در ابتدای این نشست علمی که در قم برگزار شد، حجت الاسلام والمسلمین قاضی زاده معاون پژوهش موسسه دارالاعلام لمدرسة اهلالبیت علیهمالسلام در سخنانی بیان کرد: در معنای لغوی بقیع دو ریشه بیان کرده اند. نخست اینکه بقیع یک سرزمین پر درخت یا ریشه پر درخت است. یعنی ممکن است به واسطه قطع کردن درختان ریشه های آنها باقی مانده بود. ریشه این درخت نیز مرتبط به درخت غرقد است. در منابع اهل سنت بیان شده است که در آخرالزمان وقتی که امام زمان(عج) ظهور می کنند، یهودیان پشت درختان و سنگ ها پنهان می شوند، جز درخت غرقد که بعضا عنوان می کنند که غرقد درخت یهودیان است.
قاضی زاده اظهارکرد: همه می دانند که چهار امام معصوم(ع) ما در بقیع مدفون هستند و در هیچ نقطه ای چون مدینه هیچگاه چنین تراکمی از مدفن ائمه وجود ندارد.البته تخریب قبور بقیع تنها علیه شیعیان صورت نگرفت، بلکه در آن مکان خلیفه سوم یعنی عثمان نیز مدفون است. همچنین مالک ابن انس از رهبران مذاهب اهل سنت نیز در این مکان دفن شده است. در واقع وهابیون با این کار به جنگ شیعه به تنهایی نرفتند و با جماعات دیگری اسلامی نیز به ستیز پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین قاضی زاده اظهارکرد: زیارت اهل قبور نزد اهل شیعه و سنت کاملا حل شده است. صاحب جواهر زیارت قبور را از ضروریات می داند. همچنین در مبانی اهل سنت نیز از زیارت قبور پیامبر اکرم(ص) به کرات آمده و عنوان شده که پیامبر اکرم(ص) در زمانی که در منزل یکی از همسرانشان اقامت می گزیدند بخش پایانی شب را به زیارت قبور بقیع می رفتند. این مسئله زیارت قبور بین شیعه و سنی یک امر کاملا قابل قبول است، ولی وهابیون به جنگ این اجماع جهان اسلام رفتند.
وی گفت: زیارت برای حاضر نزد وهابیت مانعی ندارد، بلکه زیارت یک شخص غایب را قبول ندارند. همچنین ممنوعیت زیارت باعث تخریب این قبول شد. همچنین روایت ابوهیاج است که در روایت معروف خود به بحث و لا قبراً مُشرفاً اءلّا سَوَّیْتَهُ اشاره می کند. یعنی هیچ قبر مرتفعی نگذار مگر اینکه قبر را صاف کنید. برداشت آنها این بود که بنا و قبر تخریب شود. قبور اهل ما نیز صاف بود. اگر نتیجهگیری آنها صاف کردن قبر بود چرا بنا را تخریب کردند که این بحث نیز از جمله آن مباحثی است که باید به آن توجه کرد.
حجت الاسلام نجاتی: ماجرای بقیع به هیچ وجه نباید به فراموشی سپرده شود
در ادامه نشست حجت الاسلام و المسلمین محمد سعید نجاتی مدیر واحد بقیع پژوهی پژوهشکده حج و زیارت به ارایه بحث پیرامون مسئله بقیع و آثار مرتبط به این حرم شریف پرداخت.
نجاتی گفت: مساله بقیع هم یک مساله دردناک است و هم با کسانی که با وهابیت درگیر هستند یک واقعیت عبرت آمیز است. این اهانت و هتک حرمتی که صد سال است به ائمه و بزرگان و عقاید ما شده است جلوی چشم ماست و ما نیز عادت به فراموشی کردیم.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم تعدیهای وهابیت را دسته بندی کنیم، باید به یک سیر تاریخی اشاره کنیم و اینکه جهان اسلام چه واکنش هایی داشت و چرا این واکنش ها به ثمر ننشست؟ در بخش بقیع شناسی در پژوهشکده حج به مطالعات گسترده ای دست زدیم که چه کنیم که بقیع از صرف عزاداری خارج شده و به یک مطالبه علمی و بین المللی مبدل شود. در این زمینه چهار یا پنج گروه تخصصی این موضوعات را بررسی کردند و در سایت بقیع این موضوعات و مقالات گنجانده شده است.
