کدام درست‌ است: بیندیش یا بیاندیش؟

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های الفبا و خط فارسی گسست یا شکاف ارتوگرافی (‌شکاف میان آن‌چه می‌گویی با آن‌چه می‌نویسی)‌ است و محمدهادی محمدی در سلسله جستارهایی به این موضوع پرداخته است.

به گزارش ایسنا، محمدهادی محمدی در سلسله یادداشت‌هایی به املای درست «بیفکند یا بیافکند»، «بیندیش یا بیاندیش» و «بینداخت و بیانداخت» پرداخته است. یک مقاله او درباره «بیندیش یا بیاندیش» است که در سایت آموزک (وابسته به موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان) منتشر شده است و در ادامه بازنشر می‌شود:

رشته جستارهایی که درباره این دستور و املای تاریخی با این گزاره می‌آید:‌ «هرگاه «بای زینت»، «نون نفی» و «میم نهی» بر سر افعالی که با الف مفتوح (مانند انداختن یا افکندن) یا الف مضموم (مانند افتادن) آغاز می‌شوند، بیاید، «الف» در نوشتن حذف و تبدیل به «ی» می‌شود.» و راهنمای بسیاری از ادیبان، آموزگاران، دبیران و استادان، ویراستاران، نویسندگان،‌ روزنامه‌نگاران و بسیاری دیگر از مردم است و سبب چالش جدی برای کوشندگان حوزه سوادآموزی پایه شده است. از روزگار گذشته دو گروه این دستور را یا به چالش کشیده یا نادیده انگاشته‌اند. گروهی از ادیبان که به آوای طبیعی گفتار باور داشته‌اند و گروهی از مردم از جمله نوسوادان که برگرفت از آوای طبیعی زبان گفتار این دستور را به هیچ می‌انگارند. اکنون از منظر سوادآموزی که تخصص ما است به این موضوع می‌پردازیم. زیرا یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های الف‌با و خط فارسی گسست یا شکاف ارتوگرافی (‌شکاف میان آن‌چه می‌گویی با آن‌چه می‌نویسی)‌ است. این شکاف سبب دیرآموزی زبان‌آموزان پایه می‌شود و برای این که آن‌ها را از برزخ این که کدام شکل از این نوشتن درست‌تر است برهانیم، این دو شکل نوشتن حالت‌های فعلی پیش‌گفته را به بررسی گرفته‌ایم. 

خط و املای تاریخی از موضع اقتدار 

زبان گفتاری رودی جاری و زنده است که با حرکت در بستر زمان مانند آبی که در رود جاری است گاهی در آرامش فراخ و گاهی در تنگه‌ها و تنگناها فشرده می‌شود. در برابر آن زبان نوشتاری، همیشه فسیلی است که واژگان آن بر گل و لای مانده از این رود خشک می‌شود. روزگاری در بازه زمانی سه‌هزارساله مردم ایران‌شهر ریشه اندیشیدن را «هم -دیسئا Ham-dais-a» می‌گفتند،‌ در این بازه زمانی بلند این واژه به ریخت‌های گوناگون بر زبان مردمی که در خاور و باختر و شمال و جنوب این سرزمین پهناور تاریخی زندگی می‌کردند، رانده شده است. اکنون فارسی معیار آن را اندیشیدن می‌گوید.  

یکی از گردانش‌های فعلی این واژه بیاندیش است. املای تاریخی بر این باور است، که بیاندیش را باید بیندیش نوشت و این پدیده سبب شده است در حوزه آموزش زبان فارسی و سوادآموزی و البته فراتر از آن در حوزه تبادل فکر و اندیشه و گزارش به زبان فارسی گروه بزرگی از باورمندان به املای تاریخی کسانی را که بیندیش را بیاندیش می‌نویسند کم‌سواد یا بی‌سواد می‌دانند. تنها استدلال آن‌ها برای این که چرا این شکل از گردانش فعل اندیشیدن باید به شکل بیندیش باشد، ارجاع به دستور تاریخی است. دستور تاریخی در این باره چه می‌گوید؟‌ 

«هر گاه پیشوندهای (بـ، ن، هـ) به سر افعال مصدر به همزه درآیند در نوشتار همزه تبدیل به (یـ) می‌شود.»

