مرتضی شریعتی، رزمنده لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، گردان امام محمد باقر(ع) و از فرمانده گروهان این گردان در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بعد از عملیات فتحالمبین که نوروز سال ۶۱ انجام شد، همه نیروها در دیدار با یکدیگر به هم میگفتند وعده دیدار ما در خرمشهر، لذا عملیات بیتالمقدس یکی از بزرگترین عملیاتهای تاریخ دفاع مقدس بود. فرماندهان بزرگی مثل شهید حسین خرازی، شهید مصطفی ردانیپور، شهید احمد کاظمی و شهید حاج رضا حبیباللهی در این عملیات حضور داشتند.
این رزمنده دفاع مقدس افزود: خرمشهر ۲۰ ماه در محاصره دشمن بود، آنها اسم خرمشهر را به المعمره تغییر داده بودند و باور کرده بودند که قرار است در این شهر بمانند و این برای نیروهای ایرانی پذیرفتنی نبود. قصه کار از دهم اردیبهشتماه ۶۱ شروع شد، گردان ما به فرماندهی شهید عباس فنایی باید ۷ کیلومتر به طرف جاده خرمشهر پیشروی میکرد و بعد از تصرف قرارگاه پدافندی دشمن به جاده اهواز-خرمشهر میرسید، این کار با امداد غیبی خداوند با کمترین تلفات میسر شد.
شریعتی گفت: شب عملیات در مرحله اول ما برای پیشروی ۷ کیلومتری آماده شدیم، اما در تاریکی مطلق منطقه گُم شدیم، شهید خرازی مدام با بیسیمچی گردان تماس میگرفت و میپرسید که چرا عملیات انجام نمیشود، در حالی که ما در تاریکی مطلق منطقه گم شده بودیم، اما همین گم شدن باعث شد از پشت سرِ نیروهای دشمن سر در بیاوریم. بعد از شناسایی منطقه اعلام شد که دشمن، در منطقه مقابل خود که برای پیشروی نیروهای ما مشخص شده بود، با تیربارها و میدانهای مین منتظر قتل عام ما بوده است، در واقع مسیر اصلی لو رفته و این گم شدن ما را نجات داده بود، مجدداً پیشروی کردیم و به جاده خرمشهر رسیدیم، در این منطقه یک هفته با عراقیها شدید جنگیدیم و در ۴۵ کیلومتری خرمشهر همراه با سایر لشکرهای سپاه حدود ۴۰ کیلومتر از جاده را تصرف کردیم، عراقیها زمانی که از پسگرفتن جاده خرمشهر ناامید شدند، خط زرهی خود را مقابل ما شکل دادند و حد فاصل ۳۵۰ تا ۴۰۰ متری ما هر ۴۰ متر یک تانک را مستقر کردند. ما باید مجدداً به این خط زرهی حمله کرده و آنها را عقب میراندیم تا بعد از ۲۳ کیلومتر پیشروی به دژ مرزی برسیم.
فرمانده گروهان لشکر امام حسین(ع) افزود: ساعت ۱۱ شب جمعهای که قرار بود به این خط زرهی حمله کنیم، بعد از قرائت دعای کمیل و زمانی که بچهها داشتند با یکدیگر وداع و از هم طلب حلالیت میکردند، بدون هیچ مقدمهای باران شدیدی شروع به باریدن کرد، این باران رحمت باعث شد که عراقیها احتمال حمله ما را منتفی بدانند پس همه به داخل تانکها و سنگرها رفتند و روی تیربارها را پوشاندند، ما باید در زمان باران خود را به نیروهای دشمن نزدیک کرده و حمله را شروع میکردیم، دشمن زمانی متوجه شد که کار از کار گذشته بود و ما با منفجر کردن تانکها آتشبازی سنگینی به راه انداخته بودیم، وحشت زیادی در دل دشمن ایجاد شده بود و بسیاری از تانکها را غنیمت گرفتیم و بسیاری دیگر را آتش زدیم و به سمت دژ مرزی به راه افتادیم.
او اضافه کرد: هوا تاریک روشن بود که به دژ دوم رسیدیم و دشمن صبح تازه متوجه پیشروی نیروهای ایرانی شد و جنگ شدیدی در این منطقه به مدت یک هفته شکل گرفت که فرمانده گردان ما یعنی شهید عباس فنایی در این منطقه به شهادت رسید، شب یک خرداد مرحله سوم عملیات آزادی خرمشهر آغاز شد صدام ۳۰ هزار نیرو در داخل خرمشهر مستقر کرده و تبلیغات زیادی برای محاصره این شهر انجام داده بود، او خبرنگاران خارجی را برای فیلمبرداری از خرمشهر، استحکامات و نیروهای نظامی خود در این شهر آورده و اعلام کرده بود که اگر ایرانیها خرمشهر را پس بگیرند کلید بصره را به آنها خواهم داد .
فرمانده گروهان لشکر امام حسین(ع) گفت: گردانهای تیپ امام حسین از سمت جاده خرمشهر با رزمندگانی که از همه اقشار جامعه بودند بعد از درگیری شدید با امدادهای غیبی خداوند شهر را محاصره کردند و روز سوم خرداد حاج حسین خرازی وارد شهر شد، حاج احمد کاظمی هم از سمت راست و منطقه نهر عرایض وارد شهر شد. ما بهعنوان فرمانده گروهان به رزمندهها میگفتیم از آب و جیره جنگی خود کمتر استفاده کنید، ما یک هفته جنگ محله به محله در پیش داریم، اما در نهایت با خواست و کمک خدا و تلاش رزمندگان و فرماندهان خرمشهر ۲ روزه آزاد شد.
