دکتر فریبا قربانی، قائم مقام واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی در گفتوگو با ایسنا، درمورد تفاوت میان بیماران مرگ مغزی با بیماران به کما رفته و امکان اهدای عضو بیماران مرگ مغزی، گفت: در بیماران به کما رفته، مغز هنوز عملکرد دارد؛ اما به دلیل وجود عارضه نمیتواند بهدرستی کار کند. این بیماران ممکن است به وضعیت مرگ مغزی نزدیک شوند یا برعکس، بهبود یابند و به وضعیت طبیعی خود بازگردند.
وی درمورد عوامل مسبب به کما رفتن بیماران، اظهار کرد: عوامل گوناگونی ازجمله آسیب مغزی، سکته مغزی، عفونت، تروما، عوامل سمی و عوامل متابولیک این گروه از بیماران را به وضعیت کما دچار میکند.
قربانی در پاسخ به چگونگی تغییر وضعیت بیمار از حالت کما به مرگ مغزی، افزود: گاهی بیماران به کما رفته به دلیل فعالیت مغزی کمتر ازحد معمول، به وضعیتی نزدیک به مرگ مغزی میرسند. در این صورت، پزشکان آزمایشهایی را انجام میدهند تا مطمئن شوند فعالیت مغزی بهطور کامل قطع شده و بیمار به وضعیت مرگ مغزی درآمده است یا هنوز جای امید برای تغییر وضعیت وجود دارد؛ برای مثال، بیماران مرگ مغزی به دلیل قطع شدن کامل فعالیت مغزی، دیگر نمیتوانند تنفس و حرکت کنند و برای حفظ عملکرد قلب و ریه به حمایت نیاز دارند. برای پزشک در هر دو مورد، مراقبتهای پزشکی و حمایتی مناسب و حفظ بیماران در وضعیت پایداری فیزیولوژیک بسیار مهم است. همچنین تعیین دقیق وضعیت بیمار و تشخیص درست کما یا مرگ مغزی بسیار حیاتی است تا بتوان اقدامات درست و بهموقع برای مراقبت از بیمار انجام داد.
قائممقام واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی درباره آزمایشهای مرسوم برای تشخیص وضعیت کما یا مرگ مغزی گفت: در تشخیص کما، پزشکان اغلب با معاینه فیزیکی و بررسی سابقه پزشکی ارزیابیها را شروع میکنند. همچنین آزمون ساقه مغزی یکی از آزمایشهایی است که برای تشخیص مرگ مغزی انجام میشود. در این آزمون، پزشک با استفاده از تحریکهای مختلف، عملکرد ساقه مغزی را بررسی میکند. این بخش از مغز عملکردهای حیاتی مانند تنفس، ضربان قلب و فشارخون را کنترل میکند.
قربانی در توضیح چگونگی انجام آزمون ساقه مغزی، اضافه کرد: در این آزمون، پزشک با تحریکهای مختلف مانند تحریک صدا، درد یا حرکت چشم، واکنش ساقه مغزی را بررسی میکند. اگر هیچ واکنشی به این تحریکها در ساقه مغزی مشاهده نشود، تشخیص این است که این عضو آسیب دیده و عملکرد آن قطع شده است و بیمار هیچ فرصتی برای بهبود ندارد؛ البته باید توجه داشت که آزمون ساقه مغزی را پزشکان باتجربه و ماهر میتوانند انجام دهند و تنها بخشی از فرایند تشخیص مرگ مغزی است.
وی با اشاره به دیگر آزمایشهای تشخیص مرگ مغزی، گفت: برخی پزشکان از آزمایشهای تصویری مانند آنژیوگرافی یا بررسی امواج مغزی نیز استفاده میکنند و نوار مغز یا الکتروانسفالوگرافی (EEG) تهیه میکنند. همچنین آزمون توقف تنفس (Apnea Test) نیز مرسوم است که با قطع اتصال موقتی بیمار از دستگاه تنفسی انجام میگیرد تا مشخص شود آیا بیمار میتواند بهتنهایی نفس بکشد یا خیر. در موارد خاص، آزمایشهای اضافی مانند مطالعه جریان خون مغزی یا آلتراسونوگرافی ترانسکرانیال (Transcranial Doppler Ultrasound) نیز انجام میشود که این آزمایش تعیین میکند آیا جریان خون به مغز متوقف شده است یا خیر. بنابراین، تشخیص مرگ مغزی پس از رد کردن همه علل بازگشتپذیر کما انجام میشود و بیمار برای مدت کافی تحت نظر قرار میگیرد تا مطمئن شویم هیچ شانسی برای بهبود وجود ندارد.