مدیر واحد بقیع پژوهی پژوهشکده حج و زیارت با بیان این مطلب که مهم این است که اصل این مسئله به فراموشی سپرده نشود، یادآور شد: همچنین این مساله از نظر بین الملل یک مساله فرهنگی و بین المللی است. بحث فرهنگی و تراثی (آنچه از مرده به کسی میرسد) را باید مطرح کرد تا حساسیت های اعتقادی آن کمتر شود. از جمله حقوق و میراث ناملموس مسلمانان، میراث فرهنگی مسلمین(ساختمان قبور ائمه) و... است که باید در این زمینه اقدام کرد. البته شیعیان و محبین اهل بیت(ع) در سراسر جهان حرکت هایی را شروع کردند.
وی با یادآوری این مطلب که تخریب بقیع در دو مرحله شکل گرفت، افزود: نخست، در سال ۱۲۲۱ یعنی در دور دوم حکومت آل سعود بود. آل سعود وقتی عزم تسخیر حجاز را کرد، طائف و مکه را تسخیر کرد و سپس به مدینه آمد. این نقشه در دور بعد نیز صورت گرفت. مدینه به دلیل برج و باروهایی که داشت قدرت بیشتری برای دفاع از خود داشت. به همین دلیل آنها نمی توانستند به همین راحتی وارد مدینه شوند.
نجاتی ادامه داد: آنها بر اساس روایت فقهی ابوهیاج که عنوان می کرد هر قبری که مرتفع باشد را صاف کنید، این بحث را به قبه تعبیر کردند و حتی مساجدی که قبه ای در آن بود را نیز تخریب کردند. به گونه ای که متولیان آنها آثار این قبور را صاف می کردند تا مسجد صاف نشود. اعتراضات به شکلی بود که خود عبدالعزیز نیز این کار را افراطی ذکر کرد.
وی گفت: این تخریب ها در عصر عثمانی صورت گرفت و فرماندار عثمانی که بر حجاز حاکم بود، این کار را تجاوز به عثمانی تلقی کرد و عثمانی عزم جنگ با سعودیها کرد. از این رو لشکر توسون پاشا از مصر به جنگ سعودی ها می رود و همه آنها را از مکه و مدینه و حجاز بیرون می کند و حاکم سعودی در ترکیه اعدام می شود. سپس سلطان شریف عثمانی دستور بازسازی بقاع را می دهد. این تصاویری که از این قبور باقی مانده است از این دوران است.
نجاتی اظهار کرد: پس از شکل گیری حکومت سوم سعودی، با همان ترتیب ابتدا به سمت طائف و مکه می روند. مسلمانان وقتی یاد جنایات وهابیون می افتند، یکی از گروه های پیش رو، جمعیت جنبش خلافت هند به حجاز می رود تا از عبدالعزیز بن عبدالرحمن ابن سعود تضمین بگیرند تا حرم های مقدس را تخریب نکند که مشاهده می کنند که مزارهای مکه تخریب شده و هنوز به مدینه نرسیده اند. هندی های حنفی بیان می کنند که بین آثار و جایگاه ها و مقابر تفاوت وجود دارد که عبدالعزیز هم می گوید که من تابع نظر علما هستم و بروید با علما صحبت کنید.
