به گزارش ایسنا، اولین نشست تخصصی تاثیر نقاشی قهوه خانه ای بر هنر مدرن ظهر امروز چهارشنبه ۱۱ مردادماه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد. این نشست با حضور مرتضی گودرزی دیباج - نقاش مدرس و پژوهشگر هنر، مهدی محمدی - مدرس و پژوهشگر هنر و محمدرضا حسینی - نقاش سبک قهوه خانه ای برگزار شد.
در ابتدای نشست مرتضی گودرزی دیباج به این موضوع اشاره کرد که این نشست بهانه ای برای ورود به مباحث نظری هنر و آن چیزی است که از آن غفلت شده است.
او گفت: بازار یا قطب نقد هنر در کشور تعطیل است یا اگر هم جسته و گریخته کاری انجام میشود نوعی گزارش کمی غلیظ تر از خبرنگاری هنری است که به نام نقد صورت می گیرد اما حقیقتا نقد تعطیل است.
وی ادامه داد: از تعطیلی آخرین کانون نقدی که در فرهنگستان هنر تحت عنوان گروه نقد هنری شکل گرفت سال ها می گذرد. حالا دکتر خراسانی زاده که آمد اینجا از ایشان خواستیم که با توجه به سابقه علمی و علاقه ایشان به این حوزه این امر مجدد راه اندازی شود که این جلسه هم بر همین اساس شکل گرفت. بنابراین اصل ماجرا این است که بتوانیم گفتمان درباره هنری را شکل دهیم که اساسا لازم است برای هر فعالیت هنری در کشور و به خصوص در موزه هنر های معاصر و در بخش هنر های تجسمی که بسیار کثیر است، صورت گیرد.
گودرزی با بیان اینکه آن تصویری که ما از نقاشی قهوه خانه ای داریم بعضاً ممکن است ناقص باشد گفت: آثار این سبک را به کلیت نداریم و همه را نمی توانیم با هم ببینیم بر همین اساس ممکن است قضاوت های آنی یا شتاب زده انجام دهیم. پس هر چه پیرامون این گرایش هنری گفته می شود مطلق نیست و یعنی باید همه چیز را برای ورود به این بحث باید نسبی دید.
این پژوهشگر اظهار کرد: اگر صادقانه به نقاشی قهوه خانه ای نگاه کنیم شاهد مولفه های غیر قابل تکرار آن خواهیم بود. در حوزه های مختلف در بخش تصویری هنرمان، مثل نگارگری، فرش و.. اگر شست قدرت را از پشت آن برداریم معمولا چیزی از آن باقی نمی ماند، اما نقاشی قهوه خانه ای که از دربار جدا شد و نزد مردم شکل گرفت و با حمایت مردمی مواجه شد، ندیدیم که به صورت آکادمیک برای آن درس تعریف شده باشد و شکل خودآموز این رویکرد هنری ایجاد شد. برخی اتفاقات غیر قابل تکرار نیز در این سبک شکل گرفت و ادامه پیدا کرد.
او اجتماعی بودن نقاشی قهوه خانه ای را بسیار مهم دانست و اظهار کرد که این سبک با اجتماع سخن می گوید و برای یک مأموریت نانوشته کار می کند بی آنکه مانیفستی در پشت صحنه داشته باشد.
وی ادامه داد: نقاشی قهوه خانه ای تکلیف محور است و علیرغم اینکه برخی هنرمندانش به دلایل مسائل معیشتی تن به خلق برخی آثار دادند اما اما اغلب در پس ذهنشان باوری دینی، ملی و انسانی وجود دارد.
او گفت: این آثار برای ما از منظری مهم هستند که اگر آن را برجسته سازی و آکادمیک شود می تواند برای ایجاد یک مکتب جدید مورد استفاده شود. اگر بتوانیم اتفاقات هنری، حکمی، جهان بینی و زیبایی شناختی را از دل آثار قهوه خانه ای استخراج، معاصرسازی، آموزش پذیر و البته خراطی کنیم، می تواند وارد حوزه آموزشی شود.
گودرزی با اشاره به رویکرد های دینی و حماسی در نقاشی قهوه خانه ای و سایر ویژگی های این سبک معتقد است که ظرفیت ورود این سبک به حوزه آموزشی وجود دارد.
او به مراتب معنوی و جایگاه انسانی در نگارگری ایرانی اشاره کرد و ادامه داد: در نقاشی قهوه خانه ای این مراتب با بزرگ و کوچک کردن عناصر شکل می گیرد.
