به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» نوشت: رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات، سیلاب را نتیجه تغییر اقلیم و کاهش پوشش گیاهی میداند و میگوید: اقلیم را نمیتوانیم به حالت اولیه بازگردانیم اما میتوان تمهیداتی برای آن اندیشید تا اثرات زیانبار آن را تعدیل کرد. هادی کیادلیری، از نشانههای تغییر اقلیم، جابهجایی فصلها، عدم نظم در پراکنش بارش و بارانهای سیلآسا، ذوب شدن یخچالهای باستانی، سقوط سطح آبهای سفرههای زیرزمینی، تبدیل رودخانههای دائمی به فصلی و آب و هوای متغیر در زمستان را نام میبرد.
او در ادامه میگوید: در مراتع، جنگلها و طبیعت، لاشههای گیاهان و برگهای ریخته شده زیر درختان، حکم اسفنج را دارند و آب را در خود ذخیره و بتدریج آزاد میکنند. این روند کمک میکند زمین فرصت بیشتری برای جذب آب داشته باشد، زیرا آب بتدریج آزاد میشود و زمین و گیاه فرصت جذب بیشتر آب را پیدا کرده و از جریان سریع آن جلوگیری میشود و آب رودخانهها و برکهها دائمیتر شده و دیگر فصلی نخواهند بود. به همین جهت سیلاب اتفاق نمیافتد.
اما مورد دیگری که این کارشناس به آن اشاره میکند این است که پوشش گیاهی از ضربات مستقیم قطرات باران به سطح خاک جلوگیری و مانند سپر عمل میکند: اگر پوشش گیاهی به دلیل تخریب جنگل، ساختوساز و چرای بیرویه دامها از بین برود، قطرههای باران مستقیم به سطح خاک میخورند و پیوندهای خاک شکسته میشود. شکسته شدن پیوندها و ذرات خاک بسته شدن منافذ خاک را درپی دارد. در این زمان هرزآبها در سطح زمین راه میافتد که نمونه آن، راه افتادن گل و لای در زمان بارندگی در مناطق بدون پوشش است.
به گفته کیادلیری، مسأله دیگر هم نفوذ ریشه گیاهان و درختان در عمقهای مختلف زمین است که مانند یک شبکه درهم تنیده، خاک را به هم میبافند. این شبکه مانع از دست رفتن و فرسایش خاک میشود. پوشش گیاهی حتی تا ۴۰ برابر نسبت به زمینهای لخت و کشاورزی امکان نفوذ آب را به زمین بیشتر میکند و به همین دلیل موجب میشود که سیلاب، فرسایش خاک، حرکت خاک و رانش و لغزش نداشته باشیم.
رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات، عوامل مختلفی را در تخریب پوشش گیاهی دخیل میداند: یکی از این عوامل دام است. در زاگرس ۳۶ میلیون دام وجود دارد، در حالی که ظرفیت آن فقط ۱۶ میلیون دام است و مابقی بیش از ظرفیت اکوسیستم است. دام علاوه بر اینکه تمام پوشش گیاهی را از بین میبرد، باعث فشردگی خاک هم میشود. یعنی با سم خود حین حرکت، خاک را کاملاً میکوبد و اجازه نفوذ آب را به خاک نمیدهد، حتی محاسبات نشان داده که حرکت یک تراکتور چرخ زنجیری یا لاستیکی روی خاک، ۰.۴ تا ۰.۶ کیلوگرم نیرو در واحد سانتیمتر مربع وارد میکند، اما حرکت یک دام، ۳.۴ کیلوگرم نیرو وارد میکند. یعنی سم دامها چندین برابر یک تراکتور خاک را میکوبد و فشرده میکند. در کنار این موارد، بارانهای سیلآسا را هم اضافه کنید. این موارد دست به دست هم میدهد و موجب سیلاب میشود.
