به گزارش ایسنا،عهدنامه الجزایر یکی از عجیبترین معاهدات بینالمللی تاریخ معاصر است. عهدنامهای که با فشار دولت آمریکا بر عراق امضأ شد و در سازمان ملل به ثبت رسید. چهار سال بعد باتشویق و تحریض همان دولت، توسط عراق ملغی و نقض شد. هدف ایران از امضای این عهدنامه رفع دایمی اختلافات مرزی بود اما عراق این قرارداد را فرصتی برای تجدید قوای سیاسی - نظامی خود میدانست. بررسی سرنوشت این معاهده پراهمیت بینالمللی در روابط خارجی ایران و عراق و استفاده ابزاری آمریکا از انعقاد و نقض آن در روند سلطهگری میتواند روشنگر بسیاری از مسایل گذشته و حال ایران معاصر باشد.
قسمت دوم از مقاله جنگ ایران و عراق که هم اکنون پیش روی شماست به این مسأله اهتمام دارد.
قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت در پی طرح شکایت عراق از ایران مبنی بر ادعای تحرکات مرزی از سوی ایران صادر شد که دو کشور را ملزم به رعایت قرارداد آبی ۷ مارس ۱۹۷۴ میکرد. بر این اساس در مرداد و دی ماه سال ۱۳۵۳ (اوت و ژانویه ۱۹۷۵) نمایندگان دو کشور در ترکیه به گفتگو نشستند.
عراق که از نظر داخلی موقعیت نابسامانی داشت و بویژه با مسأله جداییطلبان کُرد که بطور مستقیم و غیر مستقیم توسط شاه ایران و آمریکا حمایت میشدند مواجه بود نسبت به ادعای مرزی خود در قبال ایران نرمش بخرج داد. از این رو، زمینه مذاکرات بعدی و توافق بر سر اعلامیه الجزایر فراهم شد.
اجلاس سران کشورهای تولید کننده نفت (اپک) از ۱۳ تا ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ (مارس ۱۹۷۵) در الجزایر تشکیل شد و محمدرضا پهلوی برای اولین بار در این اجلاس شرکت کرد. در حاشیه این اجلاس با پا در میانی هواری بومدین رییسجمهور الجزایر، شاه و صدام حسین معاون وقت رئیس جمهوری عراق در دو جلسه با یکدیگر مذاکره کردند. در آخرین روز اجلاس اوپک، بومدین در میان تعجب حاضرین از «توافق کلی بین دو کشور ایران و عراق برای پایان دادن به اختلافات» خبر داد.
جنگ هشت ساله صرفا حمله یک ارتش مهاجم به کشور ثانی نبود.
به دنبال آن اعلامیه توافق طرفین با نام «اعلامیه الجزیره» در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ انتشار یافت. در ابتدای این اعلامیه و با تاکید بر «صراحت کامل و اراده صادقانه هر دو طرف برای رسیدن به یک راه حل نهایی و دایمی برای کلیه اختلافات بین دو کشور» توافق چهارگانه ذیل اعلام شد:
۱. طرفین مرزهای زمینی خود را براساس پروتکل اسلامبول ۱۹۱۳ و صورت جلسات ۱۹۱۴ تعیین میکنند؛
۲. دو کشور مرزهای آبی خود را براساس خط تالوگ تعیین میکنند؛
۳. طرفین متعهد میشوند که در مرزهای خود کنترل دقیق و موثری به منظور قطع هر گونه رخنه و نفوذ که جنبه خرابکاری داشته باشد، اعمال کنند،
۴. مقررات فوق عوامل تجزیهناپذیر برای یک راه حل کلی بوده، در نتیجه، نقض هر یک از مفاد فوق مغایر توافق الجزیره است.
دوره زمانی ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ - زمان انعقاد قرارداد الجزیره تا پیروزی انقلاب اسلامی - نوعی همزیستی مسالمتآمیز و رقابت نیمه پنهان در مناسبات ایران و عراق وجود داشت. در وجه همزیستی و همکاری دو کشور پس از سال ۱۹۷۵ در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی به توافقاتی دست یافتند و هیاتهای سیاسی مختلفی بین دو کشور مبادله شد. اوج این همراهی را میتوان در اقدام سال ۱۳۵۶ دولت بعث عراق در جلوگیری از فعالیتهای سیاسی امام خمینی(ره) علیه حکومت شاه و اخراج ایشان از عراق دید.
چرا صدام دوباره به قرارداد الجزایر برگشت؟ در پاسخ به این پرسش میگویند زیرا او خودش را در کویت درگیر جنگی تازه کرده بود و در تقلا برای آشتی با دیگر همسایگانش، پذیرش مجدد قرارداد الجزایر را نشانه و تضمینی از پایبندیاش به صلح با ایران میدید.
