کتاب در لالایی و افسانه تا چیستان

محمد جعفری قنواتی معتقد است کتاب و کتابخوانی از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته و بازتاب آن را می‌توان در ادبیات شفاهی‌مان دید از لالایی تا افسانه و چیستان‌.

به گزارش ایسنا، این پژوهشگر فرهنگ عامه در مقاله‌ای با عنوان «کتاب و کتابخوانی در فرهنگ عامه» به دانش خواندن و نوشتن به طور عام و کتاب به صورت خاص پرداخته است. او ابتدا با بررسی موضوع کتاب و کتابخوانی و نیز الزامات آن یعنی کسب دانش در ادبیات تألیفی سراغ ادبیات شفاهی رفته و این موضوع را در ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه بررسی کرده است.

او در بخشی از مقاله خود نوشته است: «موضوع کتاب و کتابخوانی و نیز الزامات آن یعنی کسب دانش در ادبیات شفاهی ما، همچون ادبیات تألیفی، بازتاب فراوانی دارد.

مادر ایرانی هنگام خواباندن کودک دلبند خود ضمن لالایی‌هایی که برای او زمزمه می‌کند، آرزوهای خود را نیز بیان می‌کند. یکی از این آرزوها فرستادن کودک به مکتب‌خانه و باسواد شدن اوست:

 لالا لالای لالایی/ گلم رفته به ملایی

گلم رفته که ملا شه/ دل مادر تسلا شه

***

لالا لالای حبیب‌الله / تو نون وردار برو ملا

کلام‌الله تو پیرش کن/ زیارت‌ها نصیبش کن

موضوع کتاب و کتابخوانی و الزامات آن در افسانه‌های شفاهی نیز بازتاب فراوانی دارد. فرستادن کودکان به مکتب‌خانه و مدرسه یکی از موضوع‌های مکرری است که در این‌گونه افسانه‌ها با آن روبه‌رو هستیم. «تا هفت سال این بچه به دست دایه و لله بود، بعد گذاشت مدرسه. هفت سالم به دست معلم بود. چهارده‌سالگی این پسر فارغ‌التحصیل شد.»

البته برای شاهزادگان و فرزندان ثروتمندان معلم سرخانه می‌گرفتند. « چون سال خورشید شاه به چهار رسید نه چنان بود که بتوان گفت. شاه از بر پسر ادیبان آورد تا او را ادب آموزند... به علم و دانش به جایی برسید که از چهار ادیب هنر آموخت و خط و نوشتن و دفترها خواندن... تا عمر وی به ده رسید.»

به این گونه موارد در افسانه‌های دیگر نیز می‌توان اشاره کرد: عزیز و نگار، نجما و گل‌افروز، مغول دختر، غریب و شاه‌صنم، سلیم جواهری و ... .

بازتاب کتاب و دانش خواندن و نوشتن در افسانه‌ها به فرستادن کودکان به مکتب‌خانه خلاصه نمی‌شود. حرمت کتاب به صورت‌های دیگر نیز در افسانه‌ها بازتاب یافته است. در روایتی از افسانه «شاه حسود» که با عنوان «هالوهیبض» در فراهان اراک ثبت شده است موضوع کتاب و حرمت و احترام آن در میان عامه مردم به زیبایی بازتاب یافته است. در این افسانه، شخصی به نام «هالوهیبض» صاحب زن زیبارویی است که شاه قصد تصاحب او را دارد و به همین منظور و با راهنمایی وزیر خود تصمیم می‌گیرد که «هالو» را به سفر بی‌بازگشتی بفرستد، شاه به هالوهیبض گفت: «باید بروی و گوشت گاو دریایی را بیاوری.» و خوشحال بود که حتما هالوهیبض در این سفر کشته می‌شود و او می‌تواند زنش را صاحب شود. هالو به خانه آمد و جریان را به زنش گفت. زن گفت: «غصه نخور و رفت کتابی را آورد و ورق زد و گفت: در این‌جا نوشته که از کجاها باید بروی و چطور گاو دریایی را بکشی. چهل روز از شاه مهلت بگیر و یادت نرود که شب تاریک به کنار دریا بروی.»

هالو بر اساس این راهنمایی‌ها از سفر موفق برمی‌گردد. شاه، حیله دیگری به کار می‌بندد و او را به سفر دیگری می‌فرستند. هالو به خانه می‌آید و باز هم موضوع را به همسرش می‌گوید. این باز نیز زن همان کتاب را می‌آورد و راه و چاه سفر را از روی آن برای «هالو» می‌خواند. هالو بر اساس همین راهنمایی‌ها از این سفر نیز موفق برمی‌گردد و به این ترتیب حیله دوم شاه نیز عقیم می‌ماند.

در افسانه‌های زنجیره‌ای (مثل‌های منظوم) که برای کودکان گفته می‌شود نیز به همین کتاب اشاره می‌شود که از جمله می‌توان به مثل معروف «دویدم و دویدم» اشاره کرد:

قیچی دادم به خیاط

خیاط به من قبا داد

قبا دادم به ملا

ملا به من کتاب داد.

موضوع کتاب و کتابخوانی و همچنین دانش خواندن و نوشتن در سایر گونه‌های ادب شفاهی ما نیز بازتاب دارد. یکی از این ‌گونه‌ها چیستان است: «چیستان از کهن‌ترین زمان، در میان همه قوم‌های ابتدایی و مردم جامعه‌های سنتی و پیشرفته جهان شناخته شده بود و به کار برده می‌شده است.»

 علاوه بر این‌که چیستان عامل سرگرمی و وقت‌گذرانی بود از آن برای آموزش مفاهیم هم استفاده می‌کردند. موضوع چیستان همچون سایر گونه‌های ادب شفاهی، ارتباط مستقیمی با سطح تکامل جامعه داشت. در میان اقوامی که کتاب و دانش خواندن و نوشتن جایگاهی ندارد، طبیعی است که این موارد نمی‌تواند موضوع چیستان قرار گیرد.

در ایران ما این‌گونه نبوده و کتاب و الزامات آن یکی از موضوعات چیستان‌های عامه بوده است:

هست پر برگ، درخت است، که نیست

می‌شود دوخته، رخت است، که نیست

قصه می‌گوید، خوب و شیرین

با زبان است و دهان است، که نیست

موضوع چیستان زیر نیز کتاب است. این چیستان، همان‌گونه که مشخص است در شکل رباعی و با زبانی بسیار ساده بیان شده است:

 آن کیست که بی‌پرده سخن می‌گوید/ از قول تو قصه‌ها به من می‌گوید

با آن‌که در او نیست دهان و دندان/ بی‌پرده ز قول تو سخن می‌گوید.»

البته در ادامه این مقاله چیستان‌هایی درباره کاغذ و قلم که از ملزومات کتاب و کتابت است نیز آورده شده است.

 جعفری قنواتی در ادامه مقاله‌اش درباره کتاب و کتابخوانی در زندگی روزمره مردم نوشته است.

پی‌نوشت: این مقاله در مجله فرهنگ مردم ایران منتشر شده است.

 انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۷ خرداد ۱۴۰۲ / ۰۲:۱۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402030704136
  • خبرنگار : 71573