به گزارش ایسنا، از جمله آثار امام عناوین زیر درخور بیان است:
کتاب «از ترجمه»، (مجموعه ۱۶ مقاله در زمینه مباحث نظری و عملی ترجمه)، اهواز؛ انتشارات خالدین ۱۳۷۸.
ترجمه «فرهنگ نوواژههای آکسفورد»، اهواز، انتشارات خالدین ۱۳۷۸.
ترجمه کتاب «نخستین کاوشگر شوش: سفرنامه پژوهشی سرهنگ لوفتوس»، تهران: نشر شادگان، ۱۳۸۶.
«مسایل کاربردی ترجمه شفاهی». انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، ۱۳۹۲ .
ترجمه کتاب «ترجمه متنهای دشوار انگلیسی». اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، ۱۳۹۳.
ترجمه کتاب «انگلیسی پیشرفته ویژه ترجمه». اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، ۱۳۹۳.
«فرهنگ عامیانهها» (فارسی ـ انگلیسی) (با همکاری آزاده عبادی). تهران: انتشارات رهنما، ۱۳۹۴.
«فرهنگ واژگان رسانهای» (انگلیسی ـ فارسی) (با همکاری علی وجیهی). یزد: انتشارات سیدعلیزاده، ۱۳۹۴.
آموزش ترجمه پیشرفته: ترجمه، تجربه، تنوع. رشت: نشر داریا، ۱۳۹۹.
ترجمه فارسی رمان «دانهای گندم؛ سرگذشت یک انقلابینما»، نوشته جیمز نگوگی، تهران: نشر راه معاصر، ۱۴۰۰.
«جنبههایی از ترجمهپژوهی: رویکردی ایرانمدار». رشت: نشر داریا، ۱۴۰۰.
ترجمه «ایرانگرایی اسکندر مقدونی» نوشته پروفسور مارک یان اولبریخت. اهواز: انتشارات گزارش تاریخ، ۱۴۰۱.
با این توضیح علاقهمندان مباحث ترجمهپژوهی، فرهنگ، ادبیات، سیاست و هنر و ادبیات را به مطالعه مطلب زیر درباره رویکرد ترجمهپژوهی پسااستعمارگرا به قلم طارق شمّا با ترجمه دکتر عباس امام دعوت میکنیم.
اشاره مترجم:
تقریبا دو ـ سه دهه است که حوزه گسترده ترجمهپژوهی شاهد رشد رویکرد ترجمهپژوهی پسااستعماری است؛ رویکردی که نقطه محوری آن رابطه قدرت میان استعمارگر و استعمار شده است و بازتاب آن رابطه در ترجمهها. بحثهای ریزتر مورد توجه این رویکرد را میتوان در آثار افرادی چون بندیا (Bandia)، بسنت (Bassnett)، هرمانز (Hermans)، رابینسون (Robinson)، اسپیواک (Spivak)، نیرانجانا (Niranjana)، هومی بابا (Homibhabha)، کالزادا پرز (Calzada Perez) و دیگران یافت. نمونههایی از مسایل مورد توجه و علاقه پژوهشگران حوزه ترجمه پژوهی پسااستعمارگری عبارتند از: ترجمه و تاریخ، مقاومت فرهنگی، صدای زنان، فرهنگهای بومی در ترجمه، ایدیولوژی و ترجمه، بافت اجتماعی و ترجمه، علم و ملتسازی در چین، ترجمه، انواع درگیریها و انواع تعارضها، ترجمه، دوگانگی و مناطق مرزی و بسیاری موارد دیگر.
