به گزارش ایسنا، روزنامه فرهیختگان در مطلبی با این عنوان نوشت:
در جهانی که روزگارش سخت و تلخ برای فلسطینیها میگذرد، هنر نقش مدینه فاضله را برای آنها دارد. هنر کمکی است برای آنها که از خرابههای جنگ، شهری زیبا بسازند. شهری پر از درختان زیتون که کودکان در زیر سایهاش بازی میکنند و هوایی بدون دود ناشی از موشک را نفس میکشند. اما در این روزگار، جهان هنر در فقدان این هنرمندان فلسطینی است. هنرمندانی که هرکدام، برای به یادگار ماندن اسم فلسطین، تمام توان و جانشان را در میان گذاشتند.
غسان کنفانی
شاید واژه «ادبیات مقاومت» برای اولین بار به دست نویسنده شهید فلسطینی «غسان کنفانی» به شهرت رسید، بهخصوص که او دو پژوهش مهم با عنوان «ادبیات مقاومت در فلسطین اشغال شده ۱۹۶۶-۱۹۴۸» و «ادبیات مقاومت فلسطین تحت اشغال ۱۹۶۸-۱۹۴۸» را در سال ۱۹۶۸ منتشر کرد. کنفانی، نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در ۹ آوریل سال ۱۹۳۶ به دنیا آمد. عکا نام شهری در فلسطین اشغالی و محل تولد این نویسنده است. او تحصیلات اولیه را در مدرسه فرانسوی زبان میسیونرهای کاتولیک در شهر یافا سپری کرد. در سال ۱۹۴۸ به دلیل اشغال شهر یافا توسط نیروهای اسرائیلی، غسان به همراه خانواده مجبور به مهاجرت شد و پس از اقامت کوتاهی در لبنان به سوریه کوچ کرد و بهعنوان پناهنده فلسطینی در آنجا ساکن شد و به تحصیل ادامه داد. او که در شرایط خوبی از نظر مالی بزرگ نمیشد، همراه با برادرش کار میکرد تا شرایطی بهتری برای خانوادهاش بسازد. در ۱۶ سالگی وقتی روزها کار میکرد و شبها درس میخواند، همزمان در یکی از روستاهای سوریه به تدریس در مدرسه پناهندگان فلسطینی مشغول بود. با این شرایط دوره متوسطه را در آنجا سپری کرد. در سال ۱۹۵۲ در رشته ادبیات عرب دانشگاه دمشق ثبتنام کرد. کنفانی در رمانهایش غالبا به دنبال طرح ایده درباره چیستی و چرایی بحرانهایی است که فلسطین درگیر آن شده است. او با استفاده از شخصیتهای نمادینی که میسازد، طرح مساله میکند و راهحلی برای مشکلات ارائه میدهد. غسان کنفانی در ۸ ژوئیه ۱۹۷۲ در حادثه تروریستی که موساد در بیروت انجام داد به شهادت رسید. صهیونیستها او را به وسیله بمبی که در ماشینش قرار داده بودند، به همراه خواهرزادهاش کشتند. نام کنفانی پس از شهادتش بهعنوان یکی از سمبلهای مقاومت در میان آزادیخواهان به یادگار ماند.
ناجی العلی
ناجی العلی، یکی از برجستهترین و مشهورترین کاریکاتوریستهای جهان عرب بود که در یکی از خیابانهای لندن ترور شد و به شهادت رسید. علی در سال ۱۹۳۷ در روستای «الشجرة» نزدیک به شهر طبریا و ناصره در فلسطین دیده به جهان گشود و زخم اشغالگری وطنش باعث شد که زندگی ناآرامی را تجربه کند. ناجی علی، سال ۱۹۴۸ به همراه خانواده از روستای خود رانده و به اردوگاه «عین الحلوه» در جنوب لبنان پناهنده شد؛ در سن ۱۰سالگی مجددا از آنجا رانده شد و پس از آن هیچگاه در یک مکان ثابت آرام نگرفت. پس از سکونت در عین الحلوه به اتهام فعالیتهای ضد صهیونیستی بازداشت و زندانی شد و در زندان، تمام وقت به نقاشی روی دیوارها مشغول بود. ناجی با استفاده از هنرش توانست بیش از ۴۰ هزار کاریکاتور خلق کند و با آثارش بر افکار عمومی تاثیر گذارد. آثار ناجی العلی با کاراکتری با نام «حنظله» در جهان معروف شد. حنظله بهمعنای سیب تلخ است و بهصورت نمادین تصویر کودکی است با پاهای برهنه و لباسهای وصلهدار و ژولیده، گویی که نمادی از فقر و رنج ملت فلسطین است. مردمی رنج دیده اما مصمم و قوی. حنظله درحقیقت تصویری از سالهای آغازین آوارگی خود ناجی است. مرگ ناجی العلی، اتفاقی عجیب و مرموز است. او در تاریخ چهارم جولای ۱۹۸۷ (۱۳ تیر ۱۳۶۶) کاریکاتوری با عنوان «مطلوب حیا أو میتاً» به معنای «متهم خواهی ماند! مرده باشی یا زنده» منتشر کرد. دقیقا ۱۸روز بعد از انتشار این کاریکاتور، در تاریخ ۲۹ آگوست ۱۹۷۸ (۷ شهریور ۱۳۶۶) در یکی از خیابانهای لندن هدف گلوله قرار گرفت و در سن ۵۰سالگی به شهادت رسید.
