علی اصغر شعر دوست در گفت و گو با خبرنگار ایسنا قم عنوان کرد: استاد سید محمد حسین شهریار تنها شاعر این دوران و اعصار نزدیک است که می توان او را در زمره شاعران بزرگ تمام تاریخ ادبیات ایران، نام برد، او با اینکه به لحاظ علم و سابقه، توانایی ها و تشخص، حکیم است اما مانند چند شاعر بزرگ تاریخ ادبیات ایران لقب خاص خود را پیدا کرده است، اگر سعدی به عنوان شیخ اجل، حافظ به نام خواجه، نظامی به نام حکیم و خاقانی به نام امام معروف است، شهریار هم به نام استاد معروف است و همگان او را استاد خطاب می کنند.
اولین عامل تاثیر بر شخصیت استاد شهریار بحث خانواده است
وی ادامه داد: ازگذشته های دور تا امروز که از وفات آن فرزانه، چهار دهه گذشته است، چرا شهریار اینگونه توفیق پیدا کرده است؟ شهریاری که از تبریز برخاست، سال ها در دامنه کوه حیدر بابا دوران کودکی را به سر برد، دوران متوسطه را در تبریز خواند و سپس در دارالفنون در تهران ادامه تحصیل داد و طب خواند، زندگی پر فراز و نشیبی را سپری کرد و به زعم من که در دهه آخر عمر استاد را در حضور این شاعر بزرگ تلمذ کرده ام، اولین عامل تاثیر بر شخصیت استاد شهریار بحث خانواده است.
این نویسنده زبان و ادبیات فارسی گفت: پدر استاد، حاج سید اسماعیل موسوی مشهور به حاج میرآقا خوشکنابی از وکلا مبرز تبریز، مردی فاضل بود که در مدرسه طالبیه تبریز تحصیل کرده بود و با اینکه خود جزو مشروطه خواهان نبود در مقابل آن ها هم نبود و خانه اش محل رفت و آمد مشروطه خواهان بود، ستارخان در یک فرازی از نامه ای که از مجموعه نامه های تبریز از ثقه الاسلام به مستشار الدوله به اهتمام ایرج افشار چاپ شده است، نوشته است "جناب میرآقا، گماشته مخصوص محرم حضرت مجتهد را خیلی دوستش دارد و آدم کافی و معقول است"، قضیه محرم حضرت مجتهد بودن این است که در تبریز در آن زمان پنج مجتهد معروف بودند، وقتی که حاج میرآقا خوشکنابی در طالبیه تبریز تحصیل می کرده است زمانی برای تظلم دنبال کسی می گشت تا عریضه ای به والی تبریز بنویسد، آن زمان هم والی تبریز میرزا حسنعلی خان امیر نظام گروسی، خوش نویس بزرگ بود که مبدع خط تخریری و صاحب سبک در نثرفارسی و نویسنده منشات امیرنظام و پندنامه یحیویه بود.
نویسنده نامه را بیاورید
شعردوست افزود: این زن را به میرآقا خوشکنابی دلالت می کنند، میرآقا عریضه را می نویسد و به پیرزن می دهد، زن این نامه را به والی تبریز امیزنظام گروسی می دهد، والی وقتی نامه را می بیند رسیدگی به نامه او را منوط به این می کند که محرر این نامه را باید پیش من بیاورید و این پیرزن، حاج میرآقا را پیش امیرنظام می برد و امیرنظام او را به عنوان ریاست دایره تحریریه ولایت انتخاب می کند.
وی اظهار کرد: حاج میرآقا خوش نابی شرح حال بسیار شنیدنی دارد، در خانه اش همیشه کسانی که متظلم بودند ابتدا بر سر سفره اش می نشستند، استاد شهریار در یکی از شعرهایش می گوید که خرج زندگی موکل هم با وکیل بود و خیلی فضیلت ها برای پدر استاد شهریار نوشته اند، بنابراین شهریار از چنین پدری یادگار بود، همچون پدری که استاد شهریار را از کودکی برای تعلیم زبان فرانسوی به خانه کنسول فرانسه فرستاد، علوم عربی، دینی را در پیش استادان بزرگی همچون شعابی، امیرخیزی، تقی رفعت و غیره یاد گرفت.
شعر دوست بیان کرد: استاد شهریار با شخصیت هایی همچون بهار و عشقی که هرکدام از این ها یک استاد بزرگی بودند رفت و آمد می کند و با شخصیت بزرگی مثل صبا معاشرت می کند، به هرحال همه این ها از کودکی تا جوانی شهریار را به یک پختگی کامل می رساند.
شهریار سبک جدیدی در غزل آفرید
وی اضافه کرد: انس و الفت با نیما، هدایت و بزرگانی از معاریف و موسیقی دانان طراز اول کشور باعث می شود که شهریار به یک درجه عالی از کمالات برسد و همه این ها را به ضمیر صاف شهریار باید اضافه کرد که هیچ کدام از این معاشرت ها، نتوانست بر ضمیرصاف شهریار کدورتی بنشاند، شهریار در جایی می گوید" دل بسته خودآموز و سخنگوی خداست نه عجب گر به سخن سحر و بیانی دارد"، و ایمان و تقوا و پاک نفسی دائم را شرط رسیدن به بزرگی می دانست و در این راه هم خودش ریاضت ها کشیده است، در جایی هم گفته است که "عاشقی و مشق ریاضت طی کن تا به رمز خط او کشف کنی راز مرا".
این شاعر زبان و ادب فارسی خاطر نشان کرد: علاوه بر اینکه در شعرش، شهریار دقت داشت از ریا بسیار اجتناب می کرد، شهریار در جایی می گوید" گفتم چه بایدم که جاودان کنی، گفت آنکه جانان نپسندد رقم مزن"، به هرحال همه نکاتی که گفته شد از دلایل ماندگاری شهریار است، توانایی های شهریار در سرودن نیز افزون بر این دلایل است، من در جایی نوشته ام که شهریار آفریننده غزل نو در زبان فارسی بود، بعد از مشروطیت می گفتند که غزل از بین رفته است و هر آنچه در غزل کمال را می بایست طی شده است اما شهریار با آفریدن غزل های نو یک سبک جدیدی را در غزل سرایی گشود که شایسته تامل است.
خرده گیری به شهریار به دلیل به کاربردن الفاظ ساده در غزل، اشتباه است
شعردوست عنوان کرد: برخی ها به استعمال لغات ساده در غزلیات شهریار به نوعی ایراد می گیرند و به کاربردن واژه هایی مثل "پیراهن کشی" و "فرمان ایست" در غزل شهریار نیز اشکال گرفته اند در حالی که شهریار این ها را تعمدا آورده است و جایی خود او گفته است" سادگی با سخنم داده رواج بازار، توت ما را بخرند از پی بی دانگی اش"، آن درد و رنجی را که بر سر نیما در تحول شعر آمده بود بر سر شهریار نیز آمده است که در این باره نیما می گوید" من دانم و شهریار داند چیست"، شهریار دنبال این بود که این نوآور کردن غزل را با کمک نیما پیش ببرد که البته در آن زمان اتفاق نمی افتد و شهریار با اینکه دنبال نیما می رود و او را نمی تواند ببیند و بعدها خود نیما دنبال شهریار در تبریز می رود که یک بخشی از زمان از دست رفته بود.
وی عنوان کرد: شهریار غزل را از نظر زبان و محتوا تغییر داد و غزل نو را به وجود آورد، او هم معانی و هم کلمات را نو کرد که عده ای این را نمی پسندیدند؛ این عده فکر نمی کردند که هر شاعر سترگی در زمان خود برای اینکه بماند یک نوآوری هایی در کار خود کرده است، مگر حافظ، سعدی، صائب، نظامی و خاقانی این طور نبودند؟، شهریار یک کار جدیدی کرده است، شهریار در شعرش به جای استفاده از کلمات "اشتران، کاروان، ساربان، هاتف غیبی و سروش" از کلمات امروزی استفاده می کند، برخی ها مثلا می گویند واژه سرهنگ در شعر شهریار چرا آمده است و یکه می خورند که شهریار این واژگان را به کارمی برد اما شهریار کلمات را در غزل امروزی می کند.
شعردوست تصریح کرد: شهریار در شعر سرهنگ را بجای داروغه و محتسب به کار می برد و حسن این کار این است که زمانی که خواننده امروز شعر شهریار را می خواند کلمه سرهنگ را می شناسد، عینیت خیابان را بجای بادیه و صحاری درک می کند و رابطه اش با خواننده نزدیک تر می شود، شهریار به هرحال اینگونه بود که غزل جدید را به وجود آورد.
وی گفت: من به یاد دارم که مرحوم استاد اوستا به دیدن استاد شهریار رفته بودند، این را یکی از نقاط قوت شهریار دانستند و در جایی نیز همین استاد اوستا گفته است که "کدام شاعر در بیان خویش از غمی که به ناکامی درپیوسته است با این الفاظ پیش پا افتاده این جرئت و قدرت تواند بود تا که سخن را چندان تاثیر بخشد که دل سنگ را نرم کند، من به جز شهریار هیچ شاعری را نمی شناسم که بتواند چنین سخنانی را آنچنان جانی ببخشد که بلیغ ترین عبارات را به دست فراموشی سپارد."
این شاعر زبان و ادب فارسی بیان کرد: شهریار در جایی می گوید "شهریارا تا محیط خود تنزل کن میندیش کاین قبا برقامت طبع تو ناموزون گرفته اند"، کلمات نو و روزمره را با چنان ظرافت و شیوایی در شعر آورده است که در ذوق مخاطب نزند، مصراع " گر خاطرات سینه ما سینما کنند"، برخی استفاده از کلماتی همچون سینما را به نوعی قباحت دانستند که شهریار مرتکب شده است.
شهریارشناسی مروری عمیق بر ادبیات تاریخ معاصر ایران است
وی تصریح کرد: متاسفانه شهریار شناسی در ایران هنوز بسیار ضعیف است، درحالیکه در دانشکده های پیرامونی لااقل در دانشکده های ادبیات، شهریار شناسی را به عنوان یک مبحث مهم به کار می گیرند اما در ایران فقط در سال یک بار آن هم در ۲۷ شهریور نام شهریار در تقویم می آید، یک بحث هایی که گاهی همراه با ارادت و یا حتب کدورت در رسانه ها طرح می شود در حالی که شهریارشناسی مروری عمیق بر ادبیات تاریخ معاصر ایران است.
شعردوست ادامه داد: اینکه استادشهریار از امثال عامیانه در شعر بلیغ خود استفاده کرده است، استاد اوستا درباره آن چنین می گوید " شهریار با گنجینه پایان ناپذیری که از لغات و مصطلحات و امثله ای که بیش از هر عباراتی برای القای احساس، همنوای دل عارف است کلام خود را به نهایت نفوذ و تاسی می رساند، دلیری طبع و غنای اندیشه و دستیابی شهریار به خزانه ای از مصطلحات روزمره برای بیان حال و هوایی که در آن است وی را قادر ساخته است تا فراتر از تمناهای مادی که به جای خود شایسته تعظیم و اجلال است به پرواز درآید و به سوی ملکوت، عالم عرفان و الهیات تمایل روحی شاعر به عشقی آسمانی و ملهم از آیات قرآنی، احادیث و روایات و اخبار عارفان و مسیر در معراج، حکمت، اشراق وی را به سوی محبتی آسمانی عروج می دهد که برازنده ی طبع شکوهمند و هنر مجلل اوست".