بدیهی است عمده علاقهمندان به این رویکرد پژوهشگرانی از جوامع مرتبط با استعمار بودهاند؛ از شبهقاره هند و آفریقا گرفته تا خاورمیانه بخشهای وسیعی از آمریکای مرکزی و جنوبی، آسیا و اقیانوسیه. طارق شمّا نیز که عرب است و اهل خاورمیانه از صاحبنظران صاحب اثر در زمینه «ترجمهپژوهی پسااستعماری» است با نوشتههای بسیار پرشمار در این زمینه. شمّا در این نوشتار به بررسی شرایط امروز پژوهشهای گوناگون انجام گرفته در این حوزه تحقیقاتی میپردازد و چشماندازهای آینده این رویکرد را نیز معرفی میکند. در کشور ما نیز که هیچگاه به معنای واقعی کلمه کشوری تحت سلطه مستقیم استعمار نبوده است برخی افراد و جریانهای فرهنگی، سیاسی و مذهبی دانشگاهی و غیردانشگاهی دستاندرکار مطالعات ترجمهپژوهی علاقه زیادی به این رویکرد نشان داده و میدهند. امید است دیدگاههای این ترجمهپژوه بتواند به درک هر چه بیشتر مفاهیم مطروحه در این حوزه تحقیقاتی کمک کند. یادآور شوم این ترجمه فقط ترجمه بخش آخر مقالهای است مفصلتر با عنوان Translation and Colonialism (ترجمه و استعمار) با مشخصات کتابشناختی زیر:
Shamma, Tarek (۲۰۱۸).Post-colonial Translation Studies; New Challenges, and Future Prospects. In The Routledge Handbook of Translation and Culture (Eds. Sue-Ann Harding &OvidiCarbonell Cortes), pp. ۲۸۹-۲۹۱. Routledge.
میتوان گفت که مهمترین سهم مطالعات «ترجمهپژوهی پسااستعمارگرا»، تلاش برای تحقیق در چندوچون تاثیر نابرابری قدرت در انتقال مفاهیم میان فرهنگی بوده است. البته این گونه نبوده که این جنبه کار در نظریات ترجمهپژوهی پیشین کاملا غایب بوده باشد (به عنوان مثال قانون دوم ترجمه از دیدگاه توری وجود این تغییر راهبرد را به رسمیت میشناسد؛ آنجا که میگوید: «مواردی هست که ترجمه بر مبنای وجود یک زبان/فرهنگ "عمده" برخوردار از اعتبار بالا و والا صورت میگیرد.» [Toury,۱۹۹۵,۲۷۸]. اما پژوهشگران پیرو رویکرد پسااستعمارگرایی به ویژه در بازنمایی «همدستی تاریخی ترجمه در اقدامات استعماری» مفهوم «نابرابری قدرت» را نه به عنوان یکی از چندین عامل گوناگون دخیل در این ماجرا بلکه به عنوان «عامل اصلی و تعیینکننده» مبادلات ترجمهای معرفی کردهاند. افزون بر این، همین پژوهشگران موفق شدهاند تا پارهای مفاهیم سنتی و دیرپای حوزه ترجمهپژوهی را به چالش بکشند. حساسیتزایی این پژوهشگران برای ایجاد ارتباط میان مقولاتی مانند اصل اثر و شبه اصلها، برابریابیها و جاافتادگی برابرنهاده همگی برمبنای فرض وجود این گونه مداخلات از دیدگاه تحلیلهای پساتجددگرایان صورت گرفتهاند. این در حالی است که اکنون میتوان گفت پژوهشگران پسااستعمارگرا با ربط دادن نقد متن به راهکارهای اعمال قدرت سیاسی موفق شدهاند تا خوانشهای باورپذیرتری ارایه دهند؛ خوانشهایی که در آن وارونگی روابط مورد نظر نه به نوعی پیامدهای مفروض اسرارآمیز پارهای فرآیندهای متنی عجیبوغریب و نامفهوم بلکه به علل ذاتی پیدایش آن روابط ارتباط دارد.
