محمود مهدوی دامغانی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: اعطای مقام شهادت، همان شهادت راستین که سخت مورد توجه حق تعالی بوده گزینهای الهی است، همچنین خلق در این امر هیچ اختیاری ندارد. قرآن در آیه ۶۸ سوره مبارکه «قصص» خطاب به سیدالشهدا(ع)، به بیان این مسئله میپردازد و میفرماید «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» یعنی شهادت امام حسین(ع) یک گزینه الهی است و نمیتوان آن را با علتتراشیهای متفاوت توجیه کرد، به همین جهت سفارش شده است که در زمان زیارت سیدالشهدا(ع) در ابتدا بگوییم «سلام بر عزیزی که پروردگار او را پیش از تولدش به شرف شهادت سرافراز کرده است»، بنابراین گزارههای مختلفی که برای یافتن علت قیام و حادثه عاشورا مطرح میشود، با هیچ جوابی توجیه نمیشود. زیرا در زمان تولد شریف امام حسین(ع)، پیامبر اکرم(ص) با اشک چشم خبر شهادت ایشان را به پدر و مادر آن حضرت بیان کردند.
وی در خصوص نقش این مسئله در ادبیات، بیان کرد: این مسئله در ادبیات عرفانی نیز بسیار جلوهگر است، در غزلی از غزلهای مولوی این مسئله به صراحت بیان شده است که به تشریح آن میپردازیم «بازآمد آن مغنی با چنگ ساز کرده/ دروازه بلا را بر عشق باز کرده، بازار یوسفان را از حسن برشکسته/ دکان شکران را یک یک فراز کرده، شمشیر در نهاده سرهای سروران را/ و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده،خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته/ و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده، آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده».
این قرآنپژوه و مترجم قرآن تصریح کرد: شاید یکی از کهنترین و ارزندهترین مقاتلی که در راستای شهادت امام حسین(ع) نوشته شده است، نوشته محمدبن سعدبن منیع در کتاب «طبقات» است. این کتاب در دهه سوم سده سوم هجری در فاصله ۲۲۰ تا ۲۳۰ که رحلت محمدبن سعدبن منیع است تعریف شده است. این کتاب از منابع بسیار ارزنده در آن سده به شمار میرود. مطالبی که در این کتاب بیان شده است حاکی از این مسئله است که این پندار وجود نداشته باشد که پارهای از روایات جعل شده است، یا گاه مطالبی که به گوش ما میخورد ساخته و پرداخته دوره صفویه است، البته دوره صفویه با سده سوم بسیار متفاوت است.
وی اظهار کرد: در سده سوم هجری اوضاع مظلومیت اهل بیت(ع) بهگونهای بوده است که متوکل عباسی دستور تخریب حرم حسینی را داده است. در چنین موقعیتی وقتی کتاب طبقات را مشاهده کنید، متوجه میشوید که بیش از ۶ روایت از قول بانوی گرانسنگ شیعه «ام سلمه» بیان شده است. پیامبر اکرم(ص) مکرر نوه عزیزش را میبوسیدند، اشک میریختند و میگفتند «این فرزند من در راه خدا و برای زنده کردن توحید الهی، شهید خواهد شد». با توجه به این مطالب درمییابیم که این شهادت، گزینشی الهی است. به همین جهت در روایات بهطور مکرر بیان میشود که برای حسین(ع) سوزشی نهانی در دل تمامی شیفتگان او وجود دارد.
مهدوی دامغانی اضافه کرد: مراسم و سنن عزاداری سیدالشهدا(ع) در ادبیات عرب از همان عصر عاشورا آغاز میشود. آن هنگامی که حربن یزید ریاحی سر به دامان امام حسین(ع) گذاشته بود و لحظات آخر زندگیاش را سپری میکرد، سیدالشهدا(ع) به او گفتند «چه نیکوست اسمی که مادرت برای تو انتخاب کرده است، تو آزاده مردی هستی که آزاد زیستی و آزادانه به دیدار حق میپیوندی»، بنابراین سرایش مرثیهها از همان روز عاشورا آغاز شده است.
این قرآنپژوه و مترجم قرآن بیان کرد: در اواخر ماه محرم که خبر شهادت سیدالشهدا(ع) به مدینه رسید، فریاد عربهای متدین در مرثیهخوانی بلند شد. همچنین بزرگمردی همچون ابوالعلاءمعری در مرثیهسرایی آن زمان شاهکار عجیبی داشته است. از زمانی که حسینیه ارشاد در تهران تاسیس شد، مرحوم مطهری و تنی چند از افرادی که در تاسیس حسینیه ارشاد دست داشتند، زیبندهترین شعر را برای این حسینیه از شعرهای ابوالعلاء معری انتخاب کردند. این شعر حکایت میکند «وَ عَلَی الدَّهرِ مِن دِمَاء الشّهیدَینِ عَلیٍّ وَ نَجلِهَ شَاهِدانِ».