قربانی در پاسخ به تفاوت مرگ مغزی با وضعیت نباتی پایدار، توضیح داد: این دو وضعیت نیز با هم متفاوتند. در وضعیت نباتی پایدار، بیمار بیدار نیست؛ اما هنوز فعالیت مغزی اندکی دارد و گاهی به دستورات ساده یا تحریکات دردآور واکنش نشان میدهد. بااینحال، فعالیت مغزی بیمار آنقدر کم است که بهطور کامل قادر به تفکر و ارتباط برقرار کردن با دیگران نیست؛ اما در وضعیت مرگ مغزی، هیچ فعالیت مغزی قابلتشخیصی وجود ندارد و بیمار به دستورات و تحریکات دردآور واکنشی نشان نمیدهد. درواقع، در وضعیت مرگ مغزی، فعالیتهای حیاتیِ تمامی بخشهای مغز قطع شده است و بیمار دیگر نمیتواند به حالت آگاهی بازگردد. درکل، روشهای تشخیص وضعیت نباتی پایدار مانند تشخیص کماست و اغلب با ارزیابیهای عملکرد مغز مانند مقیاس گلاسگو کوما و آزمایشهای تصویربرداری مغزی مانند ام.آر.آی (MRI) و CT انجام میشود.
قائم مقام واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی ضمن تأکید بر نیاز پزشکی و نورولوژی به مطالعات دقیق و عمیق درمورد تشخیص وضعیت نباتی پایدار و تفاوت آن با وضعیت مرگ مغزی، به وضعیت «قفل شدن» اشاره کرد و افزود: قفل شدن (Locked-in Syndrome) وضعیتی نادر و جدی است که به دنبال آسیب به سیستم عصبی مرکزی بهویژه مغز و بخشهای کنترل حرکتی آن ایجاد میشود. در این وضعیت، بیمار بیدار و هوشیار است و همه حواس و تواناییهای حسی و شناختی را دارد؛ اما به دلیل صدمات شدید به سامانه عصبی مرکزی، قادر نیست هیچ بخشی از بدن خود را حرکت بدهد و تنها توانایی تنفس و حرکت چشمان را دارد. بهعبارتدیگر، بیمار در داخل بدن خود «قفلشده» است و نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. به علاوه، نشانههای بالینی نداشتن توانایی حرکتی در اعضای بدن به جز چشمان، بر بررسیها اثرگذار است و بیمار به دلیل این وضعیت صددرصد برای بقای خود به دیگران وابسته است. بهبود کامل در قفلشدگی اغلب وجود ندارد و مداخلات درمانی بیشتر بر بهبود کیفیت زندگی بیمار و کاهش عوارض جانبی مرتبط با آن تمرکز دارد؛ به علاوه، خانواده بیمار نیز باید بهطور کامل آموزش ببینند تا بدانند چگونه میتوانند به بیمار خود کمک کنند و مراقبت از وی را به بهترین شکل انجام دهند.
قربانی در پاسخ به این پرسش که آیا امکان بهبود بیمار مرگ مغزی وجود دارد، تأکید کرد: هیچ امکانی برای بهبود بیماران مرگ مغزی وجود ندارد. مرگ مغزی وضعیتی است که در آن تمامی عملکردهای مغز شامل بخشهای قشر مغز و مغز استخوان، بهطور دائمی متوقف میشود. به عبارت دیگر، کسی که به مرگ مغزی رسیده است، فرصتی برای بهبود ندارد و درواقع بهطور قانونی و کلینیک مرده بهشمار میآید؛ زیرا آزمایشهای تشخیصی مرگ مغزی را تیمی از پزشکان ازجمله نورولوژیستها، جراحان مغز و اعصاب و پزشکان مراقبتهای ویژه انجام میدهند. این آزمایشها برای تعیین اینکه آیا فعالیت الکتریک یا جریان خونی در مغز وجود دارد یا خیر، طراحی شدهاند. اگر هیچ فعالیتی شناسایی نشود و اگر فرد به تحریکاتی مانند نور یا صدا پاسخ ندهد، مرگ مغزی او تشخیص داده میشود که وضعیتی برگشتناپذیر است.
وی درپایان ضمن تأکید بر تفاوت وضعیت کما با مرگ مغزی یا وضعیت نباتی، یادآور شد: ممکن است با گذر زمان در برخی بیماران به کما رفته یا وضعیت نباتی پایدار، نشانههایی از بهبود بسیار جزئی دیده شود؛ اما این موضوع در مرگ مغزی صدق نمیکند. پس از تشخیص مرگ مغزی، فرصتی برای بهبود وجود ندارد و تمرکز مراقبتها بر روی حمایت از خانواده و اطمینان از رعایت دستورالعملهای مربوط به اهدای اعضاست.
انتهای پیام