طارق شمّا
رویکرد پسااستعمارگرایی در پی انجام و انتشار پژوهشهای موردی آغازین دوره پیدایش خود اکنون بسیار گسترش یافته و در عمل نشان داده که برای پژوهشگران رشتههای بسیاری جاذبه دارد از جمله نزد پژوهشگران پرشماری در حوزه ترجمه پژوهی. اما در عین حال، شاید بتوان گفت که همین ویژگی «بهرهبرداری گسترده» از این نظریه در تحولات بعدی به جدیترین چالش پیش روی آن نیز تبدیل شده است. سوزی تارو در یک نقد کلی و مفصل از رویکرد پسااستعمارگرایی مینویسد که مکتب پسااستعمارگرا در حال حاضر «هم بسیار آشفته است و هم بسیار تنگنظر» (Tharu ۲۰۰۷,۶۴۲) چراکه به باور تارو «نظریه پسااستعمارگرا» یکسره غرق هند و یا کلا جهان سوم است. البته حوزه نظر و عمل این رویکرد محدود به جغرافیای خاصی نیست اما در عین حال خود را به یک نکته بسیار خاص محدود کرده است: «استعمار» (p. ۶۴۳.) ولی پرسش این است که این همه پژوهشهای گستردهای را که با ادعای پیروی از اصول این رویکرد درباره استعمار انجام میگیرد به راستی تا چه اندازه پژوهش درباره استعمار (حتی به مفهوم استعاری این اصطلاح) میتوان تلقی کرد؟ پرسش دیگر این که رویکرد پسااستعمارگرا به راستی تا چه حد با آن شرایط تاریخی اصلی عامل پیدایش خود هنوز هم سروکار دارد؟
البته قطعا این ادعای درستی است که در جهان امروز استعمار در شکلهای گوناگون همچنان وجود دارد (از اشکال غیرآشکار سلطه فرهنگی گرفته تا یورش نظامی). اما نکته اینجا است که برای کندوکاو درباره اشکال جدید استعمار به جای اتکای به تکرار تاریخچهنویسیهای سنتی چرا به سراغ ابداع رویکردهای جدیدتر نرویم؟ در یک جستار بسیار انتقادی و بسیار اثرگذار، عارف درلیک (Arif Dirlik) این نکته را مطرح کرده که دوگانه سنتی «استعمارگر ـ استعمار شده» که معمولا بر مرزهای جغرافیایی و فرهنگی اطلاق میگردید در فضای سرمایه جهانی شده امروز که «جهانسومیها از جهان اول سر درمیآورند و جهان اولیها از جهان سوم» دیگر کارساز نیست (Dirlik۱۹۹۴,۳۵۲). به گفته درلیک «جوامع جدید مهاجران» به گونهای درآمدهاند که «هویت خویش را به "جای دیگر" برده و "هویت دیگری"» را به سرزمین خویش آوردهاند. در نتیجه مرزها و محدودهها مغشوش شدهاند. جریان حرکت فرهنگی همزمان هم در حال همسانسازی (homogenizing) است و هم دگرسانسازی (heterogenizing) (۳۵۲-۳۵۳). نتیجهگیری درلیک این است که «صاحبنظران پسااستعمارگرا، انتقادهای بجایی از اشکال گذشته سلطه ایدیولوژیک مطرح کردهاند اما درباره ساختارهای نوین سلطه ایدیولوژیک چندان حرفی برای گفتن نداشتهاند (Dirlik۱۹۹۴,۳۵۶).
به سخن دیگر، در حالی که تنوع قدرت و اعمال قدرت همچنان وجود دارد در عین حال این گونهگونیها پیچیدهتر شدهاند که تجسم آنها «سرمایه فراملی» است (Dirlik ۱۹۹۴,۳۵۰) و نه الزاما ناشی از پیامدهای امپراطوریهای اروپایی گذشته. تردیدی نیست که رویکردهای موصوف درلیک در میانه دهه ۱۹۹۰ امروزه حتی آشکارتر و علنیتر نیز شدهاند. در حوزه ترجمه این گونه تحولات را میتوان در رشد و گسترش ناشران بینالمللی، بینالمللی شدن بازار کتاب، پدیده بینالمللی شدن کالاها و نیز کلیه کالاهای پرفروش به چشم دید. البته نتیجه این امر این نبوده که جهانی «همسطح» برای تمام انسانها و ملتها به وجود آید و همه چیز در دسترس همگان قرارگیرد اما «جریان فرهنگی» پرشتابتر و در دسترستر موفق شده تا امکانات و تسهیلات جدیدتری برای مخاطبیابی جهت صاحب اثران حاشیهنشبن پیشین ایجاد نماید (به عنوان مثال نگاه کنید به Rodriguez Murphy ۲۰۱۵,۱۴۸; Rafael ۲۰۱۵;Shamma ۲۰۱۵). در هر حال، تحلیل شکلهای نوین قدرت نیازمند الگوهای تحلیلی نوین است.
