ویژه برنامه شعرخوانی «عصر شعر ظهر عاشورا» برگزار شد

به همت محفل ادبی دکتر معین، اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان و با همکاری حوزه هنری استان ویژه برنامه شعرخوانی «عصر شعر ظهر عاشورا» به میزبانی حوزه هنری گیلان برگزار شد.

ویژه برنامه فرهنگی «عصر شعر ظهر عاشورا» با حضور یاسر تقوی، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان گیلان، سید رسول منفرد، رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان، خانواده معزز شهید دفاع مقدس خلیل رمضان نیا، علیرضا ژاله جو و بهرام مژدهی، مسئول و دبیر محفل ادبی دکتر معین اداره کل کتابخانه های عمومی استان، رضا نیکوکار، از شعرای برجسته استان، رسول شریفی، طاهره فردجوانی، مسعود ایمانی، مرتضی حیدرزاده، آمنه رمضان نیا، یاس فرهمند، مریم فرهمند، علیرضا ابراهیم پور، جواد پیشنماز، امیررضا بابایی پور، فرزاد خوشه چین، مرتضی احمدی سراوانی، فرخ آلیانی، گوهر قوامی، نینوش علوی، صفورا بخشی، لیلا باقرنیا، آرش پورعلیزاده و مریم پیله ور در سالن اجتماعات حوزه هنری انقلاب اسلامی استان گیلان برگزار شد.

مدیرکل کتابخانه های عمومی استان گیلان در این محفل شعرخوانی که به مناسبت ایام سوگواری شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدلله الحسین(ع) برگزار شد با ارزشمند خواندن کار شعرا و انتقال مفاهیم و ارزش های والای انسانی و معنوی به عموم مردم و جامعه گفت: ما برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و بسط و گسترش این فرهنگ غنی، از همه کسانی که به این هنر والا می پردازند مدد می جوییم.

یاسر تقوی حوزه کتاب و کتابخوانی و نشر آن در نظام اسلامی را نیازمند کار جهادی در عرصه های فرهنگی دانست و زبان شعر را که از زبان شعرا ساطع می شود در این مسیر مهم ارزیابی کرد.

وی با ارزیابی مثبت از ارتباط مجموعه کتابخانه های عمومی استان گیلان با شعرا و اهالی فرهنگ و ادب استان، به کلام معظم له در این خصوص اشاره کرد و از شعر به عنوان ثروت ملی یاد کرد.

در ادامه این نشست شعرا به خوانش اشعار آیینی خود با موضوع قیام عاشورا، حادثه کربلا و توصیف مظلومیت خاندان عصمت و طهارت پرداختند.

شکوه از فرات، مسعود ایمانی(صورت)

گلم را تو چیدی گلابم ندادی

دو دستم گرفتی و آبم ندادی

شکستی دل مشک پر آرزو را

صدایش شنیدی جوابم ندادی

عطش شعله میزد لبِ تشنه گان را

ولی چاره ی اضطرابم ندادی

دریغا که یک جرعه آرامشی بر

دل بی قرار ربابم ندادی

تو بی تابیِ اصغرش می شنیدی

به پایم امان در رکابم ندادی

تودیدی که من ماه آن دشت بودم

مرا ره سوی آفتابم ندادی

شدم سرنگون با عمود عدو من

تو فرصت به حال خرابم ندادی

فرات ازتو من تا ابد شکوه دارم

دو دستم گرفتی و آبم ندادی

مرا ره سوی آفتابم ندادی

شدم سرنگون با عمود عدو من

تو فرصت به حال خرابم ندادی

فرات ازتو من تا ابد شکوه دارم

دو دستم گرفتی و آبم ندادی

صفورا بخشی

۱

درمان که تویی درد و بلا میخواهم

ایوان طلا طلا طلا میخواهم

صحن رضوی جای خودش اما من

یک پای پیاده کربلا میخواهم

۲

من آمده ام که با ادب برگردم

تلخ آمده ام که چون رطب برگردم

کوتاه اگر حرم بیایم هم شکر

صبحی برسم آخرشب برگردم

رضا نیکوکار

۱

وصل است همیشه ریشه ی ما به حسین

هم‌ آخرت و هم اینکه دنیا به حسین

لا حول ولا قوه الا بالله

لا حول ولا قوه الا بحسین

۲

غیر از تو کسی فکر نجات ما نیست

بی تو سفر بهشت هم زیبا نیست

سرتاسر عمر یک دم است و آن هم

جز معنی "کل یوم عاشورا" نیست

۳

نام تو اگر به هر نفس هم‌ باشد

عشق است که خالی از هوس هم‌ باشد

این اشک‌ گناهان مرا می شوید

اندازه ی یک بال مگس هم باشد

طاهره فردجوانی

پر بزن از قفس جسم من امشب، دل من!