بنابراین یکی از پدیده‌هایی که در حوزه سوادآموزی پایه به شکل آزاردهنده‌ای همگان به ویژه آموزگاران و زبان‌آموزان را به رنج انداخته است، قواعد نوشتاری پیشوند فعلی «بی»، «می» در فعل‌های مانند نمونه‌ها است:‌ بیافتد/ بیفتد، بیاندیشد/ بیندیشد، بیانداخت/ بینداخت، مینداز/ میانداز / میفکن، میافکن/ بیندود/ بیاندود.  

کسانی که این دستور را گذاشته‌اند، همواره معیار درستی یا نادرستی سبک نوشتنشان ارجاع به متن‌های تاریخی است. این‌ها ذره‌ای باور به اصلاح زبان نوشتاری ندارند و به زبان نوشتاری چون فسیل‌های غیرقابل دست‌اندازی نگاه می‌کنند. اگر در موضع اقتدار هم باشند با تصویب قوانین و قواعدی که در نظام آموزش و پرورش و دانشگاه جاری می‌شود هر نوع انحراف از این دستورها را سرکوب می‌کنند.  

در دو سده گذشته که املای تاریخی در بسیاری از زبان‌ها مانند زبان انگلیسی به جنبش اصلاح پیوسته‌اند، ایرانیان هیچ‌گاه در جنبش اصلاح املا یا خط مشارکت نکردند، تنها چیزی که از زمان میرزا فتحعلی آخوندزاده به ذهنشان رسیده است، ریشه‌کنی خط فارسی کنونی بوده است. بسیاری از این‌ها که پیشنهاد دگرگونی کامل در خط فارسی را داده‌اند، نگاهی غیرکارشناسی دارند. در یکی دو دهه اخیر هم کسانی که باز زمزمه دگرگونی خط فارسی را می‌دهند به‌هیچ‌وجه به جنبش اصلاح خط در کشورهای دیگر نگاه نمی‌کنند که چه گونه با ظرافت برخی از اصلاحات کوچک را در خط می‌آورند تا آن را ساده‌تر سازند.

املای تاریخی و بازتاب آن در خط و زبان فارسی

در زبان‌هایی که با نویسه‌های الفبایی یا هجایی نوشته می‌شوند، همیشه انتظار این است که میان آن‌چه که بر زبان می‌آوریم با آن چه که می‌نویسم، برابری یک‌به‌یک باشد. یعنی برای هر واک، نویسه متناظر با آن باشد. اما همیشه چنین نیست. در روندهای تاریخی، میان آوا و نویسه فاصله می‌افتد. برخی نویسه‌ها نوشته می‌شود، اما به زبان نمی‌آید، برخی نویسه‌ها به چرخش‌های آوایی دچار و درگیر گویش‌ها یا لهجه‌های محلی می‌شوند و هر گروهی به شکلی آن واژه را می‌خوانند.  

به طور کلی زبان‌هایی که خیلی کهن هستند مشکل چرخش‌های تاریخی هم دارند و این عمق ارتوگرافیک در خط‌شان بیش‌تر می‌شود. گذار زمان کم‌کم سبب می‌شود میان گفتار و نوشتار فاصله بیافتد و این فاصله و گسست همان املای تاریخی است. به گفته استاد سلیم نیساری که در این حوزه پیرو تفکر منطقی بود:‌ «‌چندی پیش یکی از بازرسان وزارت آموزش و پرورش اظهار می‌داشت که بعضی از معلمان نوشتن کلمه‌هائی مانند مسئول و رئوف را به سه هیأت مسئول، مسؤل، و مسؤول - رئوف، رؤف و رؤوف که در کتاب‌ها و انتشارات مختلف معمول می‌باشد صحیح می‌دانند ولی هرکس دانائی و بینائی را دانایی و بینایی ننویسد غلط می‌شمارند. کلمه‌هائی مانند مسأله هیأت و جرأت به دو شکل یعنی هم با حرف الف و نشانه همزه (مسأله هیأت جرأت) و هم با حرف همزه (مسئله هیئت جرئت) در نوشته‌های امروزی دیده می‌شود. کلمۀ سوآل نیز در نوشته‌های دانشجویان خود ما بر حسب اینکه دندان‌های در میان این کلمه منظور دارند یا خیر و نشانه همزه را کجا بگذارند پنج شکل پیدا می‌کند... بگذریم از اینکه گاهی زیر نشانه همزه خط کوچکی مثل نشانه کسره هم می‌افزایند. درست است که در نوشته‌های پیشینیان هم یک روش ثابت املا مرسوم نبوده و حتی یک کاتب در کتابی واحد به اسلوب‌های متفاوت عمل می‌کرده است.»  