بگذارید برای تایید گزاره بالا یک مثال گویا مطرح کنم؛ مریلین بوث (Marilyn Booth) در توصیف خود از تجربه ترجمه انگلیسی رمان عربی «دختران ریاض« (Girls of Riyadh) به قلم نویسنده عربستانی رجا الصنیعه این پرسش را مطرح میکندکه «آیا مفهوم رایج قدرت مترجم» جهان اولی «برای بازنمایی متنهای پسااستعماری (Booth ۲۰۰۸,۱۹۷) میتواند برای بازار کتاب جهانی شده امروز نیز همچنان کارساز باشد؟» با بهرهگیری از توجه به اصل «غیریت» در رویکرد پسااستعماری و به ویژه با استفاده از توصیه اسپیواک (Spivak) در زمینه لزوم همکلام شدن با زبان اصل هر اثر در حال ترجمه (p. ۲۰۰) بوث در ترجمه خود از این رمان عربی «حداکثر تلاش خود را به کار گرفت تا به رویکرد «قبول محض ترجمه تحتاللفظی» پایبند بماند. به همین دلیل، وی برای نشان دادن مخالفت خود با «زبان همسانساز» از راهبرد ترجمهای «غرابتزایی» (p.۲۰۰) استفاده کرد تا شاید موفق شود ویژگیهای دوگانه رمان الصنیعی را منتقل کند (p.۱۹۸) اما از بخت بد بوث، نویسنده رمان، به شکلی موفقیتآمیز با ناشر (انتشارات Penguin) دست به یکی کرد و نسخهای دیگر براساس راهبرد «بومیسازی» فراهم کرد به این امید که بتواند هم فضای جهانی شده رمان را منتقل سازد و هم بر قرابتهای زبانی آن با «زبان زنانه» (chick lit) انگلیسی زبانهای آمریکا و بریتانیا تاکید کند (p. ۲۰۱). در نتیجه الصنیعی اجازه یافت تا بدون مشورت با مترجم انگلیسی زبان خود شخصا رمان را بازبینی و دوباره به انگلیسی ترجمه کند. طبعا این ترجمه دوم تمامی اصلاحات ویرایشی ترجمه مطلوب نویسنده اصلی را در خود داشت. خواه با بازبینیها و اصلاحات ویرایشی ترجمهای الصنیعی موافق باشیم و خواه مخالف در هر صورت اصل مسلم باورمندان به دیدگاه مدافعان رویکرد پسااستعمارگرا درباره لزوم حفظ دگرسانی (alterity) متن مبدا امروزه نیازمند نوعی بازاندیشی جدی است به ویژه با توجه به ویژگیهای نسبتا خاص برخی پدیدههای منحصر به خود. حتی مهمتر از این نکته مساله صورتبندیهای نوین قدرت در جهان امروز است که ظاهرا اساس کل این ماجرا است: یک مولف «جهان سومی» به پشتوانه یک ناشر «جهان اولی» موفق شد تا تصمیم یک مترجم «جهان اولی» را کانلمیکن سازد. به همین دلیل است که بوث ذهنیتهای سنتی رایج مانند «بلایی که مترجم غربی سر متنهای غیرغربی میآورد» را زیر سوال میبرد (Booth ۲۰۰۸,p. ۲۰۹). از همین رو است که بوث میگوید «دستهبندیهای دوگانهساز» باورمندان به جریان قدرت یکسویه به بیراهه میروند چراکه در اقتصاد امروزین بازار نشر و تبلیغات مشتریمحور چنین رویکردی راهگشا نیست. نتیجه اینکه به باور بوث دیدگاه سنتی «سلسله مراتب دوگانه جهان شمال/جهان جنوب» (Booth۲۰۰۸,۲۰۹) با ایراداتی اساسی روبهرو شده است.