"دوباره عشق و جوانی خدا به دور ای دل؛ تو هم سر جوانی چه آرزو داری"
وی خاطرنشان کرد: شهریار از این نمونه که برخی ها ایراد می گیرند اتفاقا زیبا گفته است مثلا شهریار گفته است" به همنشینی جوانی پیام باد که عشق تو را اگر که فراموش شد مرا یاد است" که اشاره به مسابقه "مرا یاد است" یا اینکه با به کاربدن اصطلاح باتو نشستن دارد در بیتی می گوید" سرو نازا لب جو با تو نشستن دارد بامداد آن که برآشفت صبا طره بید" یا به کاربردن اصطلاح خدا به دور در بیت "دوباره عشق و جوانی خدا به دور ای دل تو هم سر جوانی چه آرزو داری" یا با جمع نساختن در بیت "بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت" یا اصطلاح عامیانه پا دادن در بیت" شهریارا ندهند دامن همت از دست، شکر آن دولت پاینده که پا داد مرا".
مکتب شهریار خود یک روش است
شعر دوست عنوان کرد: شهریار این سبک را ایجاد کرد و بعد از شهریار خوشبختانه در برخی ها ادامه یافت، زنده یاد حسین منزوی این سبک را با نوجویی بیشتری پی گرفت، در مقیاس کمرنگ تر در اشعار سیمین بهبهانی این روش پیش گرفته شده است و استاد بهمنی نیز همین کار را ادامه دادند، در نوگرایی هایی که شهریار در غزل به وجود آورد که مهم ترین وجه و جنبه شعری شهریار است و ناشناخته است، بحث دیگری در شعر شهریار است و آن هم در مکتب شهریار است که در سبک شناسی فارسی باید به آن بیشتر توجه کرد، چراکه مکتب شهریار خود یک روش است.
وی افزود: سبک شهریار مجموعه ای از شعر عثمانی، قفقاز و رمانتیزم اروپایی و شعر سبک ترکستانی تبریزی است که او از گذشتگان گرفته است، شهریار بر شعر عرب نیز تسلط داشته است و بسیاری از دعاها را نیز حفظ بود و آن را می خواند، همچنین او در دوران تحصیل در ۱۳ سالگی خلاصه ای از کتاب المطول را مطابق با سلیقه خودش به نام" مختصر المطول"، مختصر کرده بود و آن را به غریب گرکانی داد.
تعداد شعرهای منتشر نشده از شهریار زیاد است
شعردوست گفت: شهریار شعر را به زبان عربی نیز ترجمه می کرد و تحت نظر استادان، مهم ترین دیوان های شعرای عرب را با دقت می خواند همچنین او ملمعاتی به عربی و فارسی و ترکی داشته است که برخی از آن ها منتشر شده و البته شعر منتشر نشده از شهریار بسیار است، به قول استاد اوستا " با جرات می توان گفت که این شهرت عالم گیر را شهریار علاوه بر قبول لطف سخن، عامل الهی نیز در کار است که از نظر گذارنده این مقامه سرچشمه آن را می باید در قرآن کریم که منشا فیض های بی کران و کرامات بی حد و حصر است داشته و همین کتاب که آبشخور طبع همه حکما و عرفا بوده است و از این پس نیز خواهد بود تازگی و جزالتی به سخن استاد شهریار داده است که وی را از امثال و اقران ممتاز ساخته است."
"اما مرا هم علی ازخود مران که من، تا چشم داشتم به حسینت گریستم"
وی تصریح کرد: شهریار به علی بن ابی طالب بسیار دلبسته بود و به ابن دلبستگی افتخار می کرد، او در یکی از اشعار خود می گوید " جز یک نسب که از تو به خود بسته نیستم؟ من آنچنان که آل علی هست نیستم، اما مرا هم علی ازخود مران که من، تا چشم داشتم به حسینت گریستم" امیدواریم بتوانیم، بیشتر از گذشته بحث شهریار شناسی را گسترش دهیم.
انتهای پیام