در سال ۱۳۷۰ فوت کرد. آنگونه که پدرم تعریف میکرد، او در سن ۱۷ یا ۱۸ سالگی از چولاب به تهران میرود و وارد ارتش میشود. آن زمان رضا خان، هنوز یک قزاق بود و در دسته خودش دستور داده بود برای ارتش، موزیک بزنند. پدرم در دست موزیک رشد و نمو کرد و ساز اختصاصیاش ترومپت بود. تعریف میکرد شبهایی که رضاخان با دوستانش انس و الفتی داشت یکی از کسانی که میرفت و برای او موزیک میزد، پدرم بود.
زمانی که بلوار ساحلی انزلی به سبک بلوارهای اروپایی ساخته میشود در زمان افتتاح دستور میدهند یک گروه موزیک از بچههای یتیم تربیت کنند و پدرم و فرد دیگری به نام حقشناس را بدین منظور از تهران به انزلی میفرستند.
پدرم و حق شناس برای اینکه بینشان اختلاف نیفتد تقسیم کار میکنند. حقشناس می شود رئیس گروه موزیک و پدرم تعلیم دهنده موزیک. دسته موزیک عصر پنجشنبه و جمعه برای نشاط مردم بندر انزلی در بلوار ساحلی موزیک میزدند. من آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودم.
تا اینکه فردی به نام سیمرغ در رشت شهردار میشود. او نامه میزند به تهران که انزلی که تابع رشت هست، دسته موزیک دارد و رشت ندارد و با کسب اجازه مقامات، عیسی خان به رشت منتقل میشود تا دسته موزیک تربیت کند و دسته موزیک بندر انزلی میماند برای حق شناس.
پدرم در بلدیه رشت تنها رئیس اداره موزیک نبود به نوعی همه کاره بود، سرپرست آتشنشانی، مسئول کنترل دروازههای شهر و مقابله با قاچاق کالا، مسئول رُفت و روب و خدمات شهر و من خوب به یاد دارم هر استانداری که میآمد، نظر پدرم را در امور جویا میشد.
اداره موزیک بلدیه رشت تا جایی که من یادم هست، سه بار مکان عوض کرد. ابتدا در محله باقرآباد و زیر کوچه بود. محله باقرآباد آن زمان حاشیه رشت محسوب میشد. شهرداری خانه بزرگی میگیرد که صدای موزیک همسایهها را اذیت نکند. بچههای یتیم را برچین میکنند و از پرورشگاه میبرند اداره موزیک. نمیدانم شهرداری آن مکان را خریده بود یا نه ولی در هر حال تمام هزینههای اداره موزیک و تعلیم بچهها بر عهده شهرداری بود و پدرم تنها مسئول تربیت آنها بود.
اداره موزیک سالهای زیادی در زیرکوچه بود. من آن زمان بچه بودم و به محل کار پدرم میرفتم. یک عمارت دو طبقه تلار دار در ورودی که خوابگاه بچهها بود و پدرم یک اتاق به عنوان دفتر کار در آن ساختمان داشت. باغ بزرگی پشت بنا بود و ته حیاط مطبخ و سالن سروغذا برای بچهها.(در زبان گیلان به ایوان خانهها تلار میگویند)
یادم هست فردی از گروه موزیک به نام سیامکی مرا به شهر میبرد و میگرداند و برایم بستنی میخرید. او بعدها معلم شد و سالها مدیر مدرسهای در سیاهکل بود و همانجا فوت کرد.
اکثر بچههای یتیمی که زیر دست پدرم تربیت شدند همه درس خوانده و کارهای شدند، عاطل و باطل نماندند. هر کس می خواست از گروه موزیک خارج شود، پدرم میگفت برو یک بچه یتیم را تربیت کن، جای خودت در گروه بگذار و برو. پدرم بسیار مقرراتی، منضبط و سختگیر بود. جبروت خاصی داشت و همه از او حساب میبردند.
