احمد لطفیزاده، استاد دانشگاه در رشته مهندسی کامپیوتر و هوش مصنوعی، در گفتوگو با ایسنا، از اهمیت ارتباط میان دانشگاه، جامعه و صنعت صحبت کرد و بر نقش کلیدی که این ارتباط بر کسب و کار دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه دارد، تاکید کرد. از منظر او، دانشگاه، جامعه و صنعت سه ضلع یک مثلث را تشکیل میدهند که اگر ارتباط یکی از اضلاع با ضلع دیگر سست شود، دیگر مثلثی وجود نخواهد داشت. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ایسنا با این استاد دانشگاه در مورد اهمیت ارتباط میان دانشگاه، جامعه و صنعت است.
به نظر شما معضلی که این روزها دانشجویان بهصورت جدی در زمینه کسب و کار با آن مواجه هستند چیست؟
یکی از معضلاتی که مربوط به دانشگاه میشود این است که نوعی نگاه و طرز فکر اشتباه از سوی جامعه در مورد دانشگاه وجود دارد. در واقع، نگاه مردم و جامعه باید نسبت دانشگاه تغییر کند، چرا که انتظاری که مردم از دانشگاه دارند با آن چیزی که دانشگاه به آنها تحویل میدهد، کاملا متفاوت است. بهعنوان کسی که حدود ۱۶ سال در دانشگاه مشغول به تدریس است و پیش از آن نیز در این سیستم آموزشی تحصیل کرده، اگر بخواهم نگاهی به انتظار جامعه از دانشگاه بیندازم، باید بگویم که آن چیزی که دانشگاه است با آن انتظاری که از دانشگاه میرود کاملا متفاوت است؛ دانشگاه تنها میتواند یک سری سرخطها را در زمانی محدود به دانشجو تحویل دهد، اما چیزی که دانشجو انتظار دارد این است که دانشگاه او را برای ورود به بازار کار آماده کند.
کاملتر بگویم؛ دانشگاه دانشجوها را برای بازار کار آماده میکند، اما برای تبدیل شدن به کارمندانی که برای صنعت مطیع باشند و این حقیقت تلخی است. به دیگر سخن، محصول نظام آموزشی فعلی یک کارمند مطیع برای صنعت است. مواردی مانند انضباط بهصورت افراطی و نه در معنای حقیقی آن، تکلیف گفتن، تنبیه کردن و اجبار به مطیع بودن دانشجو یا دانش آموز، چنین مواردی است که دانشجو را برای مطیع بودن در برابر صنعت آماده میکند، در حالی که دانشجو انتظار دارد در دانشگاه علمی را بدست آورد که از طریق آن بتواند کاری را انجام دهد، اما دانشگاه به طور مستقیم این کار را انجام نمیدهد.
دانشگاه تنها یکسری سرخطها را از جهان عظیم علم به دانشجویان، بالاخص به دانشجویان رشتههای فنی مهندسی، تحویل میدهد که ممکن است کاربردی باشد. دانشجویان این رشتهها با این تصور و امید که ما چهار سال در دانشگاه وقت میگذاریم و در این مدت با مطالب کاربردی زیادی آشنا میشویم و میتوانیم پس از تحصیل در بازار کار از آن استفاده کنیم، به دانشگاه وارد میشوند. چه بسا دانشجویانی که پس از کسب مدرک کارشناسی با این تصور که بتوانند کار بهتری پیدا کنند، وارد مقطع کارشناسی ارشد و دکتری میشوند.
اشتباه این نوع تفکر در کجاست؟ آیا تحصیلات بیشتر ضامن به دست آوردن کار بهتر نیست؟
کارشناسی ارشد و دکتری فرد را برای بازار کار آماده نمیکند، بلکه دانشجو را برای کسب علم، انجام پژوهش و تحقیقات بیشتر آماده میکند، اما متاسفانه بسیاری از دانشجویان با علم به این موضوع وارد دانشگاه نمیشوند، آنها با این تصور که در دانشگاه علمی را کسب میکنند که میتوانند از طریق آن وارد بازار کار شوند به دانشگاه وارد میشوند.
با توجه به تجربه تدریس و آشنایی شما با دانشجویان در این سالها، آیا ارتباط و تناسبی میان مطالبی که در دانشگاه تدریس میشود و کاری که در صنعت و بازار انجام میشود، وجود دارد؟
تجربه شخصی من بهعنوان مدرس رشته کامپیوتر این است که تعداد بسیار کمی از دانشجویان حتی در ترمهای آخر میتوانند بهعنوان کارآموز وارد بازار کار شوند. آن تعداد کمی هم که به این آمادگی رسیدهاند، به این دلیل است که در دوران تحصیل پیگیر یکسری آموزشهای دیگر بودهاند. آنها از سرخطهایی که دانشگاه در اختیار آنها گذاشته استفاده و سعی کردهاند در مباحث عمیقتر شوند، وگرنه سرفصلهایی که در دانشگاه تدریس میشود کاربرد آنچنانی بهطور مستقیم در بازار کار ندارد. تاکید میکنم بر روی عبارت «کاربرد آنچنانی به طور مستقیم».
