در یکی دیگر از سلسله نشستهای فصل سخن که سهشنبه (۲۰ تیرماه) و با تمرکز بر کتابهای حوزه علوم انسانی برگزار شد، رمان «جنگ و صلح» نوشتۀ لئون تولستوی، در کتابفروشی اردیبهشت جهاد دانشگاهی واحد اصفهان مورد بررسی و گفتوگو قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه نفیسه واعظ شهرستانی، پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل با بیان اینکه امروزه مطالعات صلح، توجه نوع دوستان را در سطح جهان به خود جلب کرده است، افزود: کتاب «جنگ و صلح» قابلیت گفتمانسازی دارد و لازم است همه مسئولان آن را مطالعه کنند.
او در خصوص علل وقوع جنگ نزد علوم مختلف، گفت: علیرغم اینکه دلایل متعددی برای بروز جنگ نام برده شده است، اما هنوز دلایل روشنی برای آن وجود ندارد. از قدیم گفته میشد که جنگها برای کنترل جمعیت و کم بودن منابع غذایی رخ میدهند. از منظر علوم سیاسی، جنگ یک ضرورت سیاسی است. روانشناسان معتقدند علت جنگ این است که خلقوخوی انسان موجب شدت عمل در سختیها میشود و گاهی اوقات انسان از روی ناشیگری دست به جنگافروزی میزند. جامعهشناسان نیز میگویند که وقتی محرومیت نسبی شکل میگیرد، جنگ رخ میدهد.
این مدرس دانشگاه که بر اساس ترکیب تئوری سطوح سهگانه در علوم سیاسی، علل وقوع جنگ را به سه دسته تقسیم کرده است، در این خصوص اضافه کرد: دسته اولِ این علتها مربوط به متغیر فردی و متغیر شخصیت است؛ دسته دومِ علل وقوع جنگ مربوط به دولتها و دسته سوم نیز عللی است که در سطح جهانی رخ میدهد. تئوریها به ما کمک میکنند که حال را بفهمیم و برای آینده برنامهریزی کنیم؛ بنابراین در مورد جنگ بهصورت نظری بحث میکنیم.
او با اشاره به اینکه تولستوی، کتاب «جنگ و صلح» را ۱۵۰ سال پیش و حتی قبل از وقوع جنگ جهانی تألیف کرده است، ادامه داد: یکی از دلایل بروز جنگ، متغیرهای فردی است. حاکمی که خشونت داشته باشد، ضریب بروز جنگ را بالا میبرد و اگر میانهرو باشد، احتمال بروز جنگ کاهش مییابد. متغیر نقش و انتظاری که مسئولین فکر میکنند مردم از آنها دارند و مقام و نقش آنها ایجاب میکند در شکلگیری جنگ اثرگذار باشد. تولستوی در این کتاب آورده است که «ناپلئون دستور داد چون گمان میکرد از او انتظار این دستور را دارند.».
واعظ شهرستانی در خصوص علل وقوع جنگ در سطح ملی و دولتی توضیح داد: کشورهایی که سیاست خارجی «خودگسترشی» دارند، احتمال بروز جنگ را بالا میبرند. رهبران ایدئالیست احتمال کشیدن کشورها به جنگ را دارند، زیرا آنان عقاید دیگران را تحقیر میکنند، دیگران نیز این تحقیر را برنمیتابند و جنگ برپا میشود.
او ادامه داد: در شاکلۀ فرهنگیِ برخی از کشورها حساسیت بر استقلال وجود دارند و حساسیت بر استقلال نیز دلیل دیگری است که افراد حاضرند خودکشی جمعی کنند، اما استقلالشان خدشهدار نشود. همچنین وقتی نخبگان جابهجا شوند و نخبگان فرهنگی جای خود را به نخبگان جنگی دهند، امکان وقوع جنگ افزایش مییابد. دولتهای ناکارآمد و نادولتمردان نیز امکان بروز جنگ را تقویت میکنند.