وی ادامه داد: در ایران نیز این خبر می پیچد و عزای عمومی اعلام شده و بازار تعطیل می شود. مجلس وقت نیز کمیسیون ویژه تشکیل می دهد. رضاخان سردار سپه که در آن زمان در دوره احمد شاه فعالیت میکرد، حبیب الله هویدا را به عنوان سفیر کبیر ایران به آنجا میفرستند تا از واقعیت آگاهی یابد. وی در آن زمان می بیند که آثار مدینه در سرجای خود قرار دارد. با توجه به اینکه می گویند که هویدا بهایی بوده و همچنین سیاست راهبردی آنها تلاش برای به قدرت رساندن آل سعود است پیامی که مخابره می کند این بود که «حرم پیامبر(ص) تخریب نشده بلکه دو گلوله به حرم خورده که مشخص نیست که این خسارت از چه سمتی وارد شده است؟ همچنین عبدالعزیز هم گفته است که من اجازه نمی دهم که به قبور ائمه(ع) اهانتی شود.»
مدیر واحد بقیع پژوهی پژوهشکده حج و زیارت همچنین یادآور شد: این نامه آثار خود را گذاشت. در حالی که در آن زمان مدینه محاصره بود، ولی هویدا گفته بود که آل سعود تضمین داده که به قبور جسارتی نشود. پس از شکست حصر مدینه، قاضی عبدالله وهابی از علمای مدینه استفتا میگیرد که نظرشان در خصوص زیارتی که باعث می شود در زمین وقفی دخل و تصرف صورت بگیرد و قبور گاه به گاه راه را تنگ می کند و ... چیست و از دیگر سوی عبدالعزیز هم گفته بود که من به امر علما تمکین میکنم. بعد از جواب استفتا، تخریب همراه با غارت صورت گرفت. در اینجا گفته شده است که ابتدا شیعیان و خدام را مجبور کردند که تخریب کنند، گرچه در گزارشهایی آمده است که شیعیان چنین نکردند. البته گزارش ها نشان می دهد که سعودی ها برای اینکه دامن خود را پاک کنند اول گفتند که طبق نظر علما عمل کردیم و همچنین پیروان ما و بقیه مسلمانان نیز چنین کردند.
پس از تخریب ها، ساختمان هشت ضلعی که ۱۲ متر ارتفاع داشته است که مزار ائمه بقیع بوده است، تخریب شد. یکی از دلایلی که می گویند که سطح بقیع تا بین الحرمین متفاوت است به این دلیل است که آوارها سطح بقیع را بالابرده است.
وی افزود: پس از آن در قبرستان بقیع که مورد احترام همه مسلمانان بوده است زباله ریخته شد. جهان اسلام با یک ماه تاخیر از سوی یک تاجر مدنی از شام و عبدالحسین شرف الدین در کاظمین از موضوع مطلع شد. در همان روز مردم در صحن امام کاظم و امام جواد(ع) تحصن کردند و در کربلا و نجف تجمع و عزاداری های گسترده انجام شد.
نجاتی گفت: علمای نجف شامل مرحوم نائینی و اصفهانی نامههایی نوشتند و اطلاعیه هایی را صادر کردند. در آن زمان به سردار سپه نامه نوشته شد که از ناموس تشیع دفاع کنید. سید شرف الدین در نامه ای این حادثه را قیامت کبری دانست و همچنین بیان کرد که اعتبار مسلمانان در این هتک مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
وی گفت: پس از صدور این اطلاعیه، بازارها در ایران تعطیل شد و اجتماعات گسترده عزاداری در کشور راه افتاد. دولت نیز دو روز تعطیل عمومی اعلام کرد. کمیسیونی نیز برای پیگیری کار تشکیل شد ولی به همین اندازه بسنده شد. دلیل این امر نیز آن بود که شرایط جهان اسلام در آن شرایط خاصی بود. برخی از علمای شیعه از مرحوم شرف الدین تقاضا کردند که یک بسیج عمومی علیه وهابیت شکل گیرد. در یکی از نامه های یکی از علمای عراق به شاه ایران تقاضا شده بود که دربار ایران که پادشاه آن شیعه است، تلگراف خانه قصر شیرین و سرپل ذهاب را رایگان کند. طی چند نامه مطالبه می شود که این کار را انجام دهد تا به مردم دیگر بلاد این امر را اطلاع دهید. نامه به دربار می رود و در طی یک نامه گردانی بسیار زیاد آخرش اجازه می دهند که این اتفاق روی دهد.
