سیدمحمد بهشتی عنوان کرد:

نه فرهنگ را می‌شناسیم، نه ایران را

سیدمحمد بهشتی معتقد است که «امروز ما نه فرهنگ می‌شناسیم و نه ایران را» و می‌گوید این عدم شناخت از سرزمین خود، باعث شده است که در فرهنگ دچار اوتیزم شویم.

شب گذشته پانزدهمین دفتر از شب‌های فرهنگ با موضوع «دیدار با میراث فرهنگی» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر برگزار شد

به گزارش  ایسنا به نقل از روابط عمومی برنامه‌ شب‌های فرهنگ، در پانزدهمین شب از سلسله برنامه‌ شب‌های فرهنگ که به موضوع نقد و بررسی میراث فرهنگی اختصاص یافته بود، چهره‌هایی مانند سیدمحمد بهشتی، رضا پورحسین و علی دانشورکیان به ارائه نظرات خود درباره وضعیت میراث فرهنگی پرداختند.

تخریب میراث فرهنگی در ۷۰ سال اخیر بیش از مغول‌ها بوده است

در ابتدای این برنامه، سیدمحمد بهشتی عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری، با اشاره به اینکه برخی معتقدند میراث فرهنگی موضوعی سهل و ممتنع است، گفت: آن‌هایی که نسبت به میراث فرهنگی شناخت ندارند، آن را سهل دانسته و محدود به مراکز تاریخی می‌دانند؛ اما آن‌هایی که نسبت به این حوزه شناخت دارند می‌دانند که باید با خشوع و تواضع با مقوله میراث فرهنگی برخورد کرد. اگر میراث فرهنگی را بشناسیم خواهیم فهمید که انواع میراث فرهنگی در جلوه‌های مختلف با یکدیگر یک وجه اشتراک دارند و آن جلوه‌ای از فرهنگ است. فرهنگ وجه اشتراک آثار تاریخی و میراث فرهنگی است و آثار فرهنگی تصویر کیستی جامعه را نمایان می‌کنند.

بهشتی با اشاره به قدمت و پشتوانه فرهنگی ایران در حوزه میراث فرهنگی اضافه کرد: حتی همین اسم دره‌ها و کوه‌ها و گیاهان بخشی از میراث فرهنگی ماست که نسبت به آن بی‌تفاوت هستیم و آن را نمی‌شناسیم. اگر روستایی خالی از سکنه می‌شود ما فقط بابت عدم تولید گندم آن متضرر نمی‌شویم بلکه بابت از بین رفتن میراث فرهنگی در آن روستا متضرر می‌شویم و این خسران زیان‌بارتر از باقی آسیب‌هاست.

وی ادامه داد: یک روز ما ۷۰ هزار گویش داشتیم ولی امروز شاید ۲۰ هزار گویش هم باقی نمانده است. ما اهمیت این کوچ اجباری به شهرها را درک نمی‌کنیم. آنچه مهم است این دلالت‌های فرهنگی است که از دست می‌دهیم.

اولین رئیس سازمان میراث فرهنگی با اشاره به سیر فاصله گرفتن جامعه ایرانی از میراث فرهنگی گفت: در ۷۰ سال گذشته میزان نابودی آثار فرهنگی در ابعاد مادی و معنوی‌، از یک‌هزاره پیش از آن است. ما در یکهزاره قدیم مغول‌ها را تجربه کردیم ولی با این وجود نسبت نابودی میراث فرهنگی در مقایسه با همین ۷۰ سال اخیر قابل قیاس نیست. در این ۷۰ سال وضعیت ما در حوزه آثار منقول و غیرمنقول و ابعاد مختلف میراث نامحسوس و... واویلاست.

نه فرهنگ را می‌شناسیم، نه ایران را

بهشتی با اشاره به اینکه امروزه ما نسبت به فرهنگ خود دچار اوتیزم شدیم، گفت: امروز ما فرهنگ را نمی‌شناسیم و ایران را نمی‌شناسیم. این عدم شناخت از سرزمین خود باعث شده تا ما در فرهنگ دچار اوتیزم شویم. ما در هفتاد سال اخیر سازمان زمین‌شناسی، هواشناسی و انواع علوم را داریم اما به دلیل عدم شناخت میراث فرهنگی در حوزه زلزله و سیل و... آسیب‌پذیر شدیم.

وی در توضیح بیگانگی جامعه ایرانی با میراث فرهنگی گفت: از دوره شاه طهماسب تا دوره رضاشاه تهران با وجود محصور بودن در میان سه گسل بزرگ، هیچگاه در زلزله‌ها آسیب جدی نمی‌دید چون تهران محصور بود و با این گسل‌های نیاوران و کهریزک فاصله داشت. شاید روستاهای اطراف تهران آسیب می‌دیدیدند ولی شهر تهران درامان بود. در ۷۰ سال اخیر انواع سازمان‌ها مثل زمین‌شناسی و... را تأسیس کردیم ولی به شناخت از خود نرسیدیم و صرفاً به این مقوله‌ها به چشم پارامترهای متغیر نگاه می‌کنیم.

بهشتی با اشاره به اینکه امروزه دانسته‌هایمان بی‌فایده است، گفت: زمین‌شناسی، هواشناسی و مرکز آمار داریم ولی مثل گذشته از آن دانسته استفاده نمی‌کنیم و امروز منتظر زلزله هستیم.