این پژوهشگر تاریخ با اشاره به ویژگیهای دولتمردان در ایجاد جنگ و صلح تأکید کرد: دولتمردان موفق کسانی هستند که درک و مدیریت برونمرزی دارند و در بسیج کردن منابع مادی و معنویِ قدرت توانمند هستند. آنان همچنین توانایی ایجاد تعادل بین آرزوهای مردمشان در سطح داخلی با واقعیتهای بیرونی را دارند، اما کسانی که برای آرزوهای مردمشان پای خود را از کشورشان خارج میکنند، متهم به مداخله در کشورهای دیگر میشوند و امکان بروز جنگ افزایش مییابد.
واعظ شهرستانی در ادامه گفت: کسانی که به هزینۀ تصمیمات خود و به چیزهایی که در جنگ از دست میدهند فکر نمیکنند نیز خطر جنگ را بالا میبرند. ناسیونالیستهای افراطی که خودبرتربین هستند و بهراحتی حقانیت جنگ را توجیه میکنند، بر طبل وقوع جنگ مینوازند.
او در مورد علل وقوع جنگ در سطح جهانی گفت: توسعهطلبیِ برخی از دولتها به جنگ منجر میشود. موضوع خودیاری و آنارشیست در نظام بینالملل زمینه را برای بروز جنگ آماده میکنند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به دلایل ترجیح صلح بر جنگ، بیان کرد: ملازمت صلح و توسعه یکی از دلایل نیاز به صلح است. ۲۰ کشور صنعتی جهان سالهاست جنگی در کشورشان نداشتند زیرا به دنبال سیاست حذفی نبودهاند. جنگ شاید یک سال بیشتر طول نکشد اما آثار آن تا ۱۰۰ سال باقی میماند. نادیا کمال میگوید «مادری که از دشمن باردار میشود، تا پایان عمر نمیداند باید فرزندش را دوست داشته باشد یا خیر».
این پژوهشگر روابط بینالملل ادامه داد: دلیل دیگرِ ترجیح صلح این است که صلحخواهی بر پایۀ عقلانیت سیاسی است. آدم عاقل رابطه اصطکاک آمیز را به عدم رابطه ترجیح میدهد. عُقلای قوم که تجربه جنگ را دارند تا پایان عمر متعهد میشوند که جنگی صورت نگیرد، زیرا آنان با پلیدی و رنج جنگ آشنایی بیشتری دارند. دلیل آخر نیز این است که صلح پیشزمینۀ ائتلاف و همگرایی است. امام صادق (ع) نیز در خصوص مدارا و تساهل بیانات زیادی دارند.
واعظ شهرستانی با بیان اینکه تولستوی در کتاب «جنگ و صلح» تصاویری از صلح و جنگ را به خوبی در کنار هم برای مخاطب توصیف میکند، افزود: یکی از قهرمانهای داستان میگوید «ما تا زندهایم میخواهیم زندگی کنیم.» شعار «زندهباد» در جنگها وجود ندارد اما شعار «مرگ بر» در دوران جنگ زیاد شنیده میشود. گویی در جنگها ناقوس مرگ به صدا درمیآید.
او با اشاره به اینکه چگونگی دستیابی به صلحِ پایدار مسئله بعدی کتاب «جنگ و صلح» است، گفت: صلحی که پس از جنگ به وجود آمده نیازمند مراقبت و حفظ کردن است. آرمانگرایان معتقدند درصورتیکه مصالح انسانی را بر منافع ملی ترجیح یابد، نهادهای جنگطلب ریشهکن شوند، بهصورت دستهجمعی برای کنترل جنگ تلاش شود، وفاداری به بنیادهای اخلاقی و ارزشهای انسانی تقویت شود و قدرت نرم کشورها تحکیم شود، صلح پایدار ایجاد خواهد شد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: آرمانگرایان همچنین معتقدند که اگر دنیا به سمت حکومت واحد جهانی حرکت کند و اگر سیستم امنیت جهانی برقرار شود و در دنیا خلع سلاح صورت بگیرد، صلح پایدار برقرار میشود.
واعظ شهرستانی در مورد دیدگاه واقعگرایان به صلح پایدار اظهار کرد: واقعگرایان دیدگاه کاملاً متفاوتی با آرمانگرایان دارند. آنان معتقدند این موارد هیچکدام ضمانت اجرا ندارند و نباید به نهادهای بینالمللی برای ایجاد صلح دلبست. کارِ رؤسای سازمان ملل این شده است که فقط برای وقوع جنگ و کشته شدن انسانها اظهار تأسف بخورند.