در این سال با اوجگیری تدریجی انقلاب اسلامی، بغداد هماهنگ با همپیمانان شاه در منطقه و جهان - به ویژه آمریکا - مقابله با امام خمینی و نهضت اسلامی را در دستور کار خود قرار داد و با محاصره منزل مسکونی امام کوشید تا فعالیتهای ضدحکومتی ایشان را محدود کند. سفارت پاکستان در اعلامیهای که در این باره انتشار داد درباره دلایل دولت عراق برای کنترل اقدامات رهبر انقلاب اعلام کرد که بدین خاطر «منزل آیتاله خمینی را زیر نظر گرفتهاند که اجازه داده نشود ایشان از محل سکونت خود به عنوان کانونی برای فعالیتهای ضدایرانی استفاده کند. دولت عراق به حضرت آیتاله خمینی اطلاع داده است که این دولت ناچار است به مقررات بینالمللی حاکم بر روابط فیمابین کشورها احترام بگذارد.
دولت عراق از تحولات داخلی ایران تا آنجا استقبال میکرد که به تضعیف اقتدار حکومت ایران، کنار رفتن شاه و یا حداکثر سقوط شاه و روی کارآمدن پسرش با یک دولت ضعیف منجر شود. خواستی که صدام حسین بعدها آن را اینگونه به زبان آورد: «هشت ماه پیش از روی کارآمدن حکومت اسلامی، من گمان میکردم پسر شاه، شاه خواهد شد، شاه کنار خواهد رفت و نخستوزیر توسط مجلسی قدرتمند روی کار خواهد آمد و آخوندها نقش خود را به گونهای ایفأ خواهند کرد که عراق را دچار دردسر نکنند.»
بیشتر بخوانید:
*از نامههای محرمانه صدام به ایران چه میدانید؟
*سایه روشن پذیرش آتشبس میان ایران و عراق
*جنگ اول خلیج فارس و چند نکته
بیست و ششم شهریور ۱۳۵۹ صدام، رییسجمهور وقت عراق در برابر دوربینهای تلویزیونی، قرارداد ۱۹۷۵ بین ایران و عراق را که با میانجیگری الجزایر بسته شده بود، پاره کرد. این اتفاق سرآغاز تهاجم ارتش بعثی به مرزهای کشوری بود که در آن بهتازگی و بعد از تغییر رژیم، انقلاب شده بود و هنوز ساختار اداری و حکومتی آن سروسامان محکمی نداشت. ایران بعد از این اتفاق درگیر جنگ هشت ساله و ناخواسته شد.
در این روز صدام طی سخنانی در مجمع ملی عراق گفت: «... زمامداران جدید ایران از آغاز به دست گرفتن قدرت، آشکارا و بطور عمدی در امور داخلی عراق مداخله میکنند و از شورشیان کرد که مورد حمایت اسراییل و امریکا هستند، پشتیبانی میکنند، آنها دقیقا همان کاری را انجام میدهند که شاه میکرد و با خودداری از استرداد اراضی عراق ما ناگزیریم به زور آن را آزاد کنیم، آنها قرارداد را نقض کردهاند، بنابراین در مقابل اعلام میداریم که قرارداد الجزایر از طرف ما ملغی شده است.»
جنگ هشت ساله صرفا حمله یک ارتش مهاجم به کشور ثانی نبود. صدام خود را خالد بن ولید (از شخصیتهای محبوب اهل سنت در صدر اسلام) خطاب کرده بود که قرار است به عنوان نگهبان مرزهای شرقی جهان عرب به جنگ با ایران بیاید و کاملاً در چارچوب پازل بلوک شوروی و آمریکا علیه جمهوری اسلامی بود.
پس از مقاومت ملت ایران در جنگ هشت ساله، در بیستوچهارم مرداد ۱۳۶۹ صدام در مقام رئیسجمهور عراق نامهای به اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور ایران نوشت و برای تحقق صلحی که او به شدت نیازمندش بود، در کنار تعهد به آزادی همه اسیران ایرانی و عقبنشینی بیچون و چرا از همه مناطق مورد مناقشه، بازگشت به قرارداد الجزایر را نیز پذیرفت و رسماً آن را اعلام کرد.
چرا صدام دوباره به قرارداد الجزایر برگشت؟ در پاسخ به این پرسش میگویند زیرا او خودش را در کویت درگیر جنگی تازه کرده بود و در تقلا برای آشتی با دیگر همسایگانش (و اجتناب از هرگونه درگیری دیگر)، پذیرش مجدد قرارداد الجزایر را نشانه و تضمینی از پایبندیاش به صلح با ایران میدید.
منابع:
- مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، سیاست خارجی ایران دوره پهلوی ۱۳۵۷ - ۱۳۰۰، تهران: نشر البرز، ۱۳۷۴، ص ۴۳۵.
- وزارت امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال ۱۳۵۳، تهران، انتشارات: مدارک، ۱۳۵۴، ص ۱۵۸.
- درویشی، فرهاد و دیگران، ریشههای تهاجم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۸، ص ۱۳۰.
-ستاد تبلیغات جنگ، ستیر با صلح، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ص ۳۲ - ۳۱.
انتهای پیام