این پژوهشگر هنر گفت: برخی از سنت های ما از عهد قاجار، زندیه، عهد افشار و.. ریشه دارد که ماحصل این ترکیب اروپایی ایرانی و نگارگری و سنت دیرینه ما که به سمت حذف پرسپکتیو ها یا پرسپکتیو های ناقص رفته، اتفاقی تصویری و بصری خاصی را شکل داده که به اعتقاد من ظرفیت بسیار خوبی برای معاصر سازی کردن آن دارد.
او ادامه داد: دانشجویانی که دوره های آکادمیک گذراندند و مفاهم ترکیب و کمپوزیسیون و.. را درک می کنند، معمولا آن را پس می زنند. پر گفت و گویی یکی از نکات مهم نقاشی قهوه خانه ای ماست. روایت تمام نکات و اتکای به روایت محض که گاه افراطی است و فدا کردن فرم، کمپوزیسیون و... که از منظر آکادمیک ممکن است پر از نقص باشد، جوانانی را که آکادمیک آموختند پس می زند. بر همین اساس باید این اختلاف منظر حل شود.
این پژوهشگر هنر معتقد است که برخی از هنرمندان معاصر از جمله هنرمندان عصر انقلاب، از نقاشی قهوه خانه ای وام گرفتند.
او افزود: حبیب الله صادقی که سالگرد درگذشت او نیز نزدیک است از نقاشی قهوه خانه ای وام گرفت؛ هنرمندان دیگری مانند علی اکبر صادقی از نوع ترکیب و پر گفت و گویی نقاشی قهوه خانه ای استفاده کردند. در واقع این نگاه فیگوراتیو فضا شکن با توجه به ویژگی های نقاشی قهوه خانه ای در خدمت یک موضوع در آمد و توانست آثار درخشانی بیافریند.
گودرزی گفت: هرگز در برابر نقاشان قهوه خانه ای منتقدان ننشستند اما هنرمند صادقانه با خود قلم زده است و این در یک رویکرد بی تکلف معنوی و عاطفی روی بوم نشسته است. معنی آن این است که هنرمند اصلا دغدغه منتقدان را نداشته و بر همین اساس پرسش از موضوع شکل گرفته است.
این پژوهشگر اظهار کرد: بسیاری موارد عموم مردم وقتی در برابر تابلو قرار میگیرند بیشتر از موضوع کار می پرسند. به همین دلیل هم نقاشان قهوه خانه ای موضوع خود را توضیح دادند و بر تابلوی خود نوشتند. این پیداست که موضوع محوری در جامعه ما آنقدر مهم بوده که وقتی آدم عامی رو به نقاشی می ایستد درباره موضوع می پرسد.
گودرزی گفت: تکنیک در این موضوع مقفول مانده است؛ به این دلیل که همان پرسش های آکادمیک اصلا فرهنگی در این رویکرد نداشته است. اگر این را باب و طرح کرد و اگر تیم جدیدی قلبا بپذیرند که این قابلیت وجود دارد، آن زمان می توان نقاشی قهوه خانه ای را طرح موضوع کرد. آن زمان خواهیم دید که چه اتفاق عجیبی از نقاشی قهوه خانه ای بیرون خواهد آمد.
او گفت: نقاشی قهوه خانه ای بخشی از بن بست های ما را در هنر مدرن برطرف خواهد کرد. این سبک به عنوان یک دستاورد سنت معاصر می تواند محسوب شود و ظرفیت مناسبی برای تبدیل شدن به یک مکتب هنری در داخل و بیرون از مرزها دارد.
در ادامه مهدی محمدی مدرس و پژوهشگر هنر بر این موضوع که هنری قهوه خانه ای به هنر کاربردی نزدیک و خود به نوعی کارکردی است تاکید کرد.
او گفت: از منظر من جایگاه نقاشی قهوه خانه ای نیاز به یک بازخوانی دارد. فکر می کنم که گاه از نسبت دوستی و گاه هم عناد ورزی خوانشی از نقاشی قهوه خانه ای شده که نزدیک به واقعیت نیست. گاه این خوانش ناشی از سر دوستی اما نقاشی قهوه خانه ای را از واقعیت دور کرده است. گاه کتب نوشته شده بیشتر از اینکه راهگشای ما در فهم این هنر باشند ما را از آن دور کردند.