در کوتاه‌ترین تعریف، املای تاریخی ایستادگی و پایداری در ریخت‌های کهن نوشتار است، در حالی که زبان گفتاری به عنوان یک پدیده همواره زنده و جاری از آن ریخت‌ها فاصله گرفته و به ریخت‌های تازه‌تری نوشته می‌شود، اگر سنت‌گرایان در برابر آن سد ایجاد نکنند. در فارسی امروزی و معیار که گویش تهرانی است، برخی خواستن و خواب را برای نمونه می‌آورند، که ارجاع ایستادگی ریخت کهن نسبت به ریخت نو است. خواستن که خاستن و خواهر که خاهر بر زبان رانده می‌شود. اما این نمونه گویا نیست، زیرا در سه‌صد کیلومتری از تهران، در بسیاری از روستاهای پیرامون اراک هنوز خواهر، خوار xoār بر زبان می‌آید که به روشنی زنده بودن دوواکه «و» در آن به گوش می‌رسد برای همین باید به نمونه‌های بهتری برگشت. در ریخت کهن واک «د» در بسیاری از موارد «ذ» بر زبان رانده می‌شده است. مانند باذ، بوذ. آن شکل کهن خودش را اصلاح کرده است و اکنون همان‌گونه که بر زبان رانده، نوشته می‌شود.

اصلاح در املای تاریخی زبان انگلیسی

بسیاری از کسانی که با روند اصلاح در املای تاریخی آشنایی ندارد براین پندارند که این آشفتگی و دوگانگی ویژه خط فارسی است و در زبان‌های دیگر چنین پریشانی‌هایی وجود ندارد. برای همین است که در همه جا همواره گفته یا شنیده می‌شود که خط فارسی برای رهایی از این آشوب باید با خط‌های لاتینی جایگزین شود. یعنی همان کاری که در ترکیه انجام شد. ترکیه که با جایگزینی خط نتوانست مشکلی از خود حل کند و تنها ارتباط با میراث گذشته‌شان را از دست دادند. برخی دیگر می‌پندارند که خط‌هایی که با لاتینی نوشته می‌شوند،‌ دشواری‌هایی که خط فارسی با آن درگیر است ندارند، غافل از این که برای نمونه خط و قواعد نوشتاری انگلیسی یکی از آشوبناک‌ترین دستورهای خط‌های جهان را دارد. بیش از هشت‌صدسال است که خط و قواعد نوشتاری خط انگلیسی در حال اصلاح است و هنوز آشوب دستور نوشتاری انگلیسی کم و بیش سر جای‌اش است. به گفته ویکی‌پدیای انگلیسی در جستار «اصلاح املای زبان انگلیسی»‌ «برخلاف بسیاری از زبان‌های دیگر، املای انگلیسی هرگز به شکل نظام‌مند به روز نشده است و بنابراین امروزه تنها تا اندازه‌ای به اصل الفبایی پایبند است. در نتیجه، املای انگلیسی نظامی از قواعد سست با بسیاری از استثناها و ابهام‌ها است. بیش‌تر واج‌ها در زبان انگلیسی را می‌توان به چند شکل بر زبان راند یا تلفظ کرد. برای نمونه واژگانی مانند fear و peer دارای یک صدا در املای مختلف هستند. به همین ترتیب، بسیاری از گرافم‌ها در زبان انگلیسی رانش‌گاه‌ها با روش‌های تلفظی گوناگون دارند، مانند ough در واژگانی مانند through، though، thought، thorough، tough، trough و plough . به همین دلیل ۱۳ روش برای رانش schwa (رایج‌ترین واج در زبان انگلیسی)، ۱۲ روش برای رانش /ei/ و ۱۱ روش برای رانش کردن /ɛ/ وجود دارد. این‌گونه ناسازگاری‌ها در سراسر واژگان انگلیسی دیده می‌شود و حتا میان گویش‌های آن به شدت متفاوت است. ماشا بل پژوهشگر زبان انگلیسی ۷۰۰۰ واژه رایج در زبان انگلیسی را تجزیه و تحلیل کرده و دریافته است که نزدیک به نیمی از آن‌ها دشواری تلفظی و یک‌سوم آن‌ها دشوارهای دیکودینگ یا رمزگشایی دارند. 