عبدالرحیم محمود
ابراهیم طوقان، شاعر مشهور فلسطینی در یادداشتهای خود از فردی یاد میکند که برخی شاگردان برگزیدهاش زیر نظر وی روند شاعری را آغاز کردهاند. برخی احتمال دادهاند این فرد «عبدالرحیم محمود» است. محمود با اسلحه و سخنانش در مقابل اشغالگران انگلیسی و گروهکهای صهیونیستی مبارزه کرد و شهرت فراوانی یافت و شعر «شهید» او در آن زمان مانند «مانیفست» انقلاب شد و این عنوان را به خود اختصاص داد. او در سال ۱۹۳۹ به عراق رفت و در سال ۱۹۴۱ به فلسطین بازگشت و زیباترین قصیدههای خود را تا زمان شهادت در سال ۱۹۴۸ سرود. هنگامی که قطعنامه تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷ تصویب و جنگ آغاز شد در کمتر از دو ماه به بیروت و از آنجا به دمشق سفر کرد و در پادگان قطنه آموزش نظامی دید. عبدالرحیم پس از آن به هنگ حطین ارتش نجات پیوسته و در نبرد «بیار عدس» و «راس العین» شرکت کرد. وی همچنین در نبردی که در اطراف شهر الرمله و الناصره اتفاق افتاد حضور داشت. عبدالرحیم در آن زمان به درجه ستوان یکمی ارتقا یافته و معاون دستیار فرمانده هنگ حفاظت از الناصره بود. عبدالرحیم در درگیریهای اطراف روستای الشجره با مستعمرات یهودی حضور یافت که شدت تلفات در آنجا بسیار زیاد بود بهطوریکه حدود ۱۰۰۰ نفر مجروح شدند. در این نبرد که در ۱۳ ژوئیه سال ۱۹۴۸ درگرفت این شاعر فلسطینی به دلیل اصابت گلوله به شهادت رسید. این شهید در الناصره هنگامی که این شهر هنوز سقوط نکرده بود، دفن شد درحالیکه همسر و سه فرزند خود به نامهای طیب، طلال و رقیه را برای میهن خود رها کرده بود.
کمال ناصر
کمال ناصر، شاعر فلسطینی و مسیحی معاصر، از شخصیتهای برجسته ادبیات مقاومت به شمار میآید. کمتر از یک سال از شهادت غسان کنفانی، کمال ناصر به همراه دو تن از یارانش به نامهای کمال عدوان و ابویوسف النجار در بیروت به دست نیروهای اطلاعاتی اسرائیل ترور شد. ناصر، مسیحی پروتستان است که در کنار همرزم مسلمانش، غسان کنفانی، همانطور که در وصیتنامهاش خواسته بود، به خاک سپرده شد. محتوای شعری کمال ناصر، غزل، رثا و بخش زیادی از آن به موضوع مقاومت و پایداری اختصاص یافته است؛ بهگونهای که در دیوان وی، غزل و بهویژه رثا با موضوع پایداری، پیوند آشکاری دارد. در محورهای شعر پایداری وی، مضمونهایی همچون، وطندوستی، توجه به جنگزدگان، تهدید و تحقیر دشمن، دعوت به مبارزه و تقویت روحیه مبارزان، نکوهش خیانت سران عرب، وحدت اجتماعی- سیاسی و دینی و... بررسی میشود. او برای چنین مضمونهایی از شخصیتهای مذهبی و اسطورهای و بهویژه نمادها، بهره فراوان برده است. قالبسنتی و اسلوب خطابی بر شعر کمال ناصر غلبه دارد که سرشار از روح جهاد و مبارزه است؛ هرچند در دیوان وی، شعر نو و گاه آمیختگی دو قالب سنتی و نو در یک قصیده وجود دارد.
