به گزارش ایسنا،ابوالفضل نکونامقدیری در پنجم آذر ۱۳۴۴ در محله کارون تهران متولد شد.او اواخر سال ۶۰ به عضویت سپاه در آمد و برای حضور در عملیات «فتحالمبین» راهی جبهه جنوب شد. پس از آن، راهی جبهه غرب شد و در گروهان تخریب و پاکسازی دشت ذهاب، بازیدراز و گیلان غرب فعالیت کرد. ابوالفضل تاب چشم انتظاری خانواده شهدا را نداشت و به همین دلیل در کنار کار تخریب؛ به تفحص شهدا هم میپرداخت.
پس از والفجر مقدماتی در پی کار جدیتر و تاثیرگذارتری بود تا اینکه فراخوانی از سوی مرکز تحقیقات مهندسی تخریب، که مسئولیت چک و خنثی کل کشور به عهده آن بود، منتشر شد و در آن از نیروهای کارکشته تخریب و انفجار دعوت به همکاری کرده بود.
آموزش پاکسازی و تخریب، بخش مهمی از کار ابوالفضل بود. هرچند شوخطبع و بذلهگو بود اما هنگام آموزش بسیاری جدی و سختگیر بود. شرایط آموزش را چنان سخت میکرد تا نیروها در عملیات غافلگیر نشوند. آموزش فرماندهان، یکی از کارهای مهم و موثر او بود که نتایج درخشانی داشت؛ به طوریکه پس از این دوره میزان تلفات به حدود نصف کاهش پیدا کرد. ابوالفضل از توانمندی و تخصص خود در عملیاتهای مسلم بن عقیل، ثارالله، والفجر مقدماتی هم استفاده کرد.
پس از والفجر مقدماتی در پی کار جدیتر و تاثیرگذارتری بود تا اینکه فراخوانی از سوی مرکز تحقیقات مهندسی تخریب، که مسئولیت چک و خنثی کل کشور به عهده آن بود، منتشر شد و در آن از نیروهای کارکشته تخریب و انفجار دعوت به همکاری کرده بود. هدف از ایجاد این مرکز، انجام تحقیقاتی پیرامون روشهای کشف، شناسایی، خنثیسازی یا عبور از میادین مین بود. همچنین ساخت یکسری تجهیزات و تولید راهکارها و ابداعات جدید را در دستور کار داشت. فعالیتهایی مانند طراحی و ساخت بمبها یا مواد منفجرهای بدون مشابه که میتوانست در آن موقعیت ضربههای اساسی به دشمن وارد کند.
شرایط سخت تحریم و عدم دسترسی به برخی امکانات موجب ابداع روشهایی شد که در سرعت عملیاتها بسیار تاثیرگذار بود. ابوالفضل کار خود در مرکز تحقیقات را از اواخر سال ۱۳۶۱ شروع کرد. او همراه سایر همرزمانش توانستند ۱۶ وسیله مورد نیاز واحد تخریب و خنثی را بسازند و به تولید انبوه برسانند.
مرکز تحقیقات مهندسی سپاه جایی بود که ن این رزمنده توانست استعداد و توانایی خود را به منصه ظهور بگذارد و برای دفاع از کشور تا پای جان بایستد. ابوالفضل جوان همواره شهید دستغیب را مقتدای خودش میدانست و آرزو داشت مانند او به شهادت برسد.
شرایط سخت تحریم و عدم دسترسی به برخی امکانات موجب ابداع روشهایی شد که در سرعت عملیاتها بسیار تاثیرگذار بود. ابوالفضل کار خود در مرکز تحقیقات را از اواخر سال ۱۳۶۱ شروع کرد. او همراه سایر همرزمانش توانستند ۱۶ وسیله مورد نیاز واحد تخریب و خنثی را بسازند و به تولید انبوه برسانند.
۱۵ بهمن ۱۳۶۳ مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) روزی بود که ابوالفضل نکونام قدیری به آرزویش رسید. تولید و آزمایش قطعه انفجاری مهمی، که قرار بود در سرنوشت جنگ تحول ایجاد کند و توانمندی جمهوری اسلامی ایران مقابل قدرت رژیم بعث و حامیان ابرقدرتش به رخ جهانیان بکشد، سرنوشت ابوالفضل را به شهادت ختم کرد.
تلاشها و مجاهدت شهید نکونام و همرزمانش در مرکز تحقیقات مهندسی تخریب بیثمر نماند و این مرکز توانست با استفاده از دستاوردی که با خونشهید نکونام قدیری و امثال او به ثمر نشسته بود، عملیات عظیمی را علیه رژیم بعث در خاک عراق رقم بزند و زیربنای تولید تجهیزات دفاعی را بسازد.
بعد از شهادت ابوالفضل، برادر دیگر او منوچهر هم به عنوان دانشجوی بسیجی به جبهه جنوب رفت. چند مدتی در جبهه حضور داشت تا اینکه قطعنامه ۵۹۸ مورد پذیرش قرار گرفت. جنگ به طور رسمی پایان یافت. هنوز چند روزی از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نگذشته بود که عملیات مرصاد پیش آمد.
منوچهر همان روز همراه با نیروهای دیگر با هواپیما رفته بودند منطقه اسلام آباد. توی گردنه «چهار زبر» با منافقین درگیر شده بودند. منتظر بودم که منوچهر زود برگردد خانه یا لااقل زنگ بزند که ناگهان خبر شهادتش را دادند. منوچهر در درگیری با منافقین در عملیاد مرصاد توی همان تنگه زوار به شهادت رسیده بود. همرزمانش روایت کردهاند: «ما محاصره شده بودیم. به خاطر گرمی شدید هوا خیلی تشنه بودیم. منوچهر از همه تشنهتر بود. رفت سمت یک درختی تا کمی آب پیدا کند که یک آن با توپ ۱۰۶ میلی متری منوچهر را زدند. خونریزی شدیدی داشت. با زحمت منوچهر را از گردنه آوردیم پایین. داشت شهادتین میگفت. گفتیم منوچهر ناراحت نباش الان میرسانیم به بیمارستان. چیزی نیست. منوچهر خندید و گفت: «ناراحت نیستم. دارم میروم ملاقات برادرم ابوالفضل.».
انتهای پیام