به گزارش ایسنا، عباس مافی که کتاب «نامهای مستعار نویسندگان و شاعران معاصر ایران» را تهیه و تنظیم کرده است در مقدمهای بر این کتاب درباره نام مستعار مینویسد: گاهی کسانی از اهل قلم ترجیح میدهند تعدادی یا تمامی نوشتههای خود را با «اسامی مصنوعی» چاپ و منتشر کنند.
پدیده نام مستعار در ادبیات جهان و نوشتههای سایر ملل نیز از سالیان دور به چشم میخورد؛ ولی شدت کاربرد آن بهویژه از سده پانزدهم میلادی با حضور دادگاههای معروف به تفتیش عقاید و افکار و ممانعت کلیساها از اشاعه اندیشههایی خلاف آنچه از طریق کلیسا به جامعه و مردم تزریق و دیکته میشد بیشتر به چشم میآید. این زمان علاوه بر نویسندگان، ناشران نیز به خود جرئت میدادند به رغم کیفرهای بیرحمانهای که انتظارشان را میکشید اثر نویسندگان را که انتشار افکارشان ممنوعه شده بود چاپ و منتشر کنند. اینان گاهی علاوه بر مخفی نگاهداشتن نام نویسنده، نام محل واقعی انتشار اثر را نیز، ساختگی منعکس میکردند. نویسندگان نیز با نشاندادن اقبال مساعد به این کار، آثار خود را تحت نام مستعار و یا حتی بدون نام اجازه چاپ و انتشار میدادند. نویسندگان معروفی همچون مولیر، ولتر، آناتول فرانس، ماکسیم گورکی، پابلو نرودا، مارک تواین، عزیز نسین، آلبرتو موراویا، ژرژ ساند، جورج الیوت و پل الوار همگی نام مستعارند و بهزحمت میتوان نام واقعی آنها را یافت.
از این آثار بدون نویسنده و شاعر چه در نثر و چه در نظم در ادبیات و نوشتههای فارسی کم نیست و نوشتههای بسیاری را میشناسیم که هنوز مؤلف آن شناخته نشده (تاریخ سیستان) و یا توسط کتابشناسان و نسخهشناسان و ویراستاران با حدس و گمان نویسنده آن معرفی میشود.
چرا از اسم مستعار استفاده میکردند؟
گروهی از نویسندگان و شاعران چون عرصه جامعه را برای عرضه نوشتهها و سرودههای خود تنگ، و کوششهای فکری خود را با تعقیب و سانسور دستگاههای مربوط به حکومت مواجه میبینند به دنبال محملی میگردند تا افکار و اندیشههای خود را به طریقی به مخاطبان خود رسانند؛ لذا احتیاط به خرج داده و نوشتههای خود را با امضای جعلی منتشر میکنند. بهاینترتیب علاوه بر مجال نوشتن و انتشار و انتقال افکار و عقاید، از تعقیب و آزار نیز برای مدتی یا همیشه مصون میمانند. یکی از پیشروان این حرکت در ایران سیدجمالالدین اسدآبادی بود که با نامهای مستعار «سید مظهربن وضاع، السید و السید الحسینی» مقالات خود را مینوشت و منتشر میکرد و با این شگرد با سهولت اندیشهها و انتقادات خود را درباره اوضاعواحوال اجتماعی - سیاسی عصر خود به نظر خوانندگان میرسانید.
عامل ترس از تکفیر و عصبیت بین گروههای سیاسی و مسلکی که به لحاظ عقیده و نوع اندیشه در حال تعارض و تقابل هستند نیز موجب میشود تا مطالب و عقاید طرفین جهت متقاعدکردن یا ضربهزدن و در نتیجه نیل به مقاصد موردنظر زیر سپری از نامهای مستعار منعکس شود تا ضمن آنکه هوا و فضای اطراف خود را وسعت بخشیده، از اشکال بغرنج درگیری، منازعهها و عواقب ناگوار احتمالی ممانعت به عملآورند. علاوه بر عامل ترس، گاهی جهل و یاس نیز در بعضی ازاینقبیل تصمیمگیریها بیتأثیر نیست؛ در دهه ۲۰ شمسی جزوهای برای دفاع از عقاید جمعی با جمعیتی منتشر شد که از حزب توده جدا شده بودند، جزوه با نام مستعار «آلاْتور» امضا و منتشر شده بود که در واقع پشت این نام مستعار مشترک افرادی چون دکتر اسحاق اپریم، انور خامهای، آلاحمد و.. قرار داشتند که تا مدتها کسی راز این نام را نمیدانست.