این استاد دانشگاه درخصوص تفاوت کشورهای توسعهیافته با کشورهای غیرتوسعه یافته در این زمینه میگوید: کشورهای توسعهیافته از منابع طبیعی استفاده نمیکنند، بلکه از خدمات منابع طبیعی استفاده میکنند. طی محاسبهای که شده در جنگلهای خیلی خوب، هر هکتار جنگل تا ۲هزار مترمکعب آب را در خود نگه میدارد. در یکی از کشورهای پیشرفته، یک توده جنگلی را از بابت خدماتی که میدهد، ارزشگذاری کردند و مشخص شد درصورت قطع درختانش، ۲۰ میلیون دلار، از بابت گردشگری و توریست ۴۰ میلیون دلار و از حیث حفظ آب و نگهداری درختان، ۳۰۰ میلیون دلار درآمد خواهد داشت. اگر ارزشگذاری واقعی روی خدمات اکوسیستم انجام شود، قطعاً به سمت خدماتی حرکت میکنیم که هرچند ارزش اقتصادی آن ملموس نیست، اما قابل محاسبه است. کشورهای توسعهیافته بر این اساس برنامهریزی میکنند تا خدمات اکوسیستم را حفظ کنند، اما کشورهای عقبافتاده از اصل منابع طبیعی استفاده میکنند.
دستبردهای انسانی به منابع طبیعی
وجود گیاهان اندمیک، گون و درختان چندین و چند ساله بسیار در زاگرس، این منطقه را به عنوان یکی از خزانههای گیاهی به شمار آورده است. پوشش گیاهی که امسال به واسطه بارشهای زمستانی بیشتر هم شده و البته بشدت موجب رواج دامپروری و چرای بیرویه دام نیز شده است. نایب دبیر شورای هماهنگی تشکلهای زیست محیطی لرستان به «ایران» میگوید: چرای بیرویه و بیضابطه و همچنین برداشت بیرویه انواع گیاهان دارویی وحشی و بومی که برنامه مشخصی برای مهار آنها وجود ندارد، موجب فرسایش خاک میشود. این گیاهان کوتاهقد، موجب پیوستگی خاک و سنگ میشوند و از ریزشهای سیلآسا جلوگیری میکنند.
احسان پارسا، دستبردهای انسانی به منابع طبیعی را خطر بزرگی میداند و میگوید: علفچینی و برداشت گیاهان دارویی از برداشت چرای بیرویه مضرتر است. گاهی دیده میشود که این افراد به اندازه ۴ خودروی نیسان، گیاه برداشت میکنند و آن را برای فروش به مناطق دیگر میبرند. منابع طبیعی و محیط زیست نیز به بهانه پیشگیری از درگیری، آنان را به حال خود رها کرده و چشمپوشی میکنند.
او میگوید: تخریب پوشش گیاهی به هر روشی، به منطقه و مردم آسیب میزند و هموغم مسئولان فقط به ارائه بیانیه برای جلوگیری از ورود دام به منطقه محدود میشود.
به گفته نایب دبیر شورای هماهنگی تشکلهای زیست محیطی لرستان، چرای دام در فصل بهار، در مناطق حفاظت شده ممنوع است، اما رسماً در مناطق زاگرس مرکزی و منطقه حفاظت شده اشترانکوه این اتفاق میافتد و دامداران، برخلاف این مصوبه به چرای دام خود مشغول هستند.
او از معضلات دیگر به پروانه چرای دام اشاره میکند و میگوید: پروانه در منطقه زاگرس، به اکسیر و طلای گرانبهایی تبدیل شده و بازار سیاه ایجاد کرده است. افرادی که از قدیم پروانه چرا داشتند و اکنون بیش از چند دهه در شهر زندگی میکنند و دامی برای چرا ندارند، پروانه خود را به استانهای همجوار اجاره میدهند یا به فروش میرسانند.
به اعتقاد پارسا این معضل به یک گوی چندوجهی تبدیل شده که اضلاع مختلفی دارد، مافیا هم در آن نقش دارد و تنها راه مبارزه با آن بهروزرسانی پروانههاست، اما متأسفانه این اتفاق نمیافتد.
