مردی که با خنده‌هایش همیشه زنده است

از خنده‌های مردی سخن می‌گویند که از دیوار اتاق به راهرو شلیک می‌شد، مردی که همیشه زنده خواهد بود نه به کالبد بلکه به جان، در آثار و کتاب‌هایش، مردی که کار جدی می‌کرد اما خود را جدی نمی‌گرفت.

به گزارش ایسنا، مراسم یادبود و بزرگداشت کورش صفوی، زبان‌شناس، مترجم و استاد دانشگاه علامه طباطبایی که به تازگی از دنیا رفت، عصر دوشنبه، ششم شهریورماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

عزیزتر از چشم در سر

اصغر دادبه، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی با خوانش شعری، کورش صفوی را «عزیزتر از چشم در سر» خواند و درباره چرایی این موضوع و اینکه چرا در فراقش می‌گرییم، گفت: ذهن من به روزگاران کهن برمی‌گردد، زمانی که دوستی ما آغاز شد. در گروه ادبیات علامه فرشته خصایلی در هیئت انسان به نام طباطبایی حضور داشت که سهم بسزایی در ظهور محققان درجه اولی چون سیروس شمیسا، جلال‌الدین کزازی، احمد تمیم‌داری و سعید حمیدیان داشت. فضایی آرام و علمی را ایجاد کرده بود و در آن زمان جوانی می‌بالید و پیش می‌رفت که کورش صفوی بود. 

رفتار انسانی داشت

او دوستی فضیلت‌بنیاد و دوستی لذت‌بنیاد و سودبنیاد را از انواع دوستی خواند و گفت: آن زمان دوستی‌ها فضیلت‌بنیاد بود. یک آدم دو جور رفتار فردی و عملکردی در زندگی دارد. صفوی در رفتار فردی خوشخو بود، عبوس نبود. انسان صاحب معرفت بود. با تفسیر ابن‌سینا رفتار انسانی داشت، جاذبه فردی داشت. می‌توانست با این جاذبه فردی تاثیر بگذارد.

بالاتر از وظیفه کار کرد

این استاد ادبیات با بیان اینکه هر استادی دو گونه تاثیر می‌گذارد؛ با آثار قلمی که بیشتر دیده می‌شود و معلمی که کمتر دیده می‌شود، توضیح داد: همگان بر آثار قلمی و علمی انگشت می‌نهند در حالی مسئله آن نیست. البته اهمیت دارد. کورش صفوی کار کرد؛ او بیش از هر زمان دیگر برای اعتلای زبان فارسی و فرهنگ و ادب ملی تلاش کرد. کاری که او کرد چیزی بالاتر از وظیفه است. او زبان‌شناس بود اما از این غافل نبود که در خدمت زبان فارسی باشد. کوشش بنیادی او، پیوند بین زبان  و ادب فارسی بود.

معلمی عاشق و تأثیرگذار

 دادبه ادامه داد: دومین اثر که مهم‌تر از آثار قلمی است، شاگردپروی اوست. او معلم ‌بی‌نظیری بود و با روش انسانی و جدیت توامان با خوش‌رفتاری تأثیرگذاری داشت. معلمی خیلی مهم است و تاثیرگذار.

 او با تأکید بر مقام معلمی گفت: متاسفانه امروز نسل معلم‌های این‌گونه دارد از بین می‌رود یا حداقل کم می‌شود و کم شدن معلمان عاشق مایه تاثر است. البته مرگ صفوی زود بود.

اصغر دادبه

آنان که مرگشان رخدادی است بزرگ در اندوه‌باری و جانگزایی

میرجلال‌الدین کزازی، شاهنامه‌شناس  و استاد زبان و ادبیات فارسی نیز در این مراسم گفت: درست است شمار استادان، استادانی که شایسته این نام برین و بلند و بهین باشند اندک است، اما در میان این استادان کم‌شمار همچنان کم‌اند آنان که مرگشان رخدادی است بزرگ در اندوه‌باری و جانگزایی. من بر آنم به آواز بلند بگویم روان‌شاد دکتر صفوی یکی از این اندک‌شماران بود. نه به پاس دانشی که داشت، یکی از ویژگی‌های او دانش‌ورزی بود؛ اما کسانی در مرگ او سوگوارند و دریغاگویند که با این ویژگی در او چندان آشنایی ندارند.