اما چرا؟ یکی از طنزهایی که در جامعه وجود دارد این است که میگویند «یک روز دیگر هم گذشت، اما از انتگرال استفاده نشد»، شاید هم این طنز تلخ باشد، اما حقیقت این است که مدتها و سالهای زیادی دانشجویان و دانش آموزان در مورد انتگرال مطلب خواندند، اما در دنیای واقعی هرگز از آن استفاده نکردند، به جز برخی از رشتههای محدود. شاید تنها یک درصد از جامعه محصل ما در دنیای واقعی پس از تحصیل از انتگرال استفاده کند.
به نظر شما چه باید کرد؟ یک مدرس و در کل دانشگاه چه نقش موثری را میتواند برای بهبود بخشیدن به چنین شرایطی ایفا کند؟
باید به دانشجویان یادآوری کرد که یادگیری این مبحث جدید میتواند طرز فکر و نگرش شما را به مسائل و جهانی که در آن هستیم تغییر دهد. کسی که میتواند مسائل مربوط به انتگرال را به راحتی حل کند، فردی است که میتواند مسائل را راحتتر تشخیص دهد و در مشکلات، مسیرهایی که منجر به حل مسئله میشود را کشف کند. کسی که انتگرال میداند با کسی که انتگرال را نمیداند در جامعه معمولیِ بازار کار به آن صورت تفاوتی ندارد، اما از نظر نگرش برای حل مسئله تفاوت زیادی دارد. مباحثی از این قبیل در رشتههای فنی مهندسی بسیار است و من در جلسه اول به دانشجو میگویم که این مبحث بهطور مستقیم در بازار کار به کار شما نمیآید، اما یاد گرفتن آن به شما کمک میکند که مسائل را بهتر تجزیه تحلیل و حل کنید.
دانشگاه چطور میتواند دانشجو را برای ارتباط با صنعت آماده کند؟
یک نقص بزرگ در دانشگاه این است که ما به این بسنده میکنیم که تنها یکسری سر تیترها را به دانشجو ارائه دهیم، واحد ارتباط با صنعت در بسیاری از دانشگاههای ما ضعیف عمل میکند؛ به جای اینکه این واحد بتواند پروژهها و مسائل کاربردی دنیای صنعت را وارد دانشگاه کند و از اساتید و دانشجویان برای حل این مسائل کمک بگیرد، تنها کاری که انجام میدهد این است که ترم آخر، در زمان فارغالتحصیلی یک مهر بر روی برگه دانشجویان بزند و نامهای را برای مراجعه به محل کارآموزی صادر کند و این یک معضل بسیار بزرگ است.
متاسفانه ارتباط دانشگاه با صنعت ما نسبتا قطع است. من گفتم انتظار و نگاه دانشجو باید نسبت به دانشگاه تغییر کند و در ادامه میخواهم بگویم شاید بهتر باشد دانشگاه هم خود را با نگاه و انتظار جدید دانشجو تطبیق دهد. دانشگاه باید بتواند با بررسی نیازهای جامعه، افراد خلاق و پرشور و نه تنها کارمندهای مطیع صنعت، بلکه افرادی که میتوانند پروژههای جدید خلق کنند و این جسارت را دارند که یک استارت آپ راه اندازی کنند، چنین اشخاصی را وارد بازار کار کند. ما نیازمند افرادی هستیم که کار خلق کنند، نه اینکه نیازمند تامین کار باشند.
همچنین، یک استاد باید بتواند روش ارتباطیاش را با دانشجو تغییر دهد؛ اینکه اگر یک دانشجو به حرف استاد خود گوش ندهد برای او نمره منفی در نظر میگیریم یا اگر مطیع نبود و مسائل را به روش ما حل نکرد، به او نمره نمیدهیم، این روش یک روش تنبیهی سنتی و قدیمی است که نتیجه آن یک کارمند مطیع خواهد بود.
به نظر شما راه حل و روش صحیح برقراری این ارتباط به چه شکل است؟
روش صحیح آن است که یک استاد، دانشجو را با خود همراه کند تا او وارد چالشها شود و در پی آن باشد که با نگاهی انتقادی و تحلیل گرانه ضعفها و مشکلات را متوجه شود. او باید در پی آن باشد که من کجا و چطور میتوانم یک راه حل دیگر ارائه دهم یا اینکه چطور با استاد و همکلاسیهای خود ارتباط برقرار کنم تا اثرگذار باشم. داشتن چنین نگاهی مستلزم فعالیت گروهی است، در صورتی که فعالیت گروهی در دانشگاه و مراکز آموزش ما بسیار ضعیف است. آموزش ارتباط و مهارتهای تیمی آن چیزی است که جای خالیاش در فعالیتهای دانشگاهی ما بسیار احساس میشود، شاید به جرات بتوان گفت فعالیتهای تیمی در مهد کودکهای ما بهتر از دانشگاه انجام میشود که آن هم به این دلیل است که نظام آموزشی بر روی آن نظارتی ندارد وگرنه هر کجا نظام آموزشی نظارت داشته، فعالیتهای تیمی از الویتها کنار رفته است.
نواقص و مشکلاتی وجود دارد که دانشگاه ایجاد میکند و جامعه نیز به این نواقص دامن میزند. باید جایی این کاستیها را کنترل کنیم و بگویم که جامعه نگاهت به دانشگاه چطور باشد و این نکته که دانشگاه از جامعه چه انتظاری دارد را نیز درک کنیم. کوتاه سخن اینکه جامعه، دانشگاه و صنعت با هم پیش میروند و در قبال یکدیگر مسئولیت دارند و درک این موضوع میتواند آینده بهتری را برای دانشجویان و جوانان رقم بزند.
انتهای پیام