طنز و فکاهینویسی هم یکی دیگر از شاخههای ادبیات است که صاحب اندیشهاش بیش از هر گروه دیگر به نام مستعار روی میآورند. شاید دور از ذهن نباشد که ادعا شود در شروع هر نوع جنبش آزادیخواهی و اصلاحطلبی، بهویژه آن هنگام که گفتن حقایق جرئت و جسارت میخواهد قلمهای طنزنویسان به قول آرینپور: چون کارد جراحی نه چاقوی آدمکشی با همه تیزی و برندگیاش که جانکاه و موذی و کشنده نیست؛ بلکه آرامبخش و سلامت است موجودیت مییابند و انتقادات سیاسی - اجتماعی خود را در قالب هجو، طنز و هزل و فکاهه بیان مینمایند.
گاه ماجراجویان و نامجویانی، جلب و جذب بوستان مجلل هنر و ادب میشوند با این توهم که به سرعت و یکشبه به اشتهار رسند و انگشتنمای ادبدوستان و هنرپروران، اینان ازآنجاکه به فراوانی به اسب بالدار آرزوها و امیال خود جو دادهاند، بر این پندارند که از هر خار گل آید و از هر نی شکر زاید غافل از آنکه بیشتر آثاری که ارائه میدهند بیریشه و فاقد غنای لازم و عاری از ذوق ادبی یا هنری درخوری است، لذا پس از یک چند و چون به کسی میمانند که به کشتی شکستهای چنگ زده باشند، واخورده و مستأصل، به شورش و طغیان دچار شده و خواب مردم بیآزار را آشفته میکنند و با نوشتههای پر از افترا و توهینآمیز، راهبندان نیروهای واقعی و قدیمی مورد احترام میشوند، تا آنجا پیش میروند که به تباهی دچار میشوند و به خیل سپاه دورویان میپیوندند که هیشه از نبرد روبهرو گریزانند، بهتر سر فرود میآورند، بندگان بیجیره و مواجب قدرت میشود و آنقدر خود را درگیر این کشمکش سردرگم و خشن و عبث میکنند که به انواع خباثتها دست مییازند و به کینهورزی نسبت به جامعه خود و مردم مبادرت میورزند و از سر ستیز و آزار، متنهای ناهنجار و به دور از مروت و انصاف نشر میدهند تا با تجاوز بیرحمانه به دنیای معصوم خوانندگان، شعور و آزرم عمومی را کاهش دهند، فضا را آلوده کنند، عقل را بخورند و قلبها را سیاه کنند تا شاید از این گذر و با نیش قلم کوشندگان دیگر را به خاموشی بکشانند. اینان به لحاظ آنکه به عمل خود و راهی که در پیش گرفتهاند مؤمن و معتقد نیستند برای حفظ تعادل و امنیت خویش در قبال عصیانها و تنشهای احتمالی، ناگزیر به زیر چتر نام مستعار پناه میبرند.
ترجمه و مترجمی هم در اتخاذ نام مستعار جایگاه ویژهای دارد و چون هر فعالیت دیگری، در این شاخه از ادبیات، سخنها بسیار و نیک و بد فراوان است. گاهی ترجمه وسیله معاش شده و برای گذران زندگی به خدمت ناشران سودجو درآمده است و عجولانه و ناپخته، هر متن سفارشی را ترجمه میکنند. ازاینقرار، تعدادی از آنان چون این نوع آثار را مناسب شأن و شخصیت اجتماعی و فرهنگی خود نمیداند و از طرفی بهتر از هرکس بر کار بدون ایمان و اعتقاد خود آگاهی دارند از اسامی مستعار استفاده میکنند تا سستیها و بیمایگیهای متن ترجمهشده مستقیم بهپای آنان نوشته نشود و گاهی یافتن نام واقعی این مترجمان بهسهولت ممکن نخواهد شد.