مردی که درشت‌خو ودژم‌روی نبود

او ادامه داد: صفوی استادی دانشور بود اما از خوی  و خیم خرم هم برخوردار. بسیاری از آنان که در این روزها سوگوارند و اندوهناک و دریغ او می‌گویند به پاس این خوی و خیم است. من هرگز ندیدم روانشاد صفوی از کسی به بدی یاد کند و کسی را بنکوهد و بی‌ارج بداند، هرگز ندیدمش که درشت‌خوی باشد و دژم‌روی، ابرو درهم کشیده. هر زمان او را به یاد می‌آورم چهره خندانش فراپیش چشم جانم می‌آید. هر زمان می‌دیدمش نکته‌ای باریک و نغز و شوخ در آستین یاد داشت. همکاران دانشگاهی با غریو خنده‌های او که راهرو اشکو پنجم دانشکده زبان علامه را درمی‌نوردید، آشنایند. 

چرا صفوی را یک ایرانی می‌دانم

 کزازی خاطرنشان کرد: صفوی همواره شادمانه بود. یکی از بنیاد ویژگی‌های زن و مرد ایرانی شادمانی است. ایرانی راستین و سرشتین همواره شادمان است، به هر بهانه‌ای با هر انگیزه‌ای هرچند خرد و ناچیز شادمان می‌شود. بیخود نیست که شهریار بزرگ هخامنشی داریوش در آغاز سنگ‌نبشته خویش اهورامزدا را سپاس می‌گزارد به پاس آنکه شادی را به مردمان ارزانی و ارمغان داشته است. آن کس که دژم‌روی است  ایرانی راستین و سرشتین نیست.‌ ایران در درازنای تاریخ سرزمین امید و نوید بوده است. ایرانیان در تیره‌ترین روزگاران تاریخ دل به آینده‌ای روشن خوش می‌داشته‌اند؛ از همین روی روانشاد صفوی از دید من ایرانی راستین بود. 

با آنکه زبان‌شناس بود، به ادب فارسی دل ‌بست

این نویسنده و مترجم یادآور شد: یکی دیگر از ویژگی‌های ارزنده و برازنده که او را شایسته ستایش می‌دارد فراخ‌اندیشی او بود، تنگ‌بین نبود، یکسونگر نیز نه. پاره‌ای از شما کمابیش می‌دانید در میان ادب‌دانان با زبان‌شناسان چند و چونی هست. اگر بسیار فراخ بگیریم ادب‌دانان و سخن‌شناسان رویکردی فرومرزی دارند اما زبان‌شناسان فرامرزی. همین دو رویکرد ناساز و نهادینه چالش چند و چونی را در میانه آنان برمی‌انگیخت اما صفوی فراخ‌اندیش‌تر از آن بود که در یکی از این دو بماند. با آنکه زبان‌شناس بود، به ادب ورجاوند و بی‌مانند فارسی و ادب شکرین شورانگیز و شررخیز دل ‌بست و به هردو آن یکسان رفتار می‌کرد و بیش با آن گروه دیگر که گروه رویاروی شمرده می‌شد در نشست هفتگی زبان و ادب فارسی همباز می‌شد. چرا؟ چون ادب خوش می‌داشت و به پاس دل خویش می‌آمد.

استادی فرمند که به نام زنده خواهد ماند

 کزاری خاطرنشان کرد: صفوی از اندک استادانی بود که من آنان را فرّمند می‌دانم و می‌نامم. فرهی در او بود و فره در باورمان ایرانیان جستنی و یافتنی نیست. با آموختن و پژوهیدن و با تلاش و تکاپوی نستوهانه کسی نمی‌تواند به فر برسد. فر دهش ایزدی است و صفوی از آن بهره داشت‌. از همین روی کسی که او را می‌شناخت به نیکی از او یاد می‌کند. در دریغ او می‌نالد. کسانی مانند روانشاد کورش صفوی نمی‌میرند؛ درست است که کالبدشان در خاک تیره گور جای می‌گیرد، به جان زنده‌اند. کسانی که به جاویدی جان باور دارند  و جهان دیگر بر این باورند. اما به ‌گونه دیگر نیز همواره زنده می‌مانند در نام. در نام می‌مانند. چرا؟ چون در دل زندگان جای گرفته‌اند. صفوی به نام زنده خواهد ماند، چون جایی ویژه در دل دوستان و آشنایان خویش دارد.