این گونه تحولات از دیدرس کنشگران حوزه مطالعات ترجمهپژوهی پسااستعمارگرا دور نبودهاند؛ پژوهشهایی رو به رشد اخیر که توجه خود را صرف بحث در چندوچون «به سرآمدن بالقوه عمر رویکرد پسااستعمارگرا» (Wenzel ۲۰۰۷,۲۳۳) کردهاند. در سالهای اخیر گردهماییهای علمی بسیاری به کندوکاو درباره مسایلی مانند «پایان نظریه پسااستعمارگرا» (Yaeger ۲۰۰۷)، «نفسهای آخر نظریه پسااستعمارگرا» (Young ۲۰۱۲b,۱۹) پرداختهاند اما اگرچه امروزه همچنان درباره مسایل اساسی مورد توجه مطالعات پسااستعماری اتفاق نظر وجود دارد (به ویژه در زمینه نابرابری قدرت حاکم بر مبادلات میان فرهنگی) در عین حال چندین چهارچوب تفسیری دیگر نیز ارایه شده تا بتوانند «عدم وجود رویکردهای جدید بررسی تداوم استعمارکهن و یا استعمار نوین» را جبران کنند (Wenzel ۲۰۰۷,۶۳۴). از جمله رویکردها و چهارچوبهای تفسیری بالقوه و جدید میتوان از نقد زیستمحیطی، رویکرد مبتنی بر حقوق بشر (p. ۶۳۴)، رویکرد گرمایش زمین انسانزا (Chakrabarty ۲۰۱۲) و در مجموع تاکید بر «شیوههای خاص تولید فرهنگ، انواع هنرهای نمایشی، انواع روایتگریهای فرآیند تجدد و مسایل گستردهتر مرتبط با اقتصادهای سیاسی و اخلاقی» نام برد.
از همه جدیدتر پل بندیا (Paul Bandia) به عنوان یکی از مدافعان اصلی ترجمهپژوهی نواستعماری است که اخیرا اعلام کرد «دوگانه استعمارگر ـ استعمار شده دیگر محلی از اعراب ندارد» (Rodriguez Murphy ۲۰۱۵,۱۴۸). به گفته بندیا تجربهای که ترجمهپژوهان فعلی باید مدنظر قرار دهند «تجربه افراد بازمانده رویکرد خودشان و یا کل مجموعه باورمندان به این رویکرد است نه ضرورتا همواره در ارتباط بااستعمارگران پیشین». به باور بندیا این تجربه به ویژه در مورد نگارش جدید از اهمیت خاصی برخوردار است؛ نگارشی که «هدف عمده آن نه واکنش ناخودآگاه در قبال استعمارگر یا اندیشیدن با زبان اروپایی به هدف تحت تاثیر قرار دادن صاحبنظران جامعه استعمارگر باشد (Rodriguez Murphy,۱۴۹). اینکه آیا در آینده نزدیک رویکردی جدیدتر مانند مثلا رویکرد «ترجمهپژوهی پساپسااستعمارگرا» (Post-postcolonialtranslationstudies) از رویکرد «پسااستعمارگرا» پیشی خواهد گرفت یا خیر هنوز مشخص نیست (p. ۱۴۹). بیتردید در سالهای پیش رو باز هم همچنان پژوهشهای هر چه بیشتری در زمینه ترجمه پسااستعمارگرا صورت خواهد گرفت اما با توجه به ویژگی بارز جغرافیای جهان امروز که در آن به شکلی فزاینده مرزهای طبیعی و هویتهای چندگانه انسانها دستخوش گسستگی و شکاف میشوند، ایجاد شکلهای جدید سلطه و مقاومت (همزمان با واگراییهای دمافزون رویکردهای موجود و پیدایش رویکردهایی جدید) میتواند بر ترجمهپژوهی پسااستعمارگرا فشار وارد آورد تا اهداف آینده خود و یا حتی موجودیت فعلی خویش به عنوان یک چهارچوب تحلیلی مجزا را بازتعریف کند.