کسانی که تاریخ اصلاح دستورهای آوایی و نوشتاری زبان انگلیسی را دنبال می‌کنند می‌دانند که چه کار سترگی برای اصلاح آن صورت گرفته است و نتیجه چه‌قدر با وضعیت آرمانی فاصله دارد. نوح وبستر گردآورنده فرهنگ‌های بزرگ وبستر، خود هنگامی که آموزگار بود، به شدت بر آشفتگی املای تاریخی زبان انگلیسی و قواعدی که انگلیسی‌ها برای این زبان و خط وضع کرده بودند شورید. او بر این نظر بود که:‌ که امریکایی‌ها باید از کتاب‌های امریکایی یاد بگیرند، بنابراین شروع به نوشتن سه جلد دستور زبان انگلیسی کرد. هدف او ارائه رویکردی ویژه برای انگلیسی امریکایی برای آموزش کودکان بود. او براین باور بود که مهمترین کارش نجات «زبان مادری» از هیاهوی فاضلانه بود که دستور زبان و تلفظ بریتانیایی‌ها آن را احاطه کرده بود. او شکایت داشت که زبان انگلیسی از سوی اشرافیت بریتانیایی که استاندارد خود را برای املا و تلفظ مناسب تعیین کرده، فاسد شده است.

ریشه چندگونه‌نویسی با خط فارسی 

از نگاه کسانی که ریشه چندگونه‌نویسی را در خط و زبان فارسی بررسی کرده‌اند، یکی از سبب‌های این وضع را ساختار خط فارسی می‌دانند. یعنی همیشه اتصال یا پیوسته کردن نویسه‌های یک واژه بر جداسازی آن برتری دارد. چنان که جعفر مدرس صادقی می‌گوید: «پیوستن حروف فارسی به همدیگر و تغییر شکل حروف در حین اتصال یکی از ویژگی‌های خط فارسی است - و شاید بتوان گفت یکی از معایب – و این ویژگی وقتی که با درهم آمیختن حروف و دندانه‌ها و بی دندانه نوشتن و بی نقطه نوشتن یا در هم ریختن نقطه‌ها همراه می‌شود تبدیل می‌شود به یک مشکل اساسی و حتا یک معما. دلبستگی شدید به پیوسته‌نویسی به قبل از باب شدن حروف چینی و به آن زمانی برمی‌گردد که خط نسخ تعلیق رونق فراوان داشت و اهتمام کاتبان بر زیبانویسی بود، نه خوانایی. در همان سال‌هایی که خوش‌نویسان نسخ تعلیق (نستعلیق) نویس میدان‌دار بی رقیب عرصه‌ی کتابت بودند، محمد کریمخان کرمانی خطاب به فرزندش می‌نویسد: «بدان که اصل در خط وضوح و التباس است و بهترین خطوط خطی است که بهتر خوانده شود و اشتباه در حروف و کلمات آن نباشد.»

بنابراین درباره واژگان و گردانش فعل‌هایی مانند بیاندیش یا بیندیش، می‌توان دو ریشه را برای این چسبندگی و تفاوت در آوا و نوشتن آن‌ها دنبال کرد. نخست، کاتبان و نویسندگان خط فارسی در گذشته به علت‌هایی که خود وضع کرده بودند، عمودها یا تیرک‌های خط مانند «ا» را به ویژه هنگامی که در میان واژه بود حذف می‌کردند. یعنی اگر در هنگام نوشتن قلم بنویسد بیندیش، یک خط عمودی را حذف کرده است و به جای آن یک پیوند برقرار کرده است. در حالی که وقتی بیاندیش می‌نویسم، یک خط عمودی وارد کرده‌ایم و یک گسست هم میان بی و اندیش انداخته‌ایم.

همان‌گونه که تصویر این خوش‌نویسی نشان می‌دهد، اگر خوش‌نویس به جای (دلت) می‌خواست بنویسد (دل‌ات) بر شکل زیبایی‌شناسانه خوش‌نویسی شوریده بود.  
نکته دوم که در مورد گردانش این فعل‌ها درست‌تر است و مصداق دارد، تفاوت‌های آوایی آن‌ها در بستر تاریخ و دگرگونی‌های آوایی زبان‌ها و گویش‌ها و لهجه‌ها است تا به فارسی معیار امروزی برسیم. در سرتاسر شعر سعدی در گردانش فعل‌هایی مانند بیاندیش، شکل تاریخی آن نوشته شده است. اما آیا کسی می‌داند که در زمان سعدی آن‌ها به راستی بی-اندیش را مانند فارسی‌گویان امروزی بر زبان می‌رانده‌اند یا بئندیش می‌گفته‌اند؟ هم چنان که اگر از فارسی معیار دور شویم در بسیاری از سپهر ایرانشهری که هم چنان به فارسی سخن می‌گویند بسیاری لهجه‌ها است که بی-اندیش را بئندیش بر زبان می‌رانند.  