تفاوت چیست؟
چرا وقوع سیل در اروپا با کشورهای جنوب شرقی آسیا ازجمله بنگلادش متفاوت است؟ یک کارشناس محیط زیست به «ایران» میگوید: وقوع سیل در اروپا با حداقلترین خسارت است اما اگر در بنگلادش به وقوع بپیوندد، حداقل ۵ هزار خانه و ۱۰۰ هزار نفر خسارت میبینند. اسماعیل کهرم، میگوید: اروپا با سیاست نگهداری از کشاورزی و دامداری آشنا است، پوشش گیاهی خود را حفظ و تعداد احشام در مراتع را کنترل میکند و دولت این کشورها، به کسانی که دامپرور یا دامدار هستند برای توقف تولید، درآمدشان را تأمین میکند.
او میگوید: در کشور ما احشام، ۴ برابر استاندارد در مراتع وجود دارند. اگر سالی ۶ سانتیمتر گیاه و علف رشد کند، به اندازه ۸ سانتیمتر خورده میشود و زیر خاک میرود. حتی بز، علف را از زیر خاک بیرون میکشد. و به همین دلیل است که در صورت وقوع سیل، از آبخوان سرعت حرکت آب به پایین بیشتر و از انرژی به وجود آمده حتی پل سیمانی و بتونی نیز نابود میشود.
به گفته کهرم؛ سیلاب، موجب شسته شدن و عدم توازن سطح خاک میشود. به همین علت است که با وقوع سیل، در برخی نقاط با تپه ۴ متری مواجه میشویم و در بعضی جاها خاک کاملاً از بین رفته است.
او معتقد است که چرای دام در مراتع کشور، وجود دارد و برای آن چارهای نیست زیرا چرای دام در چرخهای قرار دارد که اقتصاد بسیاری از افراد به آن بستگی دارد و با عوامل دیگر مانند رشته به هم متصل و زنجیر شدهاند. او بیشترین خسارت چرای دام را در فصل پاییز و زمستان میداند.
تشدید گشتهای نظارتی
وقت کوچ که میشود گلهداران از دشتهای جنوبی استان تهران به سمت کوهستان حرکت میکنند از دامنههای البرز جنوبی و دامنههای شمالی تهران عبور میکنند، اما به جای عبور کردن، گاهی تا چند ماه اتراق میکنند. این موضوع به اکوسیستم منطقه فشار زیادی وارد میکند و موجب تنک شدن پوشش گیاهی میشود.رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان تهران میگوید: چرای بیرویه دام و واگذاری ظرفیت دامی به غیربومیان، یکی از مهمترین علل وارد آمدن خسارات جانی و مالی در این زمینه است و موجب از بین رفتن پوشش گیاهی و فراهم شدن موجبات فرسایش خاک منطقه میشود که از تبعات آن پدیده سیلاب و عواقب جبرانناپذیر آن در این منطقه است.
علیرضا رحمتی میگوید: ظرفیت دام در این منطقه حدود ۴ هزار دام است اما عملاً بیش از ۲۰ هزار رأس دام در این منطقه در فصل بهار وارد منطقه میشود. با توجه به اینکه البرز جنوبی تأمینکننده آب و خاک به واسطه پوشش گیاهی است، عملاً با این فشار بیش از حد بر مراتع و تخریب آن، با این روش اکوسیستم منطقه و پوشش گیاهی را از دست میدهیم.
او برداشت غیرمجاز گیاهان دارویی و رستنیهای منطقه توسط غیربومیان را نیز در این زمینه دخیل میداند و میگوید: غیربومیان صبح زود به برداشت غیرمجاز روی میآورند و باعث لخت شدن مراتع میشوند. این برداشت بیرویه عملاً قبل از گلدهی و بذر گیاهان صورت میگیرد و باعث عدم تکثیر گیاه میشود، علاوه بر آن، حیاتوحش منطقه نیز دچار دستخوش تغییرات شده است. رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان تهران همچنین به تشدید گشتهای نظارتی با همکاری منابع طبیعی، جهاد کشاورزی، امور عشایر و بخشداری کن اشاره میکند و میگوید: به منظور مدیریت صحیح امور دام و مرتع، هماهنگی، ساماندهی و ابلاغ ضوابط مربوط به چرای قانونی دام در بخش جنوبی منطقه البرز مرکزی، کارگروهی متشکل از محیط زیست، منابع طبیعی و آبخیزