این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره نوشتن از اسطورهها اظهار کرد: اسطورهها از قدیم بوده و امروزه نیز به حیات خود ادامه میدهد؛ «رولان بارت» معتقد است «به انتها رسیدن اسطوره به معنای بیحرکت شدن جهان است» . «میرچا الیاده» بر این باور است «جهان بشری وابسته به اسطوره است» و بر این اندیشه است که «اساطیر در تمامی جوامع بشری حضور زنده دارند.»
شمس با تأکید بر اینکه اسطورهها از بین نرفته و به امروز کشیده شدهاند، گفت: دنیای امروز، دنیای قهرمانانی است که بیشمار خلق میشوند. نویسندهای با ذهن خلاق، ابرانسانی خلق میکند که قادر است بشریت را از مشکلات روزمرهای که با آن درگیر است، برهاند. این قهرمان بر پرده سینما ظاهر میشود، از تلویزیونها سر درمیآورد و دست آخر تصویرش روی تیشرت و جاکلیدی نقش میبندد. امروز میتوانیم حلقه جادویی «فرودو بگینز» را از مغازهای در یکی از خیابانهای شهرهای آمریکا بخریم که روی آن به زبان «الفی» حکاکی کردهاند: «حلقهای است از برای حکم راندن، حلقهای است برای یافتن، حلقهای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن.» حتی میتوانیم نقاب زورو را هم بخریم یا با لیوانی که تصویر سوپرمن بر روی آن نقش بسته است، چای بنوشیم.
او در ادامه گفت: به گفته «پواور دارور» - رایانهها روایت تازهای از «منموزینه»، خدای حافظه در یونان باستان هستند. پواور همچنین به اساطیر بسیاری در دنیای امروز اشاره میکند که از حفظ و نگهداری جنازههای منجمدشده تا ویدئو را دربر میگیرد. جنازههای منجمد، رویای جاودانگی روحِ پس از مرگ را به خاطر میآورند که میخواستهاند با نوشیدن مهرداروی اساطیری به نوشدگی برسند. «جوزف کمبل» از اتومبیل و هواپیما یاد میکند که برابر با اساطیر کهن شدهاند و درون رویاهای بشر امروزی راه یافته و با تخیل او درآمیختهاند. اتومبیل و هواپیما بازتابی از تخیل رهاشده و نمادی از پرندهاند که بیانگر رهایی روح از قید زمین هستند.
او ادامه داد: «ژرژ سورلا» اساطیر مدرن را با مسائل سیاسی - اجتماعی پیوند میزند و به اعتصاب کارگران در اوایل نیمه دوم قرن بیستم به عنوان اسطوره اشاره میکند. فناوری به باور گروه کثیری از مردم همان چهره نجاتبخش اسطورههاست و ایسمهای مختلف نیز نجات و رستگاری بشر و هدایت او به بهشت را وعده میدهند. به نوشته «رولان بارت» حتی کرمهای مرطوبکننده پوست نیز ابزاری اسطورهای برای خرید جوانی و زیباییاند. «آنتونیو مورنو» به ماجراهای قهرمانانِ داستانها و کارتونهای کودکان نظیر «سوپرمن» و کارتونهای والت دیسنی اشاره میکند و آنها را برداشتی از اندیشه اسطورهای نیک و بد، روشنی و تاریکی میداند که در نهایت خیر بر شر چیره میشود.
شمس افزود: علاوه بر اینها در انواع هنرها از شعر و نقاشی و مجسمهسازی تا ادبیات و تئاتر و سینما نیز میتوان شاهد انواع اسطورهسازیها بود. شاید بتوان گفت در دنیای امروز، اسطورهها اغلب در رمانها خلق میشوند، در کمیکاستریپها به تصویر کشیده میشوند و بر پرده سینما ظاهر میشوند.
این نویسنده خاطرنشان کرد: اسطورهها در واقع برای تبیین جهان هستی به وجود آمدند، انسان چون نمیدانست رعد و برق چیست، باران چیست، شروع به ساختن اسطورهها کرد. به گفته عباس مخبر، «انسان در مواجهه با مرگ و در مواجهه با جهان یا پدیدههای جهان بایستی روایتی خلق می کرد که جایگاه و تکلیفش را با هستی روشن کند. این روایت همان اسطوره است که پر است از ترسها، بیمها و امیدهای بشر. در حقیقت اسطوره یک نظام فوقالعاده نمادین مانند خواب و رویاست. اسطورهها خواه ساخته زبان و ذهن باشند یا پاسخی به ترسها، عاطفهها و ناشناختهها، مهم این است که مدام ساخته میشوند.» بشر برای ادامه حیات به اسطورهها نیاز داشت و دارد. اسطورهها در حقیقت دانش شفاهی بشر بودند که نسل به نسل و سینه به سینه انتقال پیدا میکردند، به همین دلیل جزء لزومات زندگی بشر بودند و تا به امروز هم ادامه پیدا کردند.
شمس در پاسخ به اینکه به نظر بچهها، اسطورههای غربی را بیشتر میشناسند، گفت: این به دلیل کمکاری ماست. این ما هنرمندان هستیم که اسطورهها را زنده نگه میداریم و وظیفه ماست که محیط زیست انسان و جهان را اسطورهای کنیم. اسطورهها با تخیل شگرف جمعی خلق شدهاند و به خاطر همین تخیل ناب است که به ادبیات که یکی از ابزارهای مهمش تخیل است، نزدیک هستند. متاسفانه بسیاری از هنرمندان ما یا با اساطیر این مملکت آشنایی ندارند و همین عدم آشنایی باعث میشود که به سراغشان نروند و به آنها نپردازند. شناخت اساطیر و آشنا کردن کودکان و نوجوانان با آنها وقتی میسر میشود که این دوستان آستین همت بالا بزنند و به خلق اساطیر مدرن با زمینههای بومی بپردازند.
به گفته شمس، اسطورهها با انسان متولد شدهاند و با انسان به حیات خود ادامه میدهند چون از نیازهای ضروری انسان هستند. اسطورهها مدام متولد و ساخته میشوند و در هنر و ادبیات تداوم دارند، ما باید ابتدا اسطورهها را به درستی بشناسیم و بعد به خلق اسطورههایی که فداکاری و عشق و شور زندگی را تبلیغ میکنند بپردازیم.
او با تأکید بر اینکه حتی ما اسطورههای دینی را نمیشناسیم، گفت: خیلی از شخصیتهای دینیمان به خاطر نوع اخلاق، شجاعت، بردباری، صبوری و زندگی درویشواری که داشتند میتوانند اسطورههای ما باشند؛ مثلا حمزه عموی پیامبر. اینکه شخصیتهای برجسته دینی را به عنوان اسطوره ببینیم، چیزی از مقام برجسته دینیشان کم نمیکند بلکه باعث میشود بچهها آنها را بهتر بشناسند. پهلوانانی مثل پوریای ولی، تختی و...در کشور ما کم نیستند. اینها به جهان اسطورهای تعلق دارند، اما ما باورشان نداریم و آنها را به دست فراموشی سپردهایم.
محمدرضا شمس درباره اینکه چه اسطورههایی مناسب بچههاست، گفت: اینکه بچهها اساطیر ایرانی را بشناسند و بدانند جهان اسطورهای چگونه شکل گرفته یک بحث است و اینکه چه اسطورههایی مناسب بچههاست، بحث دیگری است که به توانایی و شناخت نویسنده و نگاهی که به اسطوره و دنیای کودکی و نوجوانی دارد، برمیگردد.
انتهای پیام