او راهحل ایجابیِ تأمین صلح رئالیستها را «موازنۀ قوا» دانست و گفت: اگر برابریِ اقتصادی و فرصتهای برابر برای توسعه کشورها وجود داشته باشد، جنگ اتفاق نمیافتد. تئوری دیگرِ واقعگرایان نیز این است که اگر حکومتها به دموکراسی، تغییر پیدا کنند جنگ اتفاق نمیافتد. کانت در نظریه «صلح ابدی» میگوید جمهوریها و لیبرال دموکراسیها با هم جنگی ندارند زیرا به حقوق اقلیتها و برابری نژادی و مذهبی احترام میگذارند و جایی برای ستیز باقی نمیماند.
این متخصص روابط بینالملل مهمترین ویژگی حکومتهای دموکراسی و جمهوری را، افقی بودن مراحل تصمیمگیری در آنان دانست و افزود: هیچکس در جمهوری در رأس قدرت برای همه مردم تصمیم نمیگیرد. دونالد ترامپ دغدغه ایجاد جنگ مجدد در غرب آسیا را داشت اما چون تصمیمگیریها افقی بود، تا ۴ سال این تصمیم او را به تعویق انداختند و سپس او را از رأس قدرت به پایین کشیدند. مجلس و قدرتهای مردمی مانع بروز جنگ میشوند.
واعظ شهرستانی با بیان اینکه دیپلمات خوب کسی است که منازعه را به توافق تبدیل کند، تأکید کرد: ما باید دیپلمات مجرب تربیت کنیم. موفقترین دیپلماتها کسانی هستند که از بروز جنگ جلوگیری کنند. کسینجر میگوید «با مذاکره میتوان تنشها را کم کرد تا جنگی اتفاق نیفتد.» برخی متخصصان معتقدند که سرشت بشر از زمانی که هبوط کرد، آلوده شده و انسان، گرگ انسان است و فقط با موازنه قوا میشود جلوی جنگ را گرفت.
او در پاسخ به این سؤال که موازنه قوا در چه شرایطی ایجاد میشود؟ تصریح کرد: افزایش توان جنگی بهعنوان پشتوانۀ مذاکره (از سر ضعف به میز مذاکره رجوع نکنید)، ادامه جنگ تا تسلیمِ طرف مقابل( دشمنِ تسلیم شده را تحقیر نکنید زیرا با تحقیر، بذر جنگ دیگری را کاشتهاید)، جلوگیری از بروز یک قدرت برتر و مسلح (کاری که اگر اروپا بعد از پیروزی آمریکا در جنگ سرد انجام نداده بود، آمریکا کل جهان را میبلعید) همکاری با عضو شکستخورده، اعمال بازدارندگی با جلوگیری از قدرت یافتن کشورهای جنگطلب، کنترل تسلیحات (ممانعت از تولید سلاحهای مرگبار توسط کشورهای پرخاشگر)، اصولی هستند که در موازنه قوا رعایت میشوند.
این مدرس دانشگاه در مورد شخصیت لئون تولستوی، نویسنده کتاب «جنگ و صلح» بیان کرد: تولستوی در خانواده اشرافی در روسیه متولد شد و در ۲ سالگی مادرش و در ۹ سالگی پدرش را از دست داد و در جنگ کریمه شرکت کرد، شاهد جنگ ۱۹۰۵ روسیه و ژاپن بود و سرانجام از ۱۸۶۳ تا ۱۸۶۹ شروع به نوشتن این کتاب کرد. ابتدا کتاب در پاورقی روزنامه چاپ میشد. همسر تولستوی او را به چاپ این اثر در یک کتاب تشویق کرد و تولستوی پس از انتشار کتاب نیز چندین بار در آن بازنگری کرد.
واعظ شهرستانی، تولستوی را تحت تأثیر فلسفه شوپنهاور دانست و گفت: تولستوی انسانی صادق بود و با فقرا و نیازمندان نشستوبرخاست میکرد. بنیادهای نیکوکاری راهاندازی کرده بود و اهل مدرسهسازی نیز بود. شوپنهاور معتقد بود «جهان و هر چه در آن است با مقصودی شر از پیش معین شده است و تنها امید انسان این است که خود انسان نفس خودش را مهار کند.» او بهطور واضح به خویشتنداری و مهار نفس توصیه میکند.