که تو هم خسته‌ای از کوشش بی‌حاصل من

تشنه‌ام، تشنه‌ی دیدار و مراد از من دور

آتشی کرده به پا عشق، در آب و گل من

بر تنم تاب سری بی سر و سامان تا کِی؟

نذر آن سرو روان این سر ناقابل من

من؟ غریبی که گرفتار پریشان‌حالی‌ست

حرم امن حسین بن علی منزل من

بی پناه آمده‌ام در پی کشتی نجات

آه! اگر بگذرد از همهمه‌ی ساحل من

تا حرم راه درازی‌ست از اینجا که منم

پای من صبر روا نیست، دل غافل من!

جای تو این تن جامانده نباید باشد

پر بزن از قفس جسم من... آه ای دل من!

گوهر قوامی

آتش روضه ات مرا سوزاند

جگرم از غمت کباب شده

از تمنای بر لبت بودن،

شعر من قطره قطره آب شده

عقل و ایمان و عشق و تجربه ام

متفق از تو خوب می گویند

هر چه دارم من از شما دارم

هر دعایی که مستجاب شده

نامتان هر زمان که آمده است

شهر از عطر معجزه پر شد

من ندیدم در عمرِ کوتاهم

یا حسینی که بی جواب شده

آنقدر زیر پرچمت آقا

ظلم بی حد به این و آن کردند

پیش چشمان پست اندیشان

همه پای شما حساب شده

من که آزادگی و ایمان را

خط به خط در مقاتلت خواندم

بغضم از این جَهالتِ جاریست

که اخیراً دوباره باب شده

قلب عَیّاض های دنیا را

بارها عطر چای تو لرزاند

این شما این نجات یک دنیا

فکر های اسیرِ خواب شده

علیرضا ابراهیم پور گیلانی

بی تو یعنی کُلِّ اَحوالم  مُحَرّم یا حسین

دائماً حالم خراب و دم به دم غم یا حسین

با تو اما هر کجا باشم بهشت استُ و خوشم

از عَطش تا تشنگی ، حتی به یک نَم یا حسین

بی تو یعنی بُغض پُشتِ بُغض خوردن، مُردگی

با تو اما زنده شد عیسای مریم یا حسین

در میان مجلسِ داغِ عزایت شب به شب

روضه ها با چای و ماتم می‌شود دَم یا حسین

تا  طبیبِ  روحِ  مجروحِ   پریشان  منی

زخم هایم را  بزن دستی  زِ  مَرهم یا حسین

مطمئنم هم مِیُ و هم جام و هم ساقی تویی

مَست کن ما را  زِ خود ای اسم اَعظم یا حسین

جواد پیشنماز تقدیم به امام سجاد (ع)