نجاتی گفت: سیدشرف الدین به ملک فیصل(اولین پادشاه عراق جدید) و امام یحیی زیدی حسینی (پادشاه یمن) امید داشت که به واسطه سادات بودن این دو نسبت به این امر ورود جدی داشته باشند، ولی همه اینها و حکومت های متزلزل و دست نشانده های انگلیس در آن زمان عزمی برای این کار نداشتند. در گزارش مذاکره سفیر کبیر ایران با سفیر کبیر انگلستان در مصر آمده است که سفیر کبیر انگلستان معتقد بود که نباید به وهابیت مجال داده شود ولی پس از مذاکره با دولت مرکزی می گوید که پادشاهی بریتانیا می خواهد که یک دولتی که دیگر مسلمانان را قبول ندارد و آنها را تکفیر می کند در منطقه حجاز حاکم شود. با توجه به این سیاست دیگر کسی نمی تواند با حکومت های معارض سعودی درگیر شود.
وی ادامه داد: اطلاع رسانی و مذاکرات و نامه رسانی به سران حکومت ها و مناطق مسلمان نشین از جمله راهبردهای مرحوم شرف الدین بود. وی در یک طرحی به دنبال ائتلاف شاه ایران و عراق برای کمک کردن به یمنی ها برای حمله به سعودی بود که قطعا آنها چنین نمی کردند چون حکومت های منطقه دست نشانده بریتانیا بودند. گام بعدی مرحوم شرف الدین تلاش برای تحریم سرمایه و درآمد حجاز از حج بود که با فشار از این ناحیه باعث واکنش آل سعود شود که با یک اختلاف نظری این کار انجام نشد. در این بین بخش زیادی از حجاج ایرانی و عراقی به حج نمی رفتند. هم بخاطر این توهین و هم به دلیل برخوردهای شدید و خشن وهابیها با حجاج در زمینههای مختلف. در سال پس از تخریب، تعداد حاجیان کم تر شد ولی پس از پیدا شدن نفت تحریم حج نیز اثر خاصی نگذاشت.
وی افزود: تخریب در سال ۱۳۰۴ قمری شد. در سال ۱۳۳۰ در ایران با کمک برادر جلال آل احمد نماینده سید ابوالحسن بروجردی و نامه نگاری موجی آغاز شد و موج دیگری در هند شروع شد که با توجه به ضعف و وابستگی های حکومت های اسلامی، هیچ واکنشی انجام نشد. در سال ۱۹۳۱ ملک فیصل به عراق و برادرش به ملک حسین اردن رفت و در آنجا حکومت کرد و البته با حکومت سعودی هم درگیر بودند. یک نوار حکومت ادریسی شیعه نیز وجود داشت که به همراه آن دو، یک جبهه ائتلافی شکل دادند و حزب احرار حجاز را شکل دادند. این گروه بیان می کردند که سعودی ها بدعت گذار هستند و برای اینکه آزادی ها را برگردانیم و عبادت راحت را برگردانیم باید با اینها درگیر شویم. پس از درگیری یکی دوساله با حمایت انگلیس این گروه، با حمله هوایی شکست خوردند. این گروه بیانیه می دهد که این جنگ یک جنگ دینی است و انگلیسی ها هم قبلا گفتند که ما در جنگ های دینی دخالت نمی کنیم. سپس با شیعیان هند مکاتبه می کنند که در آن زمان تحت استیلای هند بودند و به آنها گفتند که به واسطه روابط خوبتان با انگلستان از آنها بخواهید ما را نکوبد. شیعیان نیز با تجمعاتی نامه مکتوبی به نایب السلطنه انگلیس می دهند و وی نیز توجهی نمیکند. سپس شیعیان شهرهای شیعهنشین تجمع میکنند و به انگلیس نامه می نویسند و با تشکر از انگلیس برای اعطای آزادی مذهبی! میگویند اگر با این قضیه موافقت کنید ما خودمان قبور را هم می سازیم که نایب السلطنه انگلیسی این امر را قبول نمیکند و آن را دخالت در امور مذهبی میداند.
