استقلالی که ریشه در زحمت کشاورز، برکت آسمانی و خستگی ناپذیری مردمان این دیار دارد. آن زمان که باران، آهنگ سفر می کند و ناودان پر حوصله، گلو می گشاید تا دست رد بر سینه مهربانی خالق هستی نزده و همایش سنبله و اذانِ قد قامت علفزار را به گوش دشت بخواند، تا این جغرافیای زحمتکش، رنجِ نداری و محرومیت را بیشتر از این تجربه نکند.
در این گوشه از ایران عزیز، مردمانی زندگی می کنند که از ازل قناعت پیشه بوده اند و قوت جان را از دست رنج خود می خورند، دستانی که در گرو داسی است که نرم و مهربان گلوی گندمزار و کشتزار را به نیت جشن استقلال و خودکفایی میهن قربانی می کند، آن زمان که سفره دل، لبریز سخاوت کردگار و دست خستەی کارگر، شهادت شکم سیر و زندگی شایسته را میدهد.
کاک رحمان، محقق و پژوهشگر در حوزه فرهنگی، ابزار فروش، کشاورز و دامدار در منطقه سارال کردستان جشن تیرگان « پووشپەڕ» در کردستان را این گونه به تصویر می کشد: همانطور که در کتاب ها آمده است و خوانده ایم، جشن تیرگان«تقابل نیک و بد» است. اولین روایتی که برای برگزاری این جشن وجود دارد، مربوط به فرشته باران یا ایزد تیشتر است، تیشتر ایزدی با پیکرگردانیهای متفاوت و بهعنوان فرشتهای نیک و روزیرسان شناخته میشود. تیشتر در مقابل «اَپوش» دیو خشکی قرار دارد و مردم در هیئت موکل باران آن را میشناسند. این دو ایزد در نبردی مقابل هم قرار میگیرند؛ در نبرد اول تیشتر شکست میخورد و در نبرد دوم با یاری خداوند بزرگ، اهورامزدا پیروز شده و به خواست پروردگار، آبها بیمانع بر مزارع جاری میشوند، که در داستان ها و حکایت های مادر بزرگانمان، برگزاری جشن تیرگان نمادی از مقابله با اپوش و خشکسالی است.
وی می گوید: در تیرماه، دامداران و کشاورزان کردستان مشغول برداشت علوفه برای دام های خود و رهایی از دست دیو گرسنگی می شوند. زمان برداشت علوفه بنا به میزان بارندگی و دمای هوای منطقه بستگی دارد که در سارال معمولاً از دهه دوم تیر ماه شروع می شود.
در این زمان، کوهستان لبریز از صدای آواز پرنده، موسیقی باد و نوای جوانانی می شود که « کرنتو و داس» به دست، مشغول علف چینی می شوند.در گذشته همه کارهای برداشت علف به روش سنتی انجام می شد ولی اکنون تکنولوژی در همه جای زندگی و سنت ها رسوخ کرده و «کرنتو و داس» پوستەی سنتی خود را شکافته و در هیبت ابزاری نو، پا به عرصه وجود نهاده است، با وجود اینکه با بنزین کار می کند اما به کرنتوبرقی، داس موتوری، داس چمن زن یا داس علف زن شهرت دارد.
وی می گوید: ظهور وسایل الکترونیکی توانسته سرعت و دقت کار را بالا ببرد اما شور و اشتیاق همکاری در میان روستانشینان را هیچ وسیلهای نمی تواند پر کند.
صدای چکاچک داس سنتی بر گردن لاله ها و گیاهان خودرو به دست مسنترها و ناله موتور داس برقی در دست جوانان تا بی نهایت در قلب پایتخت طبیعت رسوخ می کند و چایی و چاشتانەی مهربان کدبانوی صاحب کار را در عطر نان تازه و آواز پرندگان این دیار، ماندگارترین موسیقی در همیشه ذهن می شود.
کاک رحمان می گوید: جشن تیرگان، پاسداشت آبادی و آزادی و از کهنترین جشنهای ایران باستان است که هر ساله در این ایام به پاس لطف الهی و رهایی از خشکسالی برگزار میشود.
تیرگان بهعنوان بازمانده جشنهای ماهانه پارسی، همچنان میان برخی از مردم و بهویژه زرتشتیان ایران از اصالتی خاص برخوردار است که دو خاستگاه آیینی و افسانهای دارد که اولی، به ایزد باران و ستاره «تیشتر» ارتباط دارد و دیگری، داستان تیراندازی «آرش کمانگیر»، قهرمان اسطورهای ایران است که در میان زاگرس نشینان بیشتر به ذخیره زمستانی اشاره دارد چون در این منطقه در هر فصل باید از رویش طبیعی و پتانسیل خدادادی خاص منطقه استفاده کرد تا هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اشتغال زایی به خود کفایی برسند از این جهت، جشن تیرگان را جشن آب و پاسداشت مرزها میدانند و به عناوین دیگری چون «آبریزکان» نیز آن را میشناسند. مردم در این روز، با رفتن به کنار رود، چشمه و جویها و پاشیدن آب بر سر و روی یکدیگر، آرزوی بارش باران، برکت آسمانی و رهایی از خشکسالی میکنند.
ایران، بە دلیل قرار گرفتن در نزدیکی مدار « راس السرطان» دارای مناطق گرم و خشک می باشد از این رو ابر، باران و آب در ایران همواره از ارزش آیینی و اسطوره ای برخوردار بوده است.
وی می گوید: در امر علف چینی، معمولاً کارها به صورت گروهی انجام می شود، به شیوه ای که گروهی با داس و کرنتو « بنا به موقعیت مکانی» علف ها را می چینند و گروهی دیگر آنها را جمع و به اصطلاح « باقه» می کنند و در همان جا به صورت باقه، باقه« دسته، دسته» در برابر نور خورشید قرار داده تا خشک و آماده خرد شدن شود.
در کار گردآوری علوفه معمولاً خانم ها به دلیل دقت هنگام کار کردن و توجه بالایی که دارند، سر رشته بهتری دارند و این امر به خانم ها سپرده می شود.
شیر زنانی که پا به پای مردان خود تلاش می کنند و بار زندگی را به دوش می کشند. این قشر از زنان جدای از جمع کردن علوفه ها، عطر نان تازه و بوی مطبوع غذایی که در کلبه دشت میپزند، بیشتر از هر وقت دیگر علف چینان را سر ذوق و عجله در تمام کردن علفزار را به امید دلی از عزا در آوردن و استنشاق هوای کوهستان و قیلوله خوابی به دور از چشم صاحب کار میدهد.
انتهای پیام