او ادامه داد: در مورد خداباوری تولستوی بحثهای زیادی مطرح است. تولستوی با تفسیر و تعدیل دین مطابق عقاید سیاسی و فرقهها مخالف بود. از دید کلیسا تولستوی انسانی مذهبی نبود و کلیسای ارتدکس، تولستوی را به خاطر آنچه که در کتاب اعترافات و کتاب رستاخیزش نوشته بود، مرتد اعلام کرد.
این پژوهشگر تاریخ و ادبیات سیاسی جهان در خصوص جایگاه ادبی کتاب «جنگ و صلح» اضافه کرد: در بین کتابهای ادبیات سیاسی جهان، کتاب «جنگ و صلح» بهعنوان ادبیات ناب غرب شناخته شده است. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات جهان شناخته میشود و حتی مردم فرانسه باوجودی که بخشی از کتاب «جنگ و صلح» علیه ناپلئون است، به خرید و مطالعه آن علاقهمند بودند. تولستوی در این کتاب به صلح خدمت کرده و با تصویرسازی زشتیهای جنگ، خواننده را به این مرحله میرساند که از جنگ تبری جوید.
او با اشاره به مواردی که از نظر تولستوی صلح را به مخاطره میاندازد، اظهار کرد: خود وقوع جنگ، صلح را به خطر میاندازد و دیپلماتها وظیفه دارند تا جان دارند از وقوع جنگ جلوگیری کنند. جایی که جنگ شروع شد، یعنی دیپلماتها شکست خوردهاند. افرایش مرگومیر و خشونت بیمرز نیز صلح را به خطر میاندازد.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه تولستوی صریحاً میگوید جنگ، آدمکشی و یک عمل شیطانی و بهدردنخور و سیاه است، به توصیف صحنههای سیاه جنگ پرداخت و افزود: در جنگ زنان مورد خشونت و نیات بد قرار میگیرند. جانانی میمیرند و به تعبیر مولانا در هیچ میپیچند. جنگ منجر به دقمرگی جون پدران و مادران میشود. جنگ رنج اسرا و افسردگی کسانی که شاهد کشته شدن همرزمان خود بودند را در پی دارد. لطف جنگ فقط به یاد ماندن خاطره قهرمانی برخی افراد است.
واعظ شهرستانی ادامه داد: انسانهای خردمند در جنگ مستأصل میشوند. جنگ، افراد را پریشاناحوال و خشونتطلب میکند. قبح کشتار انسانی در جنگ فروریخته میشود. اشغال در جنگ برای مردم غمانگیز است. در دوران اشغال، تخریب و چپاول رواج مییابد؛ برای مثال تولستوی توصیف میکند که در اشغال مسکو چاهها را مسدود و پلها را خراب میکردند تا به دست دشمن نیفتد و مردم خودی نیز در اثر این محدودیتها آسیب میدیدند.
او با بیان اینکه تاکنون آتشافروزان جنگ محاکمه نشدند، تصریح کرد: محاکمه شروعکنندگان جنگ، فانتزی ذهنی انسان است. تولستوی میگوید «رؤسای ارتش خود را والاحضرت مینامیدند و حتی خودشان هم میدانستند که انسانهای حقیری بیش نیستند و حالا هنگام جوابگویی و مجازات است» اما مجازاتی در کار نیست.
این پژوهشگر علوم سیاسی در خصوص قدرت مطلق نظامیان در جنگ، اضافه کرد: قدرت مطلقی که نظامیان در جنگ دریافت میکنند بعضی مواقع به دوران پساجنگ نیز کشیده میشود و نظامیان را درحالیکه خودشان متوجه نیستند، به افرادی زود خشم، سنگ دل و ستمگر میکند. قدرت یافتن بیحد نظامیان باعث میشود که فکر کنند دیگران باید زیردست و سر بر آستان آنان باشند و انتقاداتی در این مورد در دل جنگ مطرح میشود. تولستوی جایی در کتاب از قول یک سرباز شجاع روسی میگوید «ژنرال من فقط وظیفه دارم فرمان ارشدهایم را اطاعت کنم اما وظیفهای برای تحمل توهینهای تو ندارم.»