شریعتی با اشاره به حضور شهید صیاد شیرازی در قرارگاه فرماندهی عملیات گفت: شهید صیاد این خاطره را اینطور نقل میکنند«ساعت ۷ صبح بود که شهید خرازی با بیسیم با هیجان با ما تماس گرفت و گفت ما توانستهایم حدود هفتصد نفر نیرو جمعآوری کنیم و اجازه میخواست که از طرف پل خاکریزی به طرف عراقیها بزند. ما آمدیم بگوییم نه، ولی به خرازی گفتم اجازه بدهید که مشورت کنم. در ستاد جنگ نیز وقتی پیشنهاد را مطرح کردم هیچ کس نظر مثبت نداشت، همه میگفتند اگر این عملیات نگرفت، هفتصد نفر را از دست میدهیم. آمدم تماس بگیریم با شهید خرازی و بگویم این کار را نکند، دیدم که او زودتر تماس گرفت و پرسید که سرانجام مذاکره چه شد؟ آمدم بگویم که نمیشود که گفت دارد وقت میگذرد و ما همان جا یک تصمیمی گرفتهایم، من هم گفتم جلو بروید. نیم ساعت بیشتر طول کشید که سر و صدای بیسیم بلند شد گفتم حتما گیر افتادهاند. بیسیم را روشن کردم دیدم شهید خرازی میگفت که هر چه جلوی خود را نگاه میکنیم، میبینیم که عراقیها دست خود را بالا گرفتهاند، چه کار باید کنیم؟ من فهمیدم منظور او چه چیزی است. چون نیروهای عراقی زیاد بودند و نیروهای او کم بودند و نمیتوانستند نیروهای عراقی را کنترل کنند. پیشنهاد کردم یک هلیکوپتر بالا برود و ببیند که عمق آنها تا کجاست؟ یک هلیکوپتر بالا رفت و خلبان با هیجان گفت تا چشم من کار میکند تمام عراقیها در خیابان خرمشهر دستان خود را بالا بردهاند حالا نمیشد که به اسیران عراقی بگوییم که شما فعلا در سنگر بروید که ما نیرو جمعآوری کنیم و بعدا شما را ببریم و بازداشت کنیم. در نهایت خداوند این را در ذهن ما رساند که همه رزمندگان یک خط شوند و یک قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت دیگر آنها به طرف جاده خرمشهر تقسیمبندی شوند و با دست به سربازان عراقی علامت دهیم که توی جاده بروند. چشمشان کور، ما ماشین نداشتیم که با ماشین ببریمشان، باید پیاده میرفتند. البته چون در منطقه خودمان حرکت میکردند خیالمان راحت بود، در این عملیات برخلاف معمول که دوست داشتیم اسیر زیادی از دشمن بگیریم این دفعه دوست داشتیم بگویند که اسیران عراقی تمام شده است؛ البته نگران بودیم که وضعیت فرق کند و اینها ـ سربازان عراقی ـ رفتنشان تا ده صبح طول کشید، بعد سنگرها را تصرف کردیم و تا ساعت ۵ بعدازظهر طول کشید تا اسرا را که حدود ۱۴ هزار و پانصد نفر بودند، بشماریم. البته دو ماه طول کشید که تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بیرون آوریم. در این عملیات ما توانستیم شش هزار کیلومتر مربع از خاک کشور را آزاد کنیم و حدود نه هزار نفر را نیز اسیر کنیم.»
او ادامه داد: در کل عملیات ۱۹ هزار عراقی به اسارت در آمدند و مناطق زیادی توسط رزمندگان آزاد شد، جاده اهواز خرمشهر، پادگان حمید، سایت چهار و پنج، هویزه، حمیدیه، دب حردان و دو سوم تصرفات دشمن از ابتدای جنگ آزاد و دشمن تا شلمچه عقب رانده شد. بعد از ورود به شهر نیروهای عراقی حال و چهره عجیبی داشتند عدهای از ترس و وحشت به آب زده بودند، عدهای در مردابها گیر افتادند و مابقی بدون لباس نظامی دستها را بالا برده بودند این تصویر برای رزمندگان پر از شوق و شعف بود زیرا نتیجه خواسته ۲۰ ماهه آنها بود.
شریعتی بیان کرد: این عملیات۶ هزار شهید از کل کشور داشت با این وجود پایان این عملیات و آزادسازی خرمشهر کام مردم و رزمندگان را شیرین کرد. گرچه نیروها و فرماندهان بزرگی در این عملیات شهید شدند، اما ارزش کار رزمندگان بسیار بالا بود و امام هم به همین مناسبت برای مردم و رزمندهها پیام دادند. تعداد اسرا آنقدر زیاد بود که برای انتقال آنها به اهواز رچار مشکل شدیم و در اهواز اعلام شد که وانت بارها و ماشین های بزرگ برای انتقال اسرا به منطقه بیایند و در نتیجه ستون بزرگی از ماشینهای مردم برای انتقال اسرا فراهم شد.
این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: حضور سرداران و فرماندهان ما در این عملیات باعث دلگرمی و روحیه رزمندگان میشد، شهید ردانی پور با دست آتل بسته و عصای به یادگار مانده از مجروحیتِ عملیات فتحالمبین در منطقه فعالیت میکرد و با بیان زیبای خود به عنوان یک رزمنده روحانی از احادیث، قرآن و نهجالبلاغه به بچهها دلگرمی میداد و حضور شهید خرازی، کاظمی و حبیباللهی در میانه جنگ و کنترل اوضاع از میدان باعث امید و دلگرمی نیروها میشد، خرمشهر با خون ۶ هزار شهید و ۱۸ هزار مجروح آزاد شد و امیدواریم بتوانیم قدردان خون شهدا باشیم.
انتهای پیام