منابع:
Booth,Marylin.۲۰۰۸."Translator vs. Author(۲۰۰۷)Girls of Riadh Go to New York." Translation Studies ۱(۲):۱۹۷-۲۱۱.
Chakrabarty,Dipesh.۲۰۱۲."Postcolonial Studies and the Challenge of Climate Change." New Literary History ۴۳(۱):۱-۱۸.
Diouf,Mamadou.۲۰۰۷.In "Editor's Column:The End of Postcolonial Theory? A Roundtable with Sunil Agnani,Fernando Coronil, Gaurav Desai, MamadouDiouf,SimonGikandi,SusieTharu, and JeniferWezel," ,edited by Patricia Yaeger,۶۳۹-۶۴۱. PMLA ۱۲۲(۳): ۶۳۳-۶۵۱.
Dirlik,Arif.۱۹۹۴." The Postcolonial Aura: Third World Criticism in the Age of Global Capitalism." Critical Inquiry ۲۰(۲):۳۲۸-۳۵۶.
Rafael,Vincente.۲۰۱۵."Betraying Empire: Translation and the Ideology of Conquest.".Translation Studies ۸(۱):۸۲-۹۳.
Rodriguez Murphy,Elena. ۲۰۱۵."An Interview with Professor Paul Bandia."Perspectives: Studies in Translatology ۲۳(۱):۱۴۳-۱۵۴.
Shamma,Tarek. ۲۰۱۵. "Response by Shamma to "Betraying Empire: Translation and the Ideology of Conquest". Translation Studies ۸(۱):۹۳-۹۸.
Spivak,Gayatri. ۱۹۹۲."The Politics of Translation." In Destabilizing Theory: Contemporary Feminist Debates, edited by Michele Barrett and Anne Philips,۱۷۷-۲۰۰.Stanford,CA: Stanford University Press.
Tharu,Susie ۲۰۰۷.In "Editor's Column:The End of Postcolonial Theory? A Roundtable with Sunil Agnani, Fernando Coronil, Gaurav Desai, MamadouDiouf, Simon Gikandi,SusieTharu, and Jenifer Wezel," ,edited by Patricia Yaeger,۶۳۹-۶۴۱. PMLA ۱۲۲(۳): ۶۳۳-۶۵۱.
Toury,Gideon. ۱۹۹۵.Descriptive Translation Studies and Beyond.Amsterdam:John Benjamins.
Wenzel,Jennifer ۲۰۰۷.In"Editor'sColumn:The End of Postcolonial Theory? A Roundtable with Sunil Agnani, Fernando Coronil, Gaurav Desai, MamadouDiouf, Simon Gikandi,SusieTharu, and Jenifer Wezel,",edited by Patricia Yaeger,۶۳۹-۶۴۱. PMLA ۱۲۲(۳): ۶۳۳-۶۵۱.
Yaeger, Patricia,ed. ۲۰۰۷.In"Editor's Column:The End of Postcolonial Theory? A Roundtable with Sunil Agnani, Fernando Coronil, Gaurav Desai, MamadouDiouf, Simon Gikandi,SusieTharu, and Jenifer Wezel," ,edited by Patricia Yaeger,۶۳۹-۶۴۱. PMLA ۱۲۲(۳): ۶۳۳-۶۵۱.
Young, Robert J.C. ۲۰۱۲."Postcolonial Remains." New Literary History ۴۳:۱۹-۴۲.
انتهای پیام