او گفت: من با این موضوع که گفته شود این سبک نقاشی هنرمندان خودآموخته صرف دارد موافق نیستم. این سنت تصویری اتفاقا در شاخه دیگری به جز نگارگری و سنت های تصویری ما سابقه دارد. مثلا اگر به جز سابقه تاریخی، پرده های درویشی و... که هر کدام داستانی دارد، نقاشان قهوه خانه ای که به عنوان پیشگامان شناخته می شوند کجا آموزش می بینند؟ آن ها ظاهرا در کارگاه پدر آقای قوللر آغاسی که در واقع کاشی پزی بوده آموزش دیدند. این نوع روایتی که در اینجا وجود دارد و در ماجرای قهوه خانه وجود دارد، برای من جذاب است که پیوندی وسیع میان آن با نوع روایتگری در بطن هنرهای کاربردی وجود دارد. این پیوند به ویژه در زمینه سفالینه هاست. تمامی انواع روایت که به صورت کادر های پیوسته و حتی متقارن و ترکیب بندی بسته سابقه ای تاریخی در سنت تصویری کاشی گری و ظروف سفالی مینایی ما دارد که بعدا از طریق کاشی پزی به دوره ایلخانی منتقل شده و ادامه پیدا می کند و به دوره قاجار می رسد.
محمدی ادامه داد: صرف نظر از اینکه این نوع روایتگری از کجا آغاز می شود به نظر من این سبک در هنر های کاربردی ریشه دارد است.
این پژوهشگر هنر معتقد است که در نقاشی قهوه خانه ای با شیوه ای متفاوتی از روایت مواجهیم و بر همین اساس او عنوان نقاشان خودآموخته را نمی پسندد.
او گفت: البته می توان خودآموختگی را محدود به این کرد که این افراد به صورت آکادمیک آموزش ندیدند اما آنان آموزش های خود را جایی دیدند که سابقه آن را می توانیم در روایتگری تصویری در آثار هنرمندان ببینیم.
او با بیان اینکه به جای روایت هنرمند یک گفت و گو در آثار نقاشی قهوه خانه ای شکل می گیرد گفت: محوریت این گفت و گو حتی گاه خود هنرمند نیست. نباید فراموش کنیم که این تابلوها برای چه به وجود آمدند. با این نوع از روایت از طریق هنر های کاربردی یک نوع آشنایی ذهنی وجود دارد که مخاطبان با آن ارتباط بر قرار می کنند. در واقع یک نوع تضاد تقابلی میان فرهنگ عادی و رسمی که اگر در خوانش رسمی و آکادمیک با آن مواجه شویم دچار مسئله میشویم پس باید نوع نگاه خود را عوض کنیم، وارد فضای نقاشی قهوه خانه ای شویم و آنجا بستر های این هنر را بشناسیم تا در بتوانیم در باره جنبه های تاثیری آن صحبت کنیم.
این پژوهشگر با تاکید بر اینکه در این سبک گفت و گویی بین مخاطب و هنرمند شکل میگیرد که ما فقط با هنرمند مواجه نیستیم گفت: مشارکت کنندگان این فضا حاضران در قهوه خانه ها هستند و ممکن است یک پس زمینه ذهنی در این رابطه داشته باشند و همه در خلق این اثر مشارکت می کنند. بنابراین می توان گفت که اینجا واکنش فردی نیست ماهیتی جمعی دارد و ماهیتی دو سویه است که ارزش افزوده ایجاد می کند. گویی با نوعی مرگ مولف مواجه هستیم. مولف اثر در واقع این جامعه مخاطبان ما هستند که اثر را خلق می کنند. این اتفاق را در هنر های کاربردی نیز می بینیم؛ به عنوان مثال در فرش ها به خصوص فرش هایی که جنبه روایتگری دارند هم این موضوع را می بینیم، به طرز عجیبی در قرارگیری پیکره ها به نقاشی قهوه خانه ای نزدیک می شوند.
او گفت: به نظر من پای اصلی این جریان به نظر من در هنر های کاربردی است و مخاطب این آثار در دوره خود به واسطه اینکه با هنر های کاربردی در زندگی روزمره خود آشنایی دارد به راحتی با آن ارتباط برقرار می کند و وارد امری می شود که متفاوت از گفتمان غالب مدرن آن دوره و فضای آکادمیک آن دوره است.
پس از صحبت های این دو پژوهشگری هنری، محمدرضا حسینی، از نقاشان سبک قهوه خانه ای و از شاگردان عباس بلوکی فر نیز اظهار کرد که به عقیده او نقاشی قهوه خانه علیرغم سادگی ظاهری، بسیار پیچیده است.
او گفت: نقاشی قهوه خانه ای کاربردی است. وقتی نقاشان وقتی از دانشگاه یا هنرستان بیرون می آیند به طور خاص نمی توانند از نقاشی خود استفاده و کسب درآمد کنند. این ایرادی است که در دانشگاه های ما وجود دارد که نتوانستند این را کاربردی کنند که دانشجو یا هنرجو بعد از بیرون آمدن از دوره آموزشی به تازگی باید فکر کند که چه کند. خوشبختانه در نقاشی قهوه خانه ای این مسئله حل شده است.