چند سالی است می کشی بر دوش، بار سنگین آن مصیبت را

تا قیامت نمی بری از یاد، خاطرات غم اسارت را

بیقراری و خلوتی داری، دائما مثل ابر می باری

گریه هم از نگاه تو عمری است، سلب کرده است خواب راحت را

به خودت آمدی و دیدی که بعد بابای خود امام شدی

و خودش دست تو امانت داد، وسط خاک و خون امامت را

بین آن اشک های طولانی، لا به لای غم و پریشانی

با چه حالی تو گوش می دادی، آیه هایی که شد تلاوت را

همه داستان که اینها نیست، ماجرا روی دیگری دارد

باید اصلا که جور دیگر گفت، گوشه هایی از این روایت را

در اسارت شکنجه ها شدی و، خم به ابروی خود نیاوردی

ما همه از تو یاد می گیریم، درس ایمان و استقامت را

کاروان را پناه بودی تو، عمه را تکیه گاه بودی تو

راستی ارث بردی از حیدر، این همه غیرت و شجاعت را

سال هایی گذشت از جریان، تا زمان شهادت تو رسید

من شنیدم مرور می کردی، کنج ذهنت همان حکایت را

راویان قضیه می گویند، یاد ارباب تشنه لب کردی

بی امان یا حسین(ع) می گفتی، لحظه ی آخر شهادت را

آرش پورعلیزاده

آتش انداخت آخرِ مجلس هرکسی اسم دلبر آورده

بِنِشین تازه اولِ کار است روضه‌خوان رفته ساغر آورده

گاه مرغِ هواپرست شدیم گاه ماهی شدیم و مست شدیم

سرِ بر روی نیزه قرآن‌خوان، دلِ در خون شناور آورده

این‌که افتاده‌است هابیل است نینوا نیست این خودِ نیل است

باید ایمان بیاوری به حسین(ع) که دوباره پیمبر آورده

هرکه مجنون تر است بسم الله هرکسی بهتر است بسم الله

پسرِ ماه‌پاره‌ی لیلی پدرِ عشق را درآورده

بعد تو خاک بر سرِ دنیا بعد تو خاک بر سرِ دنیا

بعد تو خاک بر سرِ دنیا که سرِ نیزه‌ها سر آورده

رسول شریفی

۱

می خواست خدا تو را جدا بنویسد

در دفتر عاشقانه ها بنویسد

تاریخ برایمان کمی از تو نوشت

هر چند نمی خواست تو را بنویسد!

۲

یک فصل حماسه ای، رثایت نکنم

با مرثیه شرح ماجرایت نکنم

هر چند تو را غزل غزل سوخته اند

با قافیه ی زخم صدایت نکنم

۳

زخم دل غنچه از گل یاس بپرس

عمق عطش از شاخه احساس بپرس

خواهی تو بفهمی که وفا یعنی چه؟

از ماه بنی هاشم عباس بپرس

۴

بیعت همه با یزید کردند حسین

در روز عزات عید کردند حسین

با تیغ و سنان و خنجر و گرز و عمود

عباس تو را شهید کردند حسین

۵

این خاک زمینی است زمینی دیگر

آغشته به خون نازنینی دیگر

ای کاش دوباره قسمت ما بشود

یک پای پیاده اربعینی دیگر

۶

ماییم کویر تشنه، تو دریایی

زیبا و شکوهمند، یک دنیایی

من سرخ ترین حماسه را در تاریخ

در خون تو دیده ام، تو نامیرایی

۷

نام تو به تاریخ توان داده حسین

 چون موج به دریا هیجان داده حسین

نقشی که کشیده ایم از تو در دل

یک داغ به پهنای جهان داده حسین

آمنه رمضان نیا

امروز مانده ام من با حسرت یک یا حسین دیگر

هربار خواسته هایم با یک اشاره ی او

تبدیل آرزو شد با یک یا حسین دیگر

مادر مرا گمانم با اشک روضه تو

یک دم بهانه کرده این درد برای یک یاحسین دیگر

به ظهر آتشینش به چادر گلینش به حسرت نگاهش

که گوشواره در دست ماتم زده برای یک یاحسین دیگر

نوزاد در بیابان دیگر که ناندارد گویا بریده باشند یک یاحسین دیگر

گیسو سپید قدش خمید محرم نبود کنارش یک یاحسین دیگر

روی سرانداخت چادر خاکی اش را نهان کند

زدشمن این رنج تازیانه با یک یاحسین دیگر

زدشمن این رنج تازیانه با یک یاحسین دیگر

فریاد را شنیدند باهم دگر خندیدند زهرا نظاره گر بود بر کشته های صحرا با یک یاحسین دیگر.

لیلا باقرنیا

ای چراغ آفرینش ای که چون دریای نور

رد پای کوکب دل ای که چون خط عبور

 از تو جاری شد به عالم پاکی و مهر و صفا

ای شراب حوض کوثر، ای که چون جام طهور

پهنه آرام گیتی سایه تو سرسبز و امن

ای زلال آبی عشق ای که چون سنگ صبور

شب شده از روی مهتاب تو چون قوس قزح

ای سپیده ی سحرگاه ای که چون صبح ظهور

زیور هفت آسمان و زینت تابنده عرش برین

ای شفیع روز محشر ای که چون خواب بلور

قطب عالم فاطمه سلطان اصل و فرع دین

ای بهشت جان الماس ای که چون برق حضور

انتهای پیام

  • پنجشنبه/ ۵ مرداد ۱۴۰۲ / ۲۱:۳۱
  • دسته‌بندی: گیلان
  • کد خبر: 1402050503347
  • خبرنگار :