چنین پدیده‌هایی هنگامی که به حوزه سوادآموزی و آموزش سواد پایه می‌رسد به شدت زبان‌آموزان را آشفته و پریشان می‌کند. آن‌ها به طور طبیعی هنگامی که به مرحله روان‌خوانی می‌رسند و برای‌شان املا گفته می‌شود، بیاندیش و بیانداخت و بیافکند را به جای بیندیش و بینداخت و بیفکند می‌نویسد. این بیماری یا آسیب نیست. این تشخیص درست گوش است که در گردانش فعلی آن این واژگان را (بی bi) می‌فهمد نه (بئ be). وجود چنین استثناهایی در حوزه سوادآموزی به طورکلی کودکان را گیج و آشفته می‌کند و سبب دیرآموزی در زبان و خط فارسی می‌شود.

ریشه تاریخی فعل اندیشیدن 

نگاهی به ریشه دگرگونی آوایی و املایی فعل اندیشیدن شاید سبب شود کسانی که اصلاح در خط فارسی را گناه می‌پندارند بدانند که اندیشیدن همیشه اندیشیدن نبوده است. اندیشیدن در فارسی باستان و اوستایی (Avestan/old Persian) ابتدا هم -دیسئا Ham-dais-a بوده و بعد در زبان پهلوی و فارسی میانه شده است هن- دیئشا han-dêš-a و در فارسی‌نو شده است، ان -دیشا an-dišā.

دکتر مهری باقری زبان‌شناس زبان‌های باستانی ایران، درباره وجود (h) در آغاز این فعل‌ها چنین نظری دارد: «‌شاید علت این که در دوره‌های بعدی در برابر است و استه دو صورت هست و هسته نیز به کار می‌رود، این باشد که چون مطابق قواعد واج‌آرایی زبان فارسی ابتدا با واکه روا نیست و باید در چنین مواردی پیش از واکه همزه تلفظ شود و مخرج همزه نیز با (h) یکی است و تنها تفاوت آن‌ها در این است که همزه انسدادی است و (h) سایشی و به همین دلیل تلفظ هـ سهل‌تر از همزه است، واج (h) به آغاز این واژه‌ها افزوده شده است.

اکنون خوب است نگاهی به پیکره تاریخی ادبیات فارسی بیاندازیم و ببینیم آیا در این پیکره نمونه‌هایی از شیوه نوشتاری (بیاندیش) دارد یا نه. در جست‌وجوی تاریخی خوش‌بختانه می‌بینیم که شاعران و ادیبانی بوده‌اند که از شکل نوشتاری (بیاندیش) در ادبیات خود استفاده کرده‌اند. مانند سیدای نسفی و هزین لاهیجی:

در کنار آن البته به شکل گسترده‌تری املای تاریخی (بیندیش) را در شعر شاعرانی مانند رودکی و فردوسی شاهد هستیم.

و البته در روزگار کنونی کسانی هستند که به شکل‌های گوناگون در شکل آوایی (بیندیش) شک کرده و مانند نمونه‌ای که در ویکی‌واژه ثبت شده است در گردانش فعلی آن (‌باندیشی، باندیشم، باندیشی و... به کار برده‌اند.

یا در نمونه‌ای که در فرهنگ پارسی به پارسی آمده، مؤلف آن شکل درست‌تر آوایی را به کار برده است.

بنابراین با توجه به چرخش و گردش تاریخی چنین واژگان یا فعل‌هایی بهتر است که (بیاندیش) را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که از جنبه آوایی این شکل نوشتن در روزگار کنونی درست‌تر است از شکل (بیندیش) که در پیکره زبانی فرهنگ و ادب فارسی گسترده‌تر دیده می‌شود.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ / ۱۲:۴۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402081409998
  • خبرنگار : 71573

برچسب‌ها