این نقاش قهوه خانه ای به همراهی نقاشی با ادبیات نیز اشاره کرد و گفت: همگامی نقاشی با ادبیات حوزه نقاشی قهوه خانه ای بسیار مهم است. یکی از وابستگی های نقاشی ایرانی همراهی شدیدش با ادبیات است. نقاش قهوه خانه ای در واقع تصویرگر است. نقاشی قهوه خانه ای می تواند در جایگاه های متفاوتی ظاهر شود. من از روی سقف تا لیوان و... کار کرده ام و این به نوعی موجب کاربردی تر شدن هر چه بیشتر این سبک شده است.
حسینی با اشاره به سبک استاد و شاگردی این هنر اشاره کرد و گفت: در سبک نقاشی قهوه خانه ای به صورت اشکال و احجام کار کنیم. وقتی طراحی را به صورت حجم نگاه کنیم؛ به قولی با شناخت اشکال مواجه میشویم و اشکال را به چند حجم محدود میکنیم. اگر همه اشکال را به این سبک طراحی کنیم، ذهن به مرور خلاق شده و می تواند اشکال را تصور کند. زمانی که ذهن شکل گرفت رنگ هم اضافه می شود و نقاشی تکمیل خواهد شد.
او با اشاره به فضاهای پر بر روی سطح کار نقاشی های قهوه خانه ای گفت: نقال ها سفارشاتی را به هنرمندان می دادند و آنان موضوعات مختلفی را در یک پرده انجام می دادند تا درویش شهر به شهر بچرخد و با مردم گفت و گو کند. بیشتر موضوعیت نقاشی قهوه خانه ای آن بر داستان های مذهبی است و در واقع در اولویت بوده است. شیعه در اقلیت بوده و بعد از روی کار آمدن صفویه شیعه مسلط می شود. مذهب رسمی کشور به شیعه گرایش پیدا می کند، اما در اقصی نقاط کشور اهل سنت حضور داشتند. به دلیل اینکه فرهنگ شیعه گسترده شود بیشتر بر داستان های مذهبی کار کردند و پرده های مذهبی بیشتر رواج داشته است. درویش شهر به شهر می رفته و داستان ها را نقل می کرده است.
او درباره رنگ های استفاده شده در نقاشی های قهوه خانه ای نیز گفت: معمولا رنگ های محدودی وجود داشته که سایش کم و پوشش بیشتری داشته است. هر چه سایش رنگ بیشتر باشد رنگ شیشه ای تر می شود اما زمانی که سایش کمی داشته باشد پوشش بیشتری خواهد داشت. آن زمان رنگ را با روغن مخلوط کرده و بعد از صاف کردن استفاده می کردند.
حسینی گفت: طرح نقاشی قهوه خانه ای کارایی بسیاری دارد. روی پارچه های باسمه، دیواره شهر ها، کاشی و... از آن استفاده شده است.
این نقاش سبک قهوه خانه ای در توضیح استفاده از نوشتار در نقاشی قهوه خانه ای نیز گفت: گاه نام افراد و توضیحاتی در نقاشی قهوه خانه ای نوشته می شود. دقت کنید که اثر در نبود نقال خلق می شود. به خصوص در پرده های درویشی نقال سفارشاتی به نقاش می داده که بتواند خودش آن را بازگو کند. بنابراین داستان را خود نقال گفته است و برای سهولت در استفاده از آن نوشته ها به اثر اضافه می شدند.
او درباره آثار خود نیز گفت: من سعی کردم در نقاشی های خود بیشتر به مستندات اشاره و کارهایی را ارایه کنم به بتوان به آن استناد کرد. همچنین می توانیم از داستان های فولکلور در نقاشی قهوه خانه ای استفاده کنیم.
مرتضی گودرزی دیباج در نوبت دیگری نیز صحبت کرد و با اشاره به نام گذاری واژه نقاشی قهوه خانه ای گفت: احساس می کنم یکی از ظلم هایی که به این هنر شد نام گذاری این هنر بود که اصلا واژه خوبی نیست. قهوه خانه هنوز هم بار مثبتی ندارد. این واژه از حوزه ژورنال آمد و به نقاشی قهوه خانه ای سنجاق شد بار مناسبی ندارد و اطمینان دارم که اگر واژه دیگری انتخاب می شد جایگه متفاوتی هم داشت.