وی در خصوص اثربخشی واقعه عاشورا افزود: سوز و گداز عاشورای حسینی چه بسا تودههایی را چنان حرکت داده است که ارکان حکومتهای ستمگر را به لرزه انداخته است. به عنوان مثال بنیامیه در هیچ جای زندگانیاش به جز در لحظه وقوع حادثه عاشورا، به لرزه درنیامده است. معاویه در نصیحت به یزید بارها گفته است که اگر خون اهل بیت(ع) به وسیله ما ریخته شود، خونی است که بنیاد ما را بر باد میدهد.
تمام آموزههای اخلاق حسینی در میان رسوم ایران زمین بیان شده است
مهدوی دامغانی تصریح کرد: سؤالی که ما شیعیان باید از خود بپرسیم این است که تا چه اندازه از آموزههای حسینی درس گرفتهایم؟ آیا از رفتار این حضرت چیزی آموختهایم یا تنها به گریستن برای اهل بیت(ع) دل خوش کردهایم؟ همچنین انسان، هنگامی که مرثیهسرایی در ادبیات فارسی را در خصوص سیدالشهدا(ع) مشاهده میکند، درمییابد که در بین رسوم ایران زمین، همه آموزههای اخلاقی حسینی بیان شده است.
این قرآنپژوه و مترجم قرآن تشریح کرد: این ائمه افرادی بودند که به محض جاری شدن خونشان بر زمین آوای خوشی همچون آیه ۲۷ سوره فجر «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» را از سوی خداوند شنیدند و به هدف متعالی خود دست یافتند، پس باید از چنین افرادی آموزههای مهمی را بیاموزیم.
وی گفت: امام سجاد(ع) به عنایت الهی و با الطاف ویژه خدا از چند روز قبل عاشورا چنان بیماری سختی را دچار شده بودند که مسئله وجوب جهاد از عهده آن حضرت برداشته شد. بیماری امام زینالعابدین(ع) عنایتالله بود که به وسیله ایشان امامت تشیع تا حضرت مهدی(عج) ادامه پیدا کند. این امام در تب سوزان خود بر روی حصیری افتاده بوده است و نقل میکند که غلام ابیذر، بردهای که وفادار و آزاده بود، مشغول جلا دادن شمشیر سیدالشهدا(ع) بوده است و امام حسین(ع) سر به زانو نهاده بودند و این ابیات را با خود زمزمه میکردند «یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیل/ مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/و الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیل/ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیل وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیل».
مهدوی دامغانی ادامه داد: بعد از قرائت این ابیات امام سجاد(ع) میفرمایند که اندوه در گلوی من فشار زیادی آورده بود، اما عقده خود را در گلو شکستم. لیکن عمهام زینب، فریاد برآورد «وای بر این شب تار و این روز سیاه، از مرگ خود خبر میدهی». امام حسین(ع) سر حضرت زینب(س) را در آغوش گرفتند و با محبت ویژهای به او گفتند «خواهرم مبادا شیطان بردباریات را برباید. ما پدربزرگ، پدر، مادر و برادرمان را از دست دادیم و تو صبوری پیشه کردی».
این قرآنپژوه و مترجم قرآن اظهار کرد: به همین علتهاست که حضرت زینب(س) همواره میفرمودند «من جز زیبایی هیچ چیز در کربلا ندیدهام». ما باید از مصیبتهایی که پیش میآید، آموزه بگیریم. توصیفی که از شب عاشورا و خیمههای حسینی شده است به نقل از پاسداران عمرصعد بیانگر این است که شب عاشورا تا صبح جز بانگ تلاوت قرآن و مناجات با خدا هیچ صدایی از خیمههای اباعبدالله(ع) بیرون نمیآمده است. باتوجه به این شرایطی که از خیمههای شب عاشورا بیان کردم، بازهم امام حسین(ع) به یاران خود میفرمودند «اگر از میان شما عزیزان، کسی وامدار است به مدینه بازگردد و وامش را بپردازد، زیرا پرداخت وام کم از شهادت نیست».