اداره موزیک سالهای زیادی در زیرکوچه ماند. یادم نیست چه سالی آنجا تخلیه شد و نزدیک پرورشگاه مژدهی مکان دیگری گرفتند. چون بچههای گروه موزیک بزرگ بودند، نمیخواستند با بچههای مژدهی در یک مکان باشند. بنابراین روبروی محله بادی الله، مکانی برای گروه موزیک گرفتند.
چند سال اداره موزیک همان بادی الله بود تا اینکه منتقل شد به استادسرا، نزدیک باغ وطن آبادی، بغل کارخانه یخ یاکوب. صاحب کارخانه یک یونانی بود که هتل ساوی هم ملک او بود. اداره موزیک استادسرا یک خانه خیلی بزرگ و قدیمی بود و سابق میگفتند محل تجمع بهائیان بوده و شهرداری آن را گرفته. الان مکان همان ساختمان اداره موزیک، یکی از دوایر شهرداری شده و هنوز پابرجاست.
پدرم تا سال ۱۳۵۴ رئیس موزیک بود بعد گروه موزیک را تحویل داد و بازنشسته شد. بعدها به تهران کوچ و همانجا هم فوت کرد. او در اواخر عمر بهشدت بیمار بود و رنج میکشید من و برادرم یک شب در میان، از او پرستاری میکردیم. آخرین شب حیاتش را به خوبی به یاد دارم، کلی به درگاه خدا دعا کردم و گفتم شاید او در زندگی خطاهایی کرده باشد ولی به حق همان یتیمهایی که سرپرستیشان کرده و آنها را به جایی رسانده او را از رنج نجات بده. پدرم ۴ بامداد همان شب فوت کرد.
در مراسم تدفین او هم اتفاق عجیبی رخ داد در تهران کسی پدرم را نمیشناخت و مجموع دوست و فامیل که برای تشییع آمدند، ۱۵ نفر میشد. در غسالخانه متوجه شدم یک سرهنگ ارتش فوت کرده و گروه موزیک ارتش برای ادای احترام او به بهشت زهرا آمده. من رفتم با سرپرست گروه صحبت کردم و گفتم این مرد سالها رئیس گروه موزیک بوده و به خیلی از یتیمها آموزش داده و در مراسم عزا و عروسی خیلی از بزرگان موسیقی نواخته و حالا اینگونه غریبانه دارد دفن میشود. خلاصه با هماهنگی رئیس گروه دسته موزیک ارتش، آمبولانس پدرم را تا قطعه ۱۰۱ با نواختن مارش عزا همراهی کرد.
پدرم به انواع سازها آشنایی داشت. پیانو خوب مینواخت ولی ساز تخصصیاش ترومپت و سازهای بادی بود. انواع ابزارهای موسیقی و انواع ترومپت داشت که شاید میلیاردها تومان ارزش داشت اما از زمانی که دید قدر هنر را نمیدانند، لج کرد و همه را به مبلغ ۴۰ هزار تومان فروخت.»
سالها بعد گروه موزیک بلدیه رشت از هم پاشید و خاطره محوی برای رشتیهای قدیم شد. تا اینکه در سال ۱۳۸۱ زمانی که مرتضی شگفت، شهردار رشت، میشود دستور میدهد دوباره برای بلدیه گروه موزیک تشکیل دهند. او خاطره کودکیهای خودش را از گروه موزیک به یاد داشت. زمانی که گروه موزیک عیسیخان روزهای جمعه در میدان شهرداری و جلوی بلدیه مینواخت و روزهای پنجشنبه در سبزه میدان.
شگفت در گفتوگو با نگارنده عنوان کرد که فردی به نام نعمتی را مامور تشکیل گروه، خرید لوازم جدید و لباسهای متحدالشکل میکند . سپس به گروه دستور میدهد هر روز برای شادی مردم در مجامع عمومی آهنگهای محلی بنوازند.
گروه موزیک بلدیه رشت هنوز پابرجاست اما این روزها بیش از آنکه مردم را شاد کند در برنامههای مناسبتی و در حضور مسئولان مینوازند. گروه موزیک دارالایتام بلدیه رشت، به سرپرستی عیسی رنجبر(یزدانفر) حالا خاطره محوی برای مردم شده است.
انتهای پیام