او با بیان اینکه معتقدم که سه نفر از هنرمندان نقاشی قهوه خانه ای مانند قوللر آغاسی، عباس بلوکی فر و محمد مدبر آثار قابل مطالعه ای دارند گفت: با مطالعه آثار این سه نفر می توان معدل کیفی جامعه نقاشان قهوه خانه ای را ارزیابی کرد.
این پژوهشگر با تاکید بر سختی آثار قهوه خانه ای گفت: خلق این آثار بسیار سخت است. کپی کردن آن ها تقریبا امکان پذیر نیست و باید درونیات و حال هنرمند را هم کپی کرد که ناممکن است. به قول ونگوگ وقتی اثری خلق می شود احساس درونی هنرمند به همراه فضا و تکنیک و فرم در درون اثر به ودیعه گذاشته می شود. به همین دلیل وقتی با اثر مواجه می شویم مانند دکمه ضبط تمامی اثر بازخوانی می شود. بازخوانی اثر هم هنر است و نمی توان در هر مکانی با آن مواجه شد. این تابلو ها برای تکمیل شدن به حضور نقاش نیاز دارند و اصلا نقاشی به معنای عام زبان قاصری در برابر سینما، موسیقی و... دارد. این زبان وقتی به سمت روایتگری می رود حتما نیاز به کلام و نوشته و... دارد.
او ادامه داد: باید برخی ویژگی های نقاشی قهوه خانه ای را به عنوان یک فرصت بپذیریم. بعضی از این آثار ساده سازی و دفرمه شدن آن ها به قدری پیش می رود که در مرز کاریکاتور می ماند. این در خالیست که همین ویژگی ها در تابلو کاربرد و کارکرد دارد و ارتباطات منطقی برقرار می کند. این تابلو ها روایت های مختلف از زمان های مختلفی را در هم می آمیزد در حالی که در بعضی از آثار اصلا نمی تواند اتفاق بیفتد. این یک فرصت است که باید به آن توجه کرد.
گودرزی دیباج گفت: اگر آمار گرفته شود، احتمالا یکی از پذیرفته شده ترین گویش های تصویری در کشور ما نقاشی قهوه خانه ای است. اگر این در کشور پخش شود هنوز هم عموم این را برمی گزینند چون با آن ارتباط بیشتری برقرار می کنند.
او با اشاره به امکان پرسش علمی از این سبک گفت: ظرفیتی که تکنیک، قلم زدن و لحن سخن گفتن دارد در نقاشی قهوه خانه ما مغفول مانده است که هنوز هم می توان ان را تکمیل کرد.
این پژوهشگر هنر با اشاره غنی شدن حوزه تصویری جهان گفت: جهان فرایند تولید آثار هنری را مهندسی می کند و من نمی توانم با تصاویری که نقد نشده با آنان رقابت کنم. به عنوان یک رویداد هنری نیاز داریم به نقاشی قهوه خانه ای حمله و همزمان فرصت های آن را استخراج کنیم. دیگر اینکه ببینیم چه چیز هایی را می توان به نقاشی قهوه خانه ای اضافه کرد و از جوانان کمک بگیریم. باید آسیب شناسی انجام داد و به عنوان فرصت استفاده کرد تا به یک مکتب تبدیل شود.
پس از او بار دیگر مهدی محمدی نیز دقایقی صحبت کرد و گفت: نقاشی قهوه خانه ای در دوره خود کاربردی و کارکردی بوده است.
او افزود: به جد اعتقاد دارم که ظرفیت نقاشی قهوه خانه ای در بستر تاریخی خود حوزه هنر های سنتی ما قابل استفاده است، البته تلاش همه استادان بزرگوار قابل ستایش است اما شاید کارکرد با شیوه قدیم جوابگو نباشد و باید آن را مطالعه کنیم. احتمالا می توانیم به شیوه های گلخانه ای مطالعه این آثار را انجام دهیم. باید این سبک به عنوان یک میراث معنوی حفظ و حتی شاید بتوان در حوزه های جدید بسیار پرکاربرد از آن ارایه کرد.
او گفت: تصور می کنم که در حوزه و مرکزیتی باید وجود داشته باشد تا این آثار و موارد مرتبط با آن مستندسازی شود. ای کاش بتوانم این کار را انجام داد. فکر میکنم ورای برگزاری یک نمایشگاه یک اتفاقی باید بیفتد که داده های خود را درباره این جریان مستند کنیم. به نظر من داده های ما با وجود نزدیک بودن آنان مستند نیست.
همچنین حسینی، نقاش سبک قهوه خانه ای نیز در پایان اظهار کرد: تصور می کنم که احتیاج به بانکی برای نقاشی قهوه خانه ای داریم که بدانیم چه تعداد و کجا نقاشی قهوه خانه ای وجود دارد.
انتهای پیام