وی ابراز کرد: به نقل محمدبن سعدبن منیع در کتاب طبقات، در این اوضاع پسر بشیربن عمرو حضرمی، بزرگمردی از اصحاب امام حسین(ع)، که در رکاب حضرت بود، خود را از کوفه به کربلا رسانده بود. پسر بشیر بن عمرو حضرمی به پدرش خبر داد که برادرش در شهری دیگر در جنگ اسیر شده است، سیدالشهدا(ع) به بشیر گفتند که جهاد از دوش تو برداشته شده است، هم اکنون برگرد و به آزادی پسرت بپرداز. بشیر گفت «خود و پسرم را در راه خدا به نفع تو حساب میکنم زیرا تو این کار را نخواهی کرد». امام حسین(ع) به پسر دیگر بشیر گفت «جامهای گرانبهایی که دارید ممکن است فردا به غارت رود، پسرم همه این جامها را بفروش و تن بهای آزادی برادرت را پرداخت کن».
نباید از آموزههای اخلاق حسینی غفلت کرد
مهدوی دامغانی تصریح کرد: درست است گه گریستن بر سیدالشهدا(ع) برکات خاص خود را دارد، اما باید توجه کنیم که از آموزههای اخلاقی حسینی غفلت نکنیم. زیرا اگر به این امر توجه نکنیم، قطعا زیان خواهیم کرد.
این قرآنپژوه و مترجم قرآن در خصوص زندگانی امام حسین(ع)، افزود: امام حسین(ع) در مدینه بردهای به اسم «صافی» داشت. این برده از باغ خرمای سیدالشهدا(ع) نگهداری میکرد. روزی حضرت به همراه دوستانشان به این باغ رفت تا از خرماهای آنجا میل کنند. وقتی به باغ رسید، شیفته حالت صافی شد، زیرا در باغ در حصیری نشسته بود و اول یک لقمه نان جو به سگ میداد و بعد یک لقمه غذا خودش میخورد.
وی ادامه داد: سیدالشهدا(ع) به محض ورود و مشاهده این صحنه، خطاب به صافی گفت «صافی عزیزم، از اینکه بدون اجازه وارد باغت شدم، عذرخواهم». صافی گفت «باغ مال شماست، من برده شما هستم آقاجان». سیدالشهدا با اشک چشم به او گفت «رفتارت با سگ خیلی پسندیده بود، از امروز در راه خدا آزاده هستی. این باغ هم از آن توست، همچنین ۲۰۰۰ دینار برای زندگانیات اختصاص دادهام». این رفتار سیدالشهدا(ع) با نیازمندان به قدری آموزنده و زیباست که باید اسوه تمامی ما قرار گیرد.
مهدوی دامغانی به تشریح روایت دیگری پرداخت و گفت: روزی امام حسین(ع) در مدینه از منزل خود بیرون آمده بود و گروهی از فقرا را مشاهده کردند که بر روی کهنه حصیری نشسته و مشغول خوردن نان خشک بودند. هنگامی که سیدالشهدا(ع) را دیدند، صمیمیتی را در وجود او مشاهده کردند که موجب شد او را به خوردن چاشت دعوت کنند. حضرت بعد از میل کردن چاشت، آنان را برای وعده غذای عشاء دعوت کرد و آنها نیز پذیرفتند. سیدالشهدا(ع) به همسر مبارکشان حضرت رباب فرمود «هرچه در خانه اندوخته است، برای این وعده میهمانان بیاور». این رسم میهمان شدن و میزبان شدن را از اموزههای اخلاقی حسینی باید بیاموزیم.
این قرآنپژوه و مترجم قرآن در خصوص فرازی از سخنان سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا، اظهار کرد: امام حسین(ع) در شب عاشورا به یارانشان، گفتند: مردم شب سیاهی پوشندهای است، برخیزید. این گروه جز با من کاری ندارند، هیچکس مزاحم شما نیست و بیعت از شما برداشته شده است. تمامی شما شبانه کوچ کنید و هر کدام، یکی از اهل بیت من را هم با خود ببرید. همگان گفتند «ما برای جانفشانی آمدیم»، در چنین شرایطی بود که فریادهای طلب استغفار و آمرزش آنان بلند شد.
وی افزود: به نقل از کتاب «وقعه الصفین»، هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از جنگ صفین باز میگشتند، به روستایی رسیدند و از اهالی آنجا پرسیدند که نام اینجا چیست؟ اهالی پاسخ دادند که اینجا کربلا است. امیرالمؤمنین(ع) مشتی خاک برداشت، بویید و گفتند «آری آری تقدیر الهی درست است، زیرا اینجا جایگاه فرود آمدن گروهی است که به محض به شهادت رسیدن با پیامبر اکرم(ص) دیدار میکنند». به همین جهت سیدالشهدا(ع) در صبح روز عاشورا به محض اندک شدن اصحاب و باقی ماندن گروه خاص، نخست به حضرت علی اکبر(ع) گفتند که برخیز پسرم که نوبت توست.
انتهای پبام