عضو فرهنگستان هنر با اشاره به اینکه میراث فرهنگی امور ثابت در دوران هیاهوهاست، گفت: در دوره‌ای که گرفتار هیاهوی متغیرها هستیم و انواع متغیرها مانند هوش مصنوعی و متاورس قدرت خود را به رخ می‌کشند، میراث فرهنگی مثل ریشه درختی است که اگر نباشد این درخت دیگر زنده نیست و امکان حیات و رشد ندارد. این ریشه‌ها را باید بشناسیم نه اینکه صرفاً اطلاع داشته باشیم بلکه باید باخبر شویم و اهلیت ما نسبت به سرزمین‌مان اصلاح شود.

بهشتی در جمع‌بندی سخنان خود مسأله اهلیت را مهمترین مقوله در حوزه میراث فرهنگی یاد کرد و گفت: برای آنکه حال مردم خوب شود و بتوانیم مثل تاریخ زاینده باشیم و نقش تعیین‌کننده در جهان داشته باشیم باید دوباره اهلیت ما نسبت به فرهنگ و سرزمین‌مان اصلاح شود.

تبارسازی می‌کنند تا به آرامش برسند

در ادامه این نشست، رضا پورحسین به نقش میراث فرهنگی بر سلامت روان جامعه پرداخت و گفت: موضوع میراث فرهنگی و سلامت روان یک بحث بین رشته‌ای در روانشناسی اجتماعی است و بحث عمده‌ای حول آن شکل گرفته است. مقالات متعدد از اثر میراث فرهنگی بر سلامت روان فرد و جامعه وجود دارد و این مسأله ثابت شده و نیاز به توضیح نیست. اما ما باید منطق و چرایی این تأثیر را فهم کنیم و آیا می‌توانیم به مفهوم مشترک بین این دومقوله برسیم؟

پورحسین در ادامه و در به پاسخ به این پرسش گفت: مهمترین مفهوم در سلامت روان سازش و سازگاری است. همه مباحث روانشناختی برای رسیدن به سازش نسبی است. برای همین در روانشاسی کلاسیک از ارامش استفاده نمی‌کنیم چون دست‌نیافتنی است و از سازش استفاده می‌کنیم. حیات روانی انسان و جامعه مفهوم تعادل جویی است. انسان ذاتاً میل به تعادل دارند. دو مقوله میراث فرهنگی و سلامت روان در یک مفهوم مشترک به یکدیگر می‌رسند و آن هویت است.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه هویت واژه مبهمی است، خاطرنشان کرد: امروزه شاید مکرر میگوییم جوان و نوجوان ما هویت ندارد یا هویت او کم شده است. این هویت چیست؟ در واقع هویت شناسنامه ماست و تمیزیافتگی ما نسبت به دیگران را نشان می‌دهد. به تعبیر دیگر هویت به معنای مختصات من در موقعیت است. آگاهی از مختصات خود در صحنه هستی و جامعه بشری و موقعیت‌های مختلف می‌تواند مفهوم هویت باشد. کسی که این مختصات را بداند دارای هویت است. برای همین وقتی میگوییم جوان هویت ندارد چون مثلاً دانشجوی پزشکی ما نمی‌داند بعد از تحصیل کجاست و چه آینده‌ای دارد. یعنی هویت خودش را پیدا نکرده است.

رئیس دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه میراث فرهنگی منبع و منشأ هویتی است، بیان کرد: میراث فرهنگی از زاویه هویتی خود ما را به ارامش می‌رساند. وگرنه تیر و تخته و سنگ و چوب که به ما آرامش نمی‌دهد بلکه این گشتار میراث فرهنگی، برای ما ریشه ایجاد می‌کند و اگر اهلیت داشته باشم احساس ارامش می‌کنم.

پورحسین در جمع‌بندی سخنان خود با اشاره به اینکه میراث فرهنگی مقوله‌ای هویت‌ساز است، گفت: به همین دلیل است که می‌گویند هر شی به اصل خودش برمی‌گردد. در واقع هر شی وقتی به اصل خود بر می‌گردد به سمت آرامش می‌رود. کسی که تبار و ریشه ندارند، سعی در تبارسازی دارند تا به آرامش برسند. اگر می‌خواهیم احساس بهجت کنیم باید به هویت ایرانی و اسلامی خودمان برگردیم.

در بخش پایانی این نشست علی دانشورکیان استادیار دانشگاه تهران با اشاره به اهمیت کلمات و زبان در پیشرفت جوامع گفت: هر کلمه که گفته می‌شود تا به آن توجه نکنیم، نمی‌توانیم گام دوم را برداریم. اگر دنیای غرب پیشرفت کرد، چون به درک عمیق از مفاهیم توجه کرد و علت رشد آن هم همین هست.

دانشور همچین فرهنگ و ادب و تمدن را بخش مهمی از میراث فرهنگی دانست و خاطرنشان کرد: زبان بستر ادبیات است و اگر فرهنگ دارای ساختار است، به دلیل قدمت آن در حوزه زبان و میراث فرهنگی است.

انتهای پیام

  • جمعه/ ۱۶ تیر ۱۴۰۲ / ۱۷:۱۲
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 1402041610083
  • خبرنگار :