میرجلال‌الدین کزازی

 استادی شاگردپرور

احمد تمیم‌داری، دیگر استاد همکار کورش صفوی در دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به آشنایی‌اش با کورش صفوی که به سال ۱۳۶۴  و زمانی که صفوی فعالیت ‌خود را در گروه زبان و ادبیات فارسی آغاز کرده بود برمی‌گردد، گفت: در سال ۱۳۶۶ که استاد صفوی استخدام رسمی شده بود و به گونه‌ای معاون گروه بود، شخصی آمده بود برای تدریس. دکتر صفوی گفت: چه چیزی می‌توانید تدریس کنید؟ آن فرد گفت: سنایی، مولوی، حافظ، سعدی، تاریخ ادبیات و غیره. آن شخص که از اتاق بیرون رفت، دکتر صفوی گفت حتی و غیره را هم برای ما نگذاشت!

او با بیان این که استادان در سراسر دنیا یا مریدپرور و دوست‌پرورند یا شاگردپرور و استادپرور، گفت: استادپروری را دکتر شهیدی و مهدوی دامغانی داشتند و صفوی نیز این ویژگی شاگردپروری را داشت که الان بسیاری از آن‌ها استاد هستند یا مشغول تدریس و ترجمه.

تمیم‌داری با اشاره به سخنان کزاری، گفت: می‌خواهم به این سخنان نقدی داشته باشم، ادبیات فارسی در جایگاه فرامرزی قرار دارد و ادیبان بسیاری در دنیا از ادبیات فارسی بهره‌برداری و گرته‌برداری کرده‌اند. غرب بسیار از آثار سعدی و حافظ استفاده کرده است.

 این استاد ادبیات در ادامه از مباحثه‌هایش با کورش صفوی گفت که گاه به درازا می‌کشید و یکی از این مباحث، بحث ادبیات و زبان بود؛ این‌که از طریق زبان وارد ادبیات می‌شویم و یا برعکس و بعد گفت: ما این بحث را پیش دکتر حق‌شناس بردیم. ایشان گفت نشانه‌های صوتی و نشانه‌های کتبی در هرجا وظیفه خاصی دارند، گاه استعاره، گاه مجاز، گاه ضرب‌المثل. مثل انسان است؛ زمانی که باشگاه می‌رود ورزشکار  است، به منزل می‌آید مرد خسیسی که پول خرج نمی‌کند، در نزد فرزندان پدر مستبد که می‌خواهد فرزندان را تربیت  کند و در کلاس درس استاد و دانشمند. زبان و ادبیات هم در آغوش یکدیگرند.

او در ادامه درباره بحث‌های دیگرشان چون سبک‌شناسی و سبک‌ هندی سخن گفت و تاکید کرد کار استادی تعطیل‌بردار نیست.

احمد تمیم‌داری

مهم‌ترین کاری که کورش صفوی کرد

در ادامه کلیپی از تصاویر کورش صفوی برای حاضران به نمایش درآمد و سپس مجتبی منشی‌زاده، استاد دانشگاه  و از دوستان صفوی به دوستی‌شان که از زمان همکلاسی بودن‌شان در سال ۱۳۶۴ آغاز شده بود اشاره کرد و  او را فردی محبوب، کوشا، خوش‌بیان و خلاق خواند و خاطرنشان کرد: شاید مهم‌ترین کاری که کورش صفوی کرد این بود که مفاهیم زبان‌شناسی به ظاهر پیچیده را به ساده‌ترین شکل بومی‌سازی کرد.

منشی‌زاده با بیان این‌که صفوی ساخت‌گرا بود، گفت: یک روز صفوی به من گفت مُجی من هنوز در دال و مدلول مانده‌ام، نمی‌فهمم. گفتم سر به سر من نگذار، سال‌هاست از آن عبور کرده‌ایم که گفت من جدی می‌گویم اما تو به شوخی می‌گیری، مفاهیم اولیه زبان‌شناسی ساخت‌گرا به درستی درک نشده است. بعدها در کلاس درس دیدم مسئله واقعا جدی است و دانشجویان درک درستی از ساختار زبان ندارند و او با تیزبینی در این مورد از ما جلو بود.

مجتبی منشی‌زاده

 شانسی که کورش صفوی آورد

در ادامه مراسم پیام تصویری ابوالقاسم اسماعیل‌پور مطلق، اسطوره‌پژوه پخش شد.