واعظ شهرستانی در ادامه این نشست گفت: تولستوی بدیِ دیگر جنگ را اینطور توضیح میدهد که از میان جنگ، سهمخواهیها برای فردای جنگ شروع میشود. سهم سربازان از جنگ یا مرگ است و یا رفتار کردن مثل یک کودک درمانده است و یا به اسارت رفتن. جنگ را شرورترین افراد بر میانگیزند و شریفترین افراد اداره میکنند.
او با اشاره به یکی دیگر از زشتیهای جنگ از نظر تولستوی افزود: در جنگ، تاریخ را دستکاری و دگرنمایی و وارونه نمایی میکنند. در تاریخ فقط قسمتهای احساسی و گفتههای زیبای ژنرالها را مینویسند اما واقعیت تلخ جنگ و بیزار شدنها را نمینویسند. دگرنمایی و توجیه جنگ یکی دیگر از زشتیهای جنگ است. یک سال جنگ اتفاق میافتد اما ۱۰۰ سال توجیه میشود. یکی از توجیهات این است که میگویند ما برای دفاع از ارزشهای اخلاقی جنگیدیم. در دگرنمایی، هرکس از صلح حرف بزند به سازشگر بودن متهم میشود.
این پژوهشگر تاریخ با اشاره به اینکه در جنگ پارادوکسها بروز پیدا میکنند، تصریح کرد: تولستوی میگوید در جنگ حتی یک فرمانده نظامی شک میکند که آیا فرمانی که میدهد نشانۀ میهنپرستی است یا قساوت و آدمکشی است؟ «در سیمای یکی از سربازان و افسران این احساس دیده میشود که جنگ شروع شد، جنگ است و چه هولناک و چه نشاطانگیز»
واعظ شهرستانی با بیان اینکه ویژگی دیگر در رمان «جنگ و صلح» پیشبینیناپذیر بودن جنگ است، افزود: در بحبوحه جنگ و بحران هیچکس نمیتواند پایان را پیشبینی کند. درنگ فرماندهان در جنگ نتایج خوشآیندی خواهد داشت. در گرماگرم جنگ انسان آسان اشتباه میکند. یک فرمانده جنگی فرصت کمی دارد و با انواع موقعیتهای چالشبرانگیز مواجه میشود و وقت بررسی دقیق ندارد. فرمانده باید در لحظه تصمیم بگیرد و همین مسئله ضریب خطا در تصمیمگیری را بالا میبرد.
او که عقیده دارد علل جنگ در هاله ابدی ابهام باقی میمانند و به همین دلیل جنگ مورد شماتت است، اضافه کرد: تولستوی از قول یکی از قهرمانان داستان میگوید «فقط خدا میداند چرا به این جنگ ناخجسته کشیده شدیم.» بارها در کتاب به این ابهام در علت جنگ توسط کاراکترها اشاره شده است. تولستوی میگوید «اگر قرار است در پایان همه جنگها صلح باشد، چه دلیلی برای جنگ وجود دارد؟ پس این آدمها برای چه چیزی بیدست و بیپا شدند؟»
این مدرس دانشگاه در مورد راهکارهای تولستوی برای جلوگیری از وقوع جنگ، تصریح کرد: از نظر تولستوی بازنگری در نگارش تاریخ جنگ لازم است. تولستوی میگوید تاریخ جنگ را منصفانه بنویسید و کاری نکنید که برخی افراد وقایع جنگ را از سر هیجان بنویسند. مورخان آنچه با عقایدشان مخالف است را حذف میکنند. تولستوی توصیه میکند که همواره درنگی بر چرایی جنگ داشته باشید. تا وقتی جنگی رخ نداده است، مدام در چرایی جنگ تأمل کنید.
او در پایان خاطرنشان کرد: اگر ملتها با هم آشنا شوند، جنگ نمیکنند. بر کسی که نمیشناسید، راحتتر اسلحه میکشید. امروز به علت وجود رسانههای فرا جغرافیایی، انسانها در نقاط مختلف جهان با یکدیگر ارتباط دارند و وقوع جنگ کاهش یافته است. دیپلماسی عمومی و نشاندن مهر بهجای کینه راهحل دیگر تولستوی در رمان جنگ و صلح است.
انتهای پیام