نجاتی گفت: در آن زمان آنها فکر می کردند که رضا خان می تواند واسطه شود و با نجدی ها صحبت کند که انگلیسی ها اجازه نمی دهند. رضا خان پس از اینکه به قدرت رسید تظاهرات دینی اولیه داشت ولی پس از به قدرت رسیدن منع عزاداری کرد و امور مذهبی را تحدید نمود. رضاخان پس از اینکه از دین برگشت به نامه نگاری های توجه نکرد. در سال ۱۳۳۰ شمسی مرحوم طالقانی و علمای نجف با نماینده علما در بقیع صحبت می کنند که لااقل یک سایبان در بقیع ساخته شود و مردم زیارت کنند و خیابان کشی صورت گیرد. آن زمان دوره آزادی های اولیه محمد رضا است و او هنوز به کار مسلط نشده است. مظفر علم وزیر معارف محمدرضا مذاکره ای می گیرد و اجازه غیر رسمی از سعودی ها می گیرد. یکی از علمای نجفی حاضر در جمع، شیخ العراقین است که در بغداد یک مصاحبه می کند و بشارت می دهد که سعودی ها می خواهند حرم را بازسازی کنند ولی اصل کار این بود که سعودی قول یک راه و سایبان را می دهند. این خبر در روزنامه عراقی منتشر می شود و علمای وهابی خبر را متوجه می شوند و با فشار آنها پادشاه عربستان نیز تکذیبیه صادر می کند و این امر هم به نتیجه نمی رسد.
وی ادامه داد: در همان سالی که تخریب رخ داد(۱۳۴۵قمری) عده ای از شیعیان با توجه به اختلاف نظر علما از کربلا به سمت حج قصد کردند. یکی از علمای کربلا(مرحوم فصولی) می گوید که از پادشاه سعودی طلب امنیت بگیرید. در اینجا از مردم می خواهد که همگی تلگراف بدهند. ایشان حرکت بزرگی انجام داد و پس از این مساله خودش نیز با حجاج به مکه می رود. ایشان در مسیر با عبدالعزیز که به سرکشی حجاج می رود ملاقات می کند که با احترام نیز با وی برخورد می کند، به حدی این ارتباط قوی می شود که شیخ عبدالرحیم فصولی به مراسم عید دعوت می شود. در آنجا عبدالعزیز می گوید چه خواسته ای از من دارید؟ وی می گوید که این سخن را در جلسه بعد می گویم. در جلسه بعدی می گوید که این حالت قبور بقیع زیبنده نیست حداقل اجازه بدهید قبرها مشخص شود و آوارها برداشته شود و زیارت هم آزاد شود. نصف ساختمان هشت ضلعی پشت قبور ائمه است و پس از مشخص کردن قبور و آجرچینی زیارت قبور آغاز شد. اگر اقدام ایشان نبود ممکن بود که مثل الان بگویند که ما نمی دانیم که قبرها کجا است.
نجاتی گفت: آخرین نامه نگاری مربوط به امام موسی صدر بود که ایشان تلاش کردند که آزادی بیشتری در زیارت داده شود که خانم ها هم به زیارت بروند. یک سالهایی هم هست که زیارت کاملا بسته می شود. گفته می شود که یکی از زائران در سالها پیش خود را روی قبور ائمه می اندازد و ماموران سعودی هم او را کتک می زنند تا حدی که وی در بیمارستان جان می دهد و پس از آن با اینکه ماموران در دادگاه مقصر شناخته می شوند و دیه آن فرد نیز داده می شود ولی تا سالها اجازه زیارت قبور داده نمیشد تا زمان سفر مرحوم آیت الله اردبیلی به عربستان که پس از آن دیدار بود که اجازه زیارت صادر شد.
انتهای پیام