 او در این پیام به آشنایی‌اش با صفوی اشاره کرد، از چهره بشاش و خندان و طنز که ویژگی رفتاری او بود گفت و حضور علی‌محمد حق‌شناس، محمدرضا شفیعی کدکنی و یدالله ثمره را در  کنار صفوی، شانس و اقبال او خواند و بیان کرد: اقبال کمی نبود دکتر صفوی از هر سه بهرمند شد و توانست گامی تازه در حوزه پیوند زبان‌شناسی و شعر بردارد. 

راه دشوار صفوی

 اسماعیل‌پور با بیان این‌که در آن زمان زبان‌شناسی را دانش جدی در ادبیات نمی‌دانستند، افزود: دکتر صفوی راه دشواری در پیش گرفت، راه را پیمود و توانست آنچه در حوزه معناشناسی و نشانه‌شناسی و دیدگاه‌های جدید و رویکرد زبانشناختی و نقد ادبی وجود دارد، جا بیندازد و آثار ارزشمندی در این حوزه بیافریند که آثاری بسیار تاثیرگذار و ماندگار هستند و همین آثار کافی است تا نام او را در ادبیات معاصر ماندگار و برجسته کند.

استادی که مثال‌زدنی بود

ناصر فکوهی، انسان‌شناس نیز در پیام ویدیویی به این مراسم گفت: صفوی از شخصیت‌های معدود و برجسته در علوم اجتماعی و انسانی در ایران بود. حیات دوباره کورش صفوی در کتاب و آثار و دانشجویان است.

او صفوی را دانشمندی خواند که در حوزه خود دانشش را به‌روز می‌کرد و اظهار کرد: صفوی کار کرد و کار جدی کرد و مسیر درست را پیش رفت. در کنارش فروتنی دکتر صفوی زبانزد بود. این‌گونه نبود که دانشش را به رخ بکشد و یا خودش را در مقام بالاتری قرار دهد. صبر و متانت از صفات ارزشمند او بود. خودنمایی را در زبان او نمی‌بینید. روحیه طنز او، نحوه تدریسش و برخوردش با دانشجویان و همکارانش مثال‌زدنی  بود و فکر می‌کنم تعداد معدودی از آدم‌ها این‌گونه هستند.

کار را جدی می‌گرفت اما خودش را جدی نمی‌گرفت

 فکوهی خاطرنشان کرد: کورش صفوی کار خود را جدی می‌گرفت اما خودش را جدی نمی‌گرفت. خود را جدی نگرفتن را درباره دانشمندان بزرگ می‌گویند و آدم‌های بزرگی که کار کردند و کارشان و شخصیت‌شان الگو بود. او به گونه‌ای رفتار نمی‌کرد که طرف مقابل را از طریق  دانش و علم و مقام خود ‌مرعوب کند. مجموعه صفات از او شخصیتی استثنایی می‌ساخت که متاسفانه شاهد از دست دادن این شخصیت‌ها هستیم. این شخصیت‌ها به سادگی به وجود نمی‌آیند و به این سادگی تکرار نمی‌شوند. امیدوارم قدر این استادان را بدانیم و  فقط در بزرگداشت‌ها و مراسم‌های تشریفاتی از آن‌ها یاد نکنیم بلکه با بازنشر کارها، نظریات و کلاس‌هاشان و با صحبت کردن درباره روش و منش‌شان آن‌ها را الگوهایی در زندگی و دانش بدانیم. شوخ‌طبعی کورش صفوی از او انسانی استثنایی ساخته بود و یاد او همیشه با ما خواهد بود.

صفوی غربت را تاب نیاورد

شهین نعمت‌زاده، زبان‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه الزهرا نیز در سخنانی صفوی را استادی باهوش، خلاق، مهربان، متواضع و اهل طنز، پرکار، باسواد و توانا خواند که صمیمانه و صادقانه کار می‌کرد.

 او با بیان این‌که صفوی معلم فوق‌العاده‌ای بود، گفت: گاهی فردی معلم خوبی می‌شود اما مولف خوبی نه، مولف خوبی می‌شود اما مترجم خوبی نه؛ اما صفوی هم معلم خوبی بود و هم مولف خوبی. گاه پرکاری او مورد انتقاد بود و شتابزدگی در نوشتن به آثارش لطمه می‌زد که این ویژگی‌خاص دنیای دانشگاهی کشورمان است.

