عشق‌های هیستیریک؛ تصویر غلط از عشق در نمایش خانگی

«نکیسا» عاشق «رستا» است اما به جای اینکه به او ابراز علاقه نرمال داشته باشد،‌ در شب عروسی «رستا» او را می‌دزدد و به او تجاوز می‌کند... جایی دیگر «حاتم» و «مارال» با هم قول و قرار ازدواج گذاشته‌اند اما برادر حاتم یعنی «هاتف» هم عاشق مارال می‌شود و با ابراز علاقه‌ای دیوانه‌وار با «مارال» در باغی پنهان می‌شوند و برنامه فرار می‌گذارند؛ چون مارال احساس می‌کند که هاتف بیشتر از حاتم به او حرف‌های عاشقانه می‌زند...

ایسنا پلاس: این‌ها تنها دو نمونه از محتوایی است که این روزها با عنوان محتوای عاشقانه در سریال‌های نمایش خانگی عرضه می‌شود. محتوایی که در ظاهر این‌گونه به مخاطب القا می‌کند که هر کس عاشق‌تر است،‌ دیوانه‌تر است!

عشق یک احساس مثبت یا ویرانی؟!

اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند»؛ تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت و معمولاً در نقطه مقابل تنفر قرار می‌گیرد. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف کنند.

به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث در مورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود و در مورد این کلمه ضرب‌المثل‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل که «عشق همه جا را تسخیر می‌کند» گرفته تا آواز گروه «بیتلز» یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» می‌داند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد. اما عشق هیچ جا مترادف دیوانگی و ویرانی و آن چیزی که ما این روزها در سریال‌ها میبینیم، ‌نیست!

افراد درگیر «عشق‌های هیستریک» در بستر اجتماعی نامناسب زیست می‌کنند

دکتر محمد رحیمی (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه) در این باره می‌گوید: «احساسات تنها به عنوان یک مسأله روانشناختی صرف نیست و نباید آن را به مسأله روانی تقلیل داد و زوایای دیگر آن‌، از جمله زمینه اجتماعی آن را نادیده گرفت. ظهور و بروز احساسات در همه جوامع یکسان نیست این امر بیانگر این است که احساسات نمی‌تواند امری غریزی و فردی باشد بلکه امری اجتماعی است.»

او ادامه می‌دهد: «ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی جامعه روی احساسات تأثیر گذاشته و آن‌ها را دچار تغییرات کمّی و کیفی می‌سازند. ساختار اجتماعی می‌تواند افراد را وادار به تجربه احساسات خاصی کرده و دیگران را از تجربه آن‌ها مصون بدارد. به اعتقاد بنده افراد درگیر «عشق‌های هیستریک» در یک بستر اجتماعی نامناسب زیست می‌کنند و در مدیریت احساسات نیز مشکل دارند و الگویی از احساسات اغراق‌آمیز را به نمایش می‌گذارند.»

دکتر رحیمی تاکید می‌کند:  «مسأله‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که جامعه همواره از انسجام مطلوب برخوردار نیست و در فرآیند گذار از سنت به مدرنیته، حالتی از گسیختگی، بی‌هنجاری و فقدان انسجام پیش می‌آید. با فروپاشی ارزش‌های سنتی، گرایش‌های انحرافی به صورت‌های مختلف ظهور می‌کند. درنتیجه فقدان همبستگی، باعث پیدایش وضعیت «آنومیک» یا بی‌هنجاری می‌شود. در چنین وضعیتی، ارزش‌ها نامعین است و در نتیجه تا مدتی قواعد و مقرراتی در کار نیست. مردم دیگر نمی‌دانند چه چیزی ممکن است و چه چیزی ناممکن، چه چیزی درست و چه چیز نادرست. تقاضا و درخواست‌های مشروع کدامند و  تقاضا و درخواست‌های نامشروع و خارج از موازین اجتماعی کدام؟»

سرعت بالای مدرنیته و پرورش یک نسل طغیانگر!

این جامعه‌شناس معتقد است: «در چنین وضعیتی مدیریت تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی بسیار ضروری است. چرا که مدرنیته با سرعتی که پیش می‌رود و با ظواهر زیبا و اغواگر، نسل طغیانگر پرورش می‌دهد و جامعه را از تعادل خارج می‌سازد. رواج عشق‌های جذاب و بی حد و مرز، به اشکال و شیوه‌های مختلف در جامعه‌ی ما و در روابط اجتماعی امروز ما بازتولید می‌شوند. جوانانی که قواعد و هنجارهای اجتماعی را زیر سوال می‌برند و به هیچ قید و بندی پایبند نیستند. این قشر از جامعه تفسیرهای جدیدی از زندگی ارائه می‌دهند و در این میان رسانه‌ها نقش مهمی در بازتولید افکار، نگرش‌ها و احساسات آنان دارند. رسانه‌هایی که الگوهای زیست نامتعارف و ضد اجتماعی را اشاعه می‌دهند.»

الگوی جوان امروز از عشق بسیار متفاوت از الگوی نسل قبل است

او همچنین می‌گوید: «الگویی که جوانان امروز از عشق و زندگی مشترک دارند (منظورم جوانانی است که با رسانه‌ها عجین شده‌اند و بدون رسانه‌ها زندگی‌شان مختل می‌شود)، بسیار متفاوت از نسل‌های پیش از خود است. در این رسانه‌ها فردی به تصویر کشیده می‌شود که خود خالق تمامی قواعد اجتماعی است، خود معناهای جدیدی از زندگی خلق می‌کند و به جامعه و الزاماتش تن نمی‌دهد. در این وضعیت جامعه‌ عمیقا در حال گسیختگی و سرگشتگی اخلاقی و معنوی به سر می‌برد.»

رحیمی همچنین اعتقاد دارد: «در رابطه با تأثیرات منفی رواج عشق‌های هیستریک در شبکه‌های نمایش خانگی باید عرض کنم که خانواده به عنوان بستر امن اجتماعی شدن و آموزش مهارت‌های زندگی جایگاه خود را از دست می‌دهد و خود را به طور کامل وابسته‌ی ارزش‌ها و هنجارهایی می‌کند که در رسانه‌ها اشاعه داده می‌شود.  ارزش‌هایی که با زیست به هنجار و اخلاقی متناقض است. در نتیجه با نسلی مواجه می‌شویم که رسانه‌ها را الگوی خود قرار می‌دهند و در انبوه پیام‌ها و معناهایی که رسانه‌ها بازتولید می‌کنند، سر در گم می‌شود.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۱ تیر ۱۴۰۲ / ۱۱:۲۱
  • دسته‌بندی: ایکسنا
  • کد خبر: 1402041106412
  • خبرنگار : 71410