بعضی از نویسندگان نیز به دلیل ترس از شکست در نخستین اثری که ارائه میدهند و بیاعتمادی به ذوق هنری و یا ادبی خود و یا از بیم آنکه عقاید محبوب و مقدس آنها در دنیای قضاوتها، حرمت موردنظر و لازم را کسب ننمایند و مورد شماتت، استهزاء و تمسخر قرار گیرند متوسل به نام مستعار در زمانی محدود و معین میشوند. قبح و فضیحت موضوع و مطالب کتاب نیز گاهی باعث میشود تا نویسندگان این نوع آثار، خود را در غلاف نام مستعار پنهان کنند.
نویسندگانی را نیز میتوان برشمرد که از فعالیتها، تخصص و سبک اصلی خویش فاصله گرفته، به دنبال پیداکردن راه مصرف شور و استعداد تازه کشفکرده خود، در مجرای موضوعی دیگر از نام مستعار استفاده میکنند. گاهی مشکلات مالی نیز بیتأثیر در تغییر شیوه کار نیست. بهروز جلالی معتقد است که فروغ فرخزاد در سالهای نخست جدایی از خانواده خود، برای گذراندن زندگی، در مجلات آن زمان با نام مستعار مطالبی بهصورت داستان و مقاله نوشته است.
تشابه نامها نیز گاه از علل پدیدآمدن نام مستعار است که با توافق طرفین اضافات یا کاستیهایی در نام واقعی به وجود میآورند تا خوانندگان قدرت تمیز آنان را بیایند بهاینترتیب شاعر و نویسنده مجبور نیست تا با انتشار هر مطلب، تکذیبیهای یا تأییدیهای مبنی بر رد یا قبول آن اثر بنماید؛ مثلاً حمیدی شیرازی در زمان حیاتش در رد کتاب «صد رباعی» اثر شخصی به نام دکتر حمیدی نوشته هرگز در تمام عمر شاعری خود، یک رباعی هم نسروده است.
بسا اتفاقی، نویسندگان و شاعران دچار نام مستعار شدهاند. چنانکه ناشران به جهت نیل به مقاصد ویژهای که دارند از موقعیت نامناسبی که زندگی و یا جامعه برای نویسندهای خاص بهوجودآورنده است سود جسته و اثر یا آثاری از وی را به نام مستعاری که خود پرداختهاند منتشر میکنند. رضا براهنی مینویسد: باز هم صد رحمت به ناشر محترمی که برایم اسم مستعاری به نام ابراهیم دانایی انتخاب کرده، بر روی دو جلد کتاب ترجمهام: عرب و اسرائیل و قانون گذاشته، کتابها را چاپ کرده و حق تألیف کتابها را هم داده بود. در حولوحوش انقلاب، کتابی را دیدم که جنگپردازی از آثار دوستان جلال آل احمد درباره او درآورده بود، یکی دو مقاله از آن را به امضای همان ابراهیم دانایی در آن کتاب گنجانده بود، به گمان اینکه من این اسم مستعار را شخصاً برای آن دو کتاب انتخاب کرده بودم، پس ابراهیم دانایی هم ماند بیخ ریش من. پس این مورد از مرضیات قضا بوده است نه مقتضیات رضا.
از گرایشهای دیگر از نام مستعار هم میتوان به بعضی از آثار اشاره کرد که مؤلف ایرانی است؛ ولی به جهت بهتر جذب شدن به عالم کتابخوانان و رماندوستان، نامی جعلی و خارجی بر پیشانی کتاب مینویسند و نام خود را مترجم کتاب میخوانند. بسیاری از کتابهای ترجمهشده توسط ذبیحالله منصوری چنین سرگذشتی داشتند. چنانچه اینجانب تلفنی از ایشان شنیدم که «پل آمیر» اصلاً وجود خارجی ندارد و داستان خداوند الموت ۵۰ صفحه بیشتر نبوده که در یک مجله فرانسوی خوانده است و او با قلم خود آن را به بیش از ۷۰۰ صفحه رسانده است.
انتهای پیام