این نویسنده و پژوهشگر ادبی که در کارنامه خود کتاب «حماسه؛ شناختنامه حماسههای ایران و جهان» و «اسطوره و نماد در ادبیات و هنر؛گفتوگو با جلال ستاری» را دارد، در پاسخ مکتوب به پرسشهای ایسنا درباره لزوم نوشتن از اسطورهها و اینکه آیا در دنیای مدرن پاسخگوی نیازهای کودکان و نوجوانان است، نوشته است: «در پاسخ به نیاز کودکان و نوجوانان به اسطورهها، باید بگویم که اسطورهها در کار آموزش به کودکان و نوجوانان بسیار مفید خواهد بود. هر ایرانی از دوران کودکی باید با داستانهای اسطورهای ایرانی و مخصوصا داستانهای شاهنامه فردوسی و داستانهای اساطیری ادبیات کهن فارسی آشنا شود. چون از این طریق میتواند با تاریخ اساطیری و میراث ادبی ایران پیوندی ناگسستنی بیابد. از این جهت، نویسندگان و هنرمندان ما در حوزه کودک و نوجوان رسالت مهمی برعهده دارند و آن این است که به طور جدی باید در زمینه بازآفرینی اسطورههای ایرانی به اشکال گوناگون، داستانهای مصور و فیلمها و کارتونهای هنری و با استفاده از ابزار مدرن و امکانات مجازی گامهای جدی بردارند.
اسطوره از جهتی پاسخگوی پرسشهای نوجوانان ما هست، چون بخشی از دغدغه نوجوانان این است که ما در گذشته که بودهایم و چه خصوصیات اجتماعی، رفتاری و روانی داشتهایم. باید نقبی به گذشتههای دور بزنیم تا درباره ریشههای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و بهویژه ریشههای رفتاری خودمان آگاهی به دست آوریم. اینکه در اسطورههای ایرانی نیروهای خیر با نیروهای شر میجنگند و نهایتا باید پیروز شوند یک کهنالگوی ایرانی است، مضمونی که مثلا در اسطورههای یونانی و رومی احیانا کمتر دیده میشود یا اصلا دیده نمیشود، چون اساس تفکر ایرانیان باستان مبارزه خیر و شر یا هرمزد و اهریمن بوده است و این اندیشه در قالب اسطورههایی زیبا مثل اسطوره تیشتر خدای بارانآور و نبرد او با اپوش دیو خشکسالی در طی جنگی سیروزه بسیار زیبا وصف شده است.
اینکه اسطورهها هنوز پاسخگوی نیاز کودکان و نوجوانان ما هست یا نه باید بگویم که مسئله نیاز به شکل مادی و معنوی مطرح نیست. مسئله این است که اسطوره امروز هم در بطن زندگی ما حضور دارد. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، مضامین اساطیری در حیات اجتماعی ما نقش ایفا میکنند. مثلا در اندیشه و رفتار اجتماعی ایرانیان از قدیم این گونه بوده که یک نجاتبخش باید بیاید و ما را از جنگ یا مصیبت و بلایا نجات بدهد، و این مضمون یا در قالب سوشیانس یا در قالب جهان پهلوانی به نام رستم که همیشه ایرانیان را از دست تورانیان نجات داده و... تجلی پیدا میکند. شناخت این کهنالگوها برای جوانان ما لازم است. برای او باید تبیین شود که ما در گذشته چه بودهایم و چه رفتارهایی داشتهایم تا از آنها الگو بگیرد یا حتی درصدد اصلاح بعضی از آنها برآید. اسطوره امروز زنده است و کارکرد اجتماعی دارد. اینگونه نیست که بگوییم اسطورهها فقط و فقط مربوط به اعصار گذشته بوده و دیگر فراموش شدهاند و در زندگی ما اصلا نقشی ندارند و ما باید آنها را احیا کنیم. اسطورهها هرگز نمیمیرند و در هر دورهای به شکلی تازه عرض اندام میکنند. درواقع اسطورهها تحول مییابند و دگرگون میشوند و با توجه به بافت اجتماعی هر دوران، شکل و شمایل جدید به خود میگیرند. اسطوره قهرمانان که زمانی در قالب رستم و گرشاسب یا در اساطیر غرب در قالب هراکلس و آشیل تجلی پیدا میکردند، امروز در قالب سوپرمن و بَتمن و غیره در فیلمها و کارتونها نمایان میشوند.
بنابراین، اسطوره جزء جدانشدنی زندگی ماست و نمیشود کاملا اسطورهزدایی کرد. البته باید مواظب بود که اسطورهباوری رواج پیدا نکند چون زیانبار خواهد بود. اسطورهها را باید شناخت نه اینکه به آنها باور داشت. این دو مسئله جداست. نوجوان باید بیاموزد که از داستانهای جذاب اساطیری درس بگیرد نه اینکه به آنها باور داشته باشد. اسطورهها باید تخیل کودک و نوجوان را بپرورانند، چون تخیل عنصر بنیادی ادبیات و هنر و حتی علم است. اساس اسطوره نیز تخیل و نمادسازی است. امروز معتقدند که تخیل و نمادسازی دو عنصر مهم علوم هم هست. دانشمند هم برای اختراع یا کشف تازه نیازمند تخیل و نمادسازی است و نمادها در علوم نقش مهمی دارند.
در پاسخ به اینکه چگونه کودکان و نوجوانان ما باید با اساطیر ایرانی آشنا شوند و اینقدر مسحور اسطورههای غربی نباشند، باید بگویم که خودمان در بازآفرینی اسطورهها و افسانههای جذاب ایرانی کمکار بودهایم. کارهای زیاد و ارزشمندی هم انجام شده ولی در برابر اسطورههای یونان و روم و اسکاندیناوی کمتر کار بنیادی انجام شده. از این جهت، کودک و نوجوان ما به راحتی به آثار اساطیری غرب به شکل فیلم، انیمیشن، کتابهای مصور و جذاب، حتی به شکل ابزار و وسایل آموزشی مثل کیف و طرح لباس و ... دسترسی دارد و حتی در فضای مجازی به آسانی با شخصیتهای اساطیری آشنا و مأنوس میشود. به عبارت دیگر باید بگوییم که اسطورههای جهان وارد سبک زندگی (Life Style) مدرن شدهاند و رهایی از آن کار آسانی نیست. مثال سادهاش این است که کودک روی کیف مدرسهای یا روی جلد دفترش با تصاویر شخصیتهای اساطیری غربی آشنا میشود، اما از تصاویر شخصیتهای اساطیری ایرانی خبری نیست. کودکان از همان ابتدا باید از طریق ابزار مدرن تصویرگری و فضای دسترسی مدرن و فرامدرن که میتوانند وارد سبک زندگی شوند آشنایی حاصل کنند و به نظر من، اکتفا کردن به چند کتاب داستان درباره شخصیتهای شاهنامه سادهپنداری قضیه است. اگر فکر میکنیم که با نوشتن و انتشار کتابهایی حتی مصور درباره کیومرث و فریدون و ضحاک، رستم و سهراب و ... کودکان و نوجوانان را میتوانیم با اساطیر ایرانی آشنا کنیم راه خطا پیمودهایم، هرچند این گونه کارها مفیدند، ولی آن جذابیت و گستردگی چندرسانهای اسطورههای خارجی را ندارند و در برابر آنها تاب نمیآورند. چون اسطورههای اصیل ایرانی باید با ابزار مدرن وارد سبک زندگی شود و فقط روایت داستانی آنها کافی نیست.
انتهای پیام