علی فودا
علی فودا در سال ۱۹۴۶ در حیفا به دنیا آمد و خانوادهاش درحالیکه او هنوز دو ساله بود به اردوگاه نور شمس در استان طولکرم فلسطین آواره شدند و در سن هفت سالگی مادرش فوت کرد و با خانوادهاش به اردن پناه برد. او در سال ۱۹۶۶ از دارالعلم در حواره - اربد فارغالتحصیل شد. از اردن به بغداد و سپس به بیروت نقل مکان کرد. در بیروت، فعالیت ادبی او رونق گرفت، زیرا او تعداد زیادی مجموعه شعر و دو رمان را به اضافه مجله «الرصیف» منتشر کرد. سال ۱۹۸۲میلادی، علی فودا درحالیکه مجله «الرصیف» را در سنگرها بین رزمندگان پخش میکرد، به شهادت رسید. ارتش رژیمصهیونیستی بیروت را بمبباران میکرد و خمپارهای نزدیک او منفجر شد و ترکشی از آن به گردنش اصابت کرد. در میان دوستانش شایع شد که علی فودا شهید شده است و یاسر عرفات دستور داد خیمهای برای عزاداریاش برپا کنند. آنگاه که به هوش آمد برایش روشن شد که چقدر دوستانش، حتی کسانی که در زندگی با او مخالفت میکردند، او را دوست دارند. شاعر پس از چند روز بر اثر همان جراحتها در روز هفتم آگوست سال ۱۹۸۲، شهید شد.
هبه زاغوت
هبه زاغوت در سال ۱۹۸۴ در اردوگاه پناهندگان البوریج غزه بهدنیا آمد. از جوانی به هنر علاقه نشان داد. او در سال ۲۰۰۳ دیپلم طراحی گرافیک را از کالج آموزشی غزه دریافت کرد و به تحصیل در رشته هنرهای زیبا در دانشگاه الاقصی ادامه داد و در سال ۲۰۰۷ فارغالتحصیل شد. سپس بهعنوان معلم هنر در یک مدرسه ابتدایی در غزه مشغول به کار شد. زاغوت از هنر برای ثبت میراث فلسطینی خود استفاده کرد. او در یک مصاحبه ویدئویی گفت: «من هنر را پیامی میدانم برای بیان احساسات، عواطف و تنشهای منفی که در غزه رخ میدهد و بهوسیله هنر آن را به دنیای بیرون میرسانم.» در بیشتر تابلوهای این هنرمند، تصاویری از شهر قدیمی اورشلیم، مسجدالاقصی با گنبد طلاییرنگ، خانههایی رنگی، آسمانی آبی، درختان زیتون و آدمهایی شاد دیده میشود. زاغوت در بسیاری از نمایشگاههای داخلی و خارجی شرکت کرد و در سال ۲۰۲۱ یک نمایشگاه انفرادی با عنوان «فرزندان من در قرنطینه» برگزار کرد. او درباره اجزای نقاشیهایش گفته بود: «نقاشیهای من مملو از خانهها، منارهها، گنبدها و کلیساهای فلسطینی است تا بر هویت فلسطینی و موجودیت فلسطین تاکید کند.» هبه زاغوت که دنیایی رنگی را برای بچههای آینده سرزمینش نقاشی میکرد، در جریان حمله رژیمصهیونیستی به غزه بهطرز غمانگیزی همراه با دو پسر کوچکش آدم و محمود، جان خود را از دست داد. در پیام پایانی هبه زاغوت که چند روز پیش منتشر شد، آمده است: «خدایا، دلهایی را که از جدایی شکسته است به تو میسپاریم. خدایا دلهای شکسته ما را اصلاح کن و در برابر قضا و قدرت به ما صبر عطا کن. قوت ما باش، در کنارمان باش، صبرمان را تقویت کن و به ما پاداش روحیه پایدارمان بده. خدایا دلهای شکننده ما را محشور کن که تنها به تو متکی هستند.»
هبه ابو ندی
ما وطنی ارزشمند داریم/ که در آن در تبعید به سر میبریم/ مردم این دیار در دشتهای غم سرگردان و در غربت گم شدهاند/ هر جا که چشم بر میگردانند اشک بیدرنگ جاری میشود...
هبة أبو ندی از شاعران فلسطینی است که در روزهای اخیر و در پی حملات صهیونیستها به شهادت رسید. ابوندی که در روستای بیت جرجه بهدنیا آمده در سال ۱۹۴۸ مجبور به ترک دیارش شد. او درباره وطنش اینگونه گفته است: «من نقشه فلسطین قبل از اشغال را خیلی دوست دارم و مرتب آن را تماشا میکنم. روستای بیت جرجه را که نزدیک شهر غزه است و از آنجا بیرون رانده شدهام نگاه میکنم و همیشه از رویای بازگشت و علاقه به سرزمینم مینویسم؛ از دشتها و کوههایی که ندیدهام؛ از روستای خودم جرجه و آرزو دارم به آنجا برگردم.» آخرین پست هبه در صفحه توییترش مربوط به روز دوم عملیات طوفان الاقصی است: «شب شهر تاریک است جز درخشش موشک، خاموش جز صدای بمباران، ترسناک جز اطمینان التماس، سیاه جز نور سیدالشهدا. شب بخیر غزه.» او در یکی دیگر از پستهای توییترش نوشته بود: «هرگاه راه دنیا کج شد غزه آن را اصلاح میکند.»
انتهای پیام