 نعمت‌زاده در ادامه درباره مرگ او در غربت و این‌که غربت برایش مرگ‌آفرین بود گفت و اظهار کرد: او زندگی در غربت را تاب نیاورد، اهل ترک وطن نبود. در جوانی و میانسالی اسباب رفتنش فراهم بود. او  با زبان فارسی نفس می‌کشید و با دانشجویان زندگی‌ می‌کرد و با معلمی جان می‌گرفت. علامه خانه او بود، با نگهبان‌ها و درخت‌ها نسبت پیدا کرده بود. او غربت را تاب نیاورد. امروز جوانان بسیاری سودای مهاجرت دارند اما غربت و مهاجرت برای استادان باعث می‌شود فراموش شوند و تأثیرگذاری‌شان کم شود. نمی‌گویم بی‌مهری نمی‌شود اما آن‌ها که مانده‌اند تأثیرشان بیشتر بوده و با همه مشکلات در ذهن‌ها باقی خواهند ماند.  غربت بزرگان باعث کاهش اثرگذاری‌شان می‌شود. آن‌ها مانند درخت تناوری هستند که از زمین کنده می‌شوند، اگر خشک نشوند، میوه نمی‌دهند. کورش صفوی غربت را تاب نیاورد و غریبانه زندگی کردن را برنتابید و خودش و کتاب‌هایش و خاطراتش تا ابد باقی خواهد ماند.

شهین نعمت‌زاده

سپس گروه موسیقی مجذوب نغمه‌هایی ایرانی نواختند و در ادامه ندا عابد، مدیرمسئول مجله آزما از دو دهه و نیم شاگردی در محضر کورش صفوی گفت.

ندا عابد

خنده‌هایش فراموش نمی‌شود

بهرام پروین گنابادی استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر شعری از هاشم جاوید خواند و گفت: انسان چیزی نیست جز خاطراتش، صفوی در ذهن ما نقش بسته است.

 او با بیان خاطراتی از دوران دانشجویی گفت: من کورش صفوی را نمی‌توانستم صفوی یا استاد خطاب کنم؛ می‌گفتم کورش یا کورش جان.

گنابادی گفت: خنده‌های صفوی فراموش نمی‌شود،  پرانرژی بود و لبخند دوست‌داشتی داشت و چیز اضافی نداشت.

 او با بیان این‌که در سال‌های اخیر و سال‌های پایانی عمر کمتر او را می‌دیده  و حتی از بیماری‌اش آگاهی نداشته است  و حتی به او پیام گله‌وار نوشته، گفت: از کورش ممنونم که نگذاشت وحشت مرگ را در چهره او ببینم. نیست که گوشی را بردارد و بگوید بهرامی چطوری؟

بهرام پروین گنابادی

مریم جلالی استاد دانشگاه شهید بهشتی نیر خاطراتی از کورش صفوی گفت.

مریم جلالی

کسی زنده می‌ماند که عشق را یاد می‌دهد

اسدالله امرایی مترجم هم گفت: همه ما قرار است یک ‌روز بمیریم و کسی زنده نمی‌ماند، کسی زنده می‌ماند که عشق را یاد می‌دهد.

اسدالله امرایی

 به اندیشه بها می‌داد

عالیه یوسف‌فام استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر نیز در سخنانی گفت: چه خوب است قدر استادان‌مان را تا زمانی که زنده‌اند بدانیم و تا وقتی هستند قدرشناسی کنیم تا مراسمی به زیبایی و بدون حسرت برگزار کنیم.

 او افزود: دکتر صفوی به اندیشه بها می‌داد و تشویق می‌کرد تفکر خلاق داشته باشیم و می‌گفت اگر فقط اندیشه‌های دیگران را داشته باشیم اندیشیدن را فراموش می‌کنیم و می‌شود تقلید از اندیشه‌های دیگران.

عالیه یوسف‌فام

محمدعلی شاکری یکتا، شاعر که اجرای این مراسم را برعهده داشت در  پایان مراسم سوگ‌سروده‌اش را که برای دکتر عبادی گفته بود خواند و گفت: فکر نمی‌کردم یک ‌روز این شعر را برای دکتر صفوی بخوانم.

محمد شاکری یکتا

 در ادامه کلیپی از سخنان کورش صفوی برای حاضران پخش شد.

انتهای پیام 

  • سه‌شنبه/ ۷ شهریور ۱۴۰۲ / ۰۲:۰۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402060704352
  • خبرنگار : 71573