/به بهانه 8 مهرماه؛ روز جهانی ناشنوایان/

تحصیل در سکوت

ناشنوایان و کم‌شنوایان نیز همانند سایر افراد جامعه به دنبال تحصیل در مدرسه و دانشگاه و رسیدن به مدارج علمی بالا هستند اما در تمام دوران تحصیل خود با سختی‌های فراوانی دست‌ و پنجه نرم می‌کنند که اگر حمایت معلمان و والدین آن‌ها نباشد این سختی‌ها را صد چندان می‌کند.

ناشنوایان یکی از اقشار آسیب‌‎پذیر جامعه هستند که توانایی‌های آن‌ها به دلیل محرومیت‌ و بی‌توجهی در جامعه مورد غفلت واقع می‌شود. یکی از دغدغه‌های مهم ناشنوایان و کم‌شنوایان در حوزه تحصیل است. اگرچه در سال‌های اخیر وضعیت آموزشی در شهرهای بزرگ بهبود پیدا کرده اما همچنان شهرستان‌های کوچک و مناطق محروم در زمینه آموزشی با مشکلاتی روبه‌رو هستند.

یکی از مشکلات این دانش‌آموزان عدم مهارت کافی معلمان برای برقراری ارتباط و استفاده از زبان اشاره برای تدریس به آن‌ها است. حتی برای برخی ممکن است رفتارهای معلمان نیز عاملی بازدارنده باشد. این مشکلات در زمان دانشگاه بیشتر هم می‌شود، زمانی که آن‌ها در بین دانشجویان اقلیت هستند و استادان نیز زمان زیادی را برای کمک به آن‌ها اختصاص نمی‌دهند.

این دانش‌آموزان و دانشجویان در اکثر سال‌های تحصیل خود تنها با همت و پشتکار و علاقه زیادی که برای ادامه تحصیل دارند تسلیم ضعف‌های خود نمی‌شوند. در این گزارش با چند نفر از افراد ناشنوایی که تحصیلات دانشگاهی دارند به گفت‌وگو پرداخته‌ایم و آنها از مشکلات دوران تحصیل‌شان برای‌مان گفته‌اند.

مهارت معلمان در ارتباط برقرار کردن با یک ناشنوا و کم‌شنوا صفر بود

فاطمه صفائی 38 سال دارد. او بدون سمعک ناشنوا بوده و با سمعک در حد یک متری می‌تواند صداها را بشنود. خانم صفائی لیسانس فقه و حقوق از دانشگاه آزاد مشهد را دارد. خانم صفائی در خصوص دوران تحصیل خود اظهار می‌کند: مهارت معلمان در رشته خودشان خوب اما در ارتباط برقرار کردن با یک ناشنوا و کم‌شنوا صفر بود.

وی می‌افزاید: در زمان تحصیل ما فرهنگ‌سازی انجام نشده بود و زمانی که معلمان با ما روبه‌رو می‌شدند نمی‌دانستند چگونه ارتباط برقرار کنند. تصورشان این بود که با دعوا بهتر می‌توان ارتباط برقرار کرد، در حالی که ما در خانواده‌های نازپرورده بزرگ شدیم و خانواده به ما توجه زیادی می‌کردند.

صفائی بیان می‌کند: در دوران دانشجویی که سطح تحصیلات اساتید بالاتر است، مشکلات کمتر می‌شود. بیشترین مشکل من در دوران دانشجویی به دلیل بزرگ بودن فضای کلاس‌های دانشگاه بود که صدای استاد می‌پیچید، بنابراین سمعک جوابگو نبود و همچنین نمی‌توانستم لب‌خوانی کنم؛ زیرا خانم‌ها باید انتهای کلاس می‌نشستند.

این خانم کم‌شنوا ادامه می‌دهد: البته من این مشکل را برای خودم تا جای ممکن حل کرده بودم و کنار آقایان در ردیف جلو می‌نشستم؛ زیرا نمی خواستم این فرصت را از دست بدهم. با این وجود برخی اساتید در زمان توضیح دروس زیاد حرکت می‌کردند و یا پشت به ما می‌ایستادند که موجب می‌شد بسیاری از مطالب را از دست بدهم اما چون خودم به دنبال درس بودم زیاد ضربه ندیدم. بسترها برای تحصیل ما آنگونه که دلمان می‌خواست فراهم نبود.

بزرگ‌ترین مشکل ناشنوایان در زمینه گفتاردرمانی  است

وی با بیان اینکه بزرگ‌ترین مشکل ناشنوایان در زمینه گفتاردرمانی است، عنوان می‌کند: ما چهار خواهر و برادر ناشنوا هستیم که پدر و مادر ما زحمت زیادی کشیدند و هزینه کردند، چشم خود را روی بهزیستی بستند و ما را به گفتاردرمانی بردند. من تا سه سال پیش گفتاردرمانی می‌رفتم.

بهزیستی هزینه‌ای برای گفتاردرمانی تقبل نمی‌کند و بیمه‌ها نیز توجهی به این موضوع ندارند

صفائی اضافه می‌کند: هزینه گفتاردرمانی بسیار زیاد است و من مجبور بودم کاری کنم که هزینه‌ها کمتر شود. برخی کلمات را هنوز نمی‌توانم بیان کنم اما تلاش می‌‎کنم فن بیانم قوی‌تر شود. بهزیستی هزینه‌ای برای گفتاردرمانی تقبل نمی‌کند و بیمه‌ها نیز توجهی به این موضوع ندارند.

این خانم کم‌شنوا بیان می‌کند: من قبلا نماینده حقوقی ناشنوایان بودم و قصد داشتم برای وکالت تحصیل کنم اما متاسفانه دیدم قانون آنگونه که باید در دادگاه‌ها اجرا نمی‌شود و اسلامی و شرعی نیست، بنابراین من نمی‌خواستم ایمان و آخرت خود را خراب کنم به همین دلیل با برادر و خواهرانم متحد شدیم و شرکتی را تاسیس کردیم.

وی با اشاره به اینکه من در حال حاضر ناشنوایان را به طبیعت‌گردی می‌برم، تصریح می‌کند: هیات‌های ورزش ناشنوایان در سازمان ورزش مخالف این موضوع هستند که ناشنوایان به طبیعت‌گردی بروند، زیرا این عقیده را دارند که ممکن است اتفاقی رخ دهد. هیات ورزش ناشنوایان می‌تواند مذاکره کند تا ناشنوایان مترجم یا مربی داشته باشند یا باشگاهی باشد که ناشنوایان زیر نظر آن‌ها به کوهنوردی بروند. می‌توانند این امکانات را در اختیار ما بگذارند؛ زیرا این امکانات برای ما تعبیه شده اما آن‌ها را به ما نمی‎دهند.

صفائی اضافه می‌کند: من به هیات ورزش ناشنوایان رفتم و درخواست مربی کردم اما به دلیل اینکه با زبان ناشنوایان آشنا نبودند پا به فرار گذاشتند. این مربیان بعدا اعتراض کردند که این افراد ناشنوا هستند و نباید بیرون بروند. بعد از این مسائل خودم داوطلب شدم که مجوز بدهند تا ناشنوایان را به طبیعت‌گردی در مکان‌های عمومی ببرم اما بیان کردند که ممنوع است ناشنوایان بیرون بروند در حالی که من این ممنوعیت را در قانون پیدا نکردم. در واقع قصد دارند ما را از سر خودشان باز کنند. متاسفانه به دلیل عدم حمایت من گروه را کنسل کردم.

این خانم کم‌شنوا خاطرنشان می‌کند: ناشنوایان، نابینایان و افراد دارای معلولیت نیز حق زندگی دارند نمی‌توانند تمام مدت در خانه بنشینند و به خاطر نشنیدن، ندیدن و عدم توانایی در راه رفتن از جامعه محروم شوند.

خانم مهندسی که کتاب‌هایش در دوران تحصیل استفاده نشد و نو باقی ماند

مهدیه داوری، ۳۷ ساله و کم‌شنوا است. وی در لیسانس کامپیوتر و مدیریت دارد و در حال حاضر بیکار است. او با بیان اینکه بیشترین مشکلی که در زمان تحصیل داشتیم، نبود امکانات رفاهی بود، اظهار می‌کند: در زمان تحصیل ما معلمان مهارت کافی نداشتند و زبان اشاره بلد نبودند، در نتیجه دانش‌آموزان متوجه دروس نمی‌شدند.

وی می‌افزاید: معلمان برای راحتی خود سوال و جواب را پای تخته می‌نوشتند و بیان می‌کردند که از همین سوالات امتحان می‌گیریم. ما اصلا کتاب‌های درسی خود را باز نمی‌کردیم تا بدانیم دروس در مورد چه مسائلی هستند و هر سال کتاب‌های ما نو بود.

داوری عنوان می‌کند: دوران دانشجویی من نیز بسیار سخت بود. استادان اهمیتی نمی‌دادند که دانشجوی ناشنوا دارند و در تدریس برابر با بقیه نگاه می‌کردند.

این خانم کم‌شنوا خاطرنشان می‌کند: تلخ‌ترین دوران زمان امتحانات نهایی سراسری بود که سوالات را درک نمی‌کردیم؛ زیرا معلمان به ما آموزش کافی نداده بودند و تنها سوال و جواب در اختیار ما قرار داده بودند.

دوست داشتم در سرودهای دسته‌جمعی شرکت کنم

آرزو رجایی خانم کم‌شنوایی است که ۳۸ سال سن دارد و در حال حاضر دانشجوی دکتری مهندسی کامپیوتر است و این ترم دفاع خود را انجام خواهد داد. او  اکنون دبیر هنرستان  است.

وی اظهار می‌کند: در زمان تحصیل ما به دلیل نبود سمعک‌های پیشرفته، تشخیص صدا و کلمات زیاد واضح نبود.

وی بیان می‌کند: خانواده من از دو سالگی برای برقراری ارتباط با من کار می‌کردند و حرف زدن را به من آموزش می‌دادند به همین دلیل مشکل زیادی در برقراری ارتباط با معلمان نداشتم. معلمان نیز برای ارتباط با من با رابط‌های آموزش و پرورش استثنایی همکاری می‌کردند. زمان املا گفتن برای من در اتاق دیگر و به صورت خصوصی املا می‌گفتند.

رجایی تصریح می‌کند: دوران دانشجویی به مراتب سخت‌تر بود. من صدای تدریس استادان را ثبت می‌کردم و پدر و مادرم جزوات من را با گوش کردن به این صداها تکمیل می‌کردند. البته برخی از استادان همکاری بسیار خوبی داشتند و جزوات را روی تخته می‌نوشتند .

این خانم کم‌شنوا با بیان اینکه علاقه خاصی به حضور در سرودهای دسته‌جمعی داشتم، عنوان می‌کند: به دلیل تفاوت تلفظ من با بقیه، اجازه شرکت در سرودها را نمی‌دادند و این حسرت برای همیشه در دلم باقی ماند.

معلمان مدارس اسثنایی راه ارتباط با ناشنوایان را بلد نبودند

خانم دیگری که مشکل شنوایی بسیار شدید دارد، لیسانس آموزش ابتدایی خود را اخذ کرده و تدریس خصوصی انجام می‌دهد. وی در خصوص دوران تحصیل خود اظهار می‌کند: من تا دوران راهنمایی در مدرسه عادی تحصیل کرد که سخت بود. فقط لب‌خوانی می‌کردم و معلم رابط نداشتم. زمانی که معلم به سمت تخته بود دیگر متوجه نمی‌شدم.

وی ادامه می‌دهد: من دبیرستان خود را در مدرسه اسثنایی گذراندم. معلمان مدارس اسثنایی عادی بودند، خوب تدریس می‌کردند اما راه ارتباط با ناشنوایان را بلد نبودند.

این خانم کم‌شنوا اضافه می‌کند: دوران دانشگاه نیز سخت بود؛ زیرا معلم رابط نداشتیم. از بچه‌ها جزوه می‌گرفتم، می‌نوشتم و می‌خواندم، در واقع خودم به خودم درس میدادم.

وی می‌گوید: برای آزمون استخدامی آموزش‌وپرورش گفتند که درجه شنوایی نباید بیشتر از ۴۰  دسی‌بل باشد اما برای من ۸۰ بودم، بنابراین من را قبول نکردند. بعد از این کلا کتاب را بستم. فکر کنید این همه سال به سختی زحمت بکشید و درس بخوانید اما در لحظه آخر بگویند نمی‌شود. واقعا متاسفم.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۸ مهر ۱۴۰۲ / ۱۱:۰۶
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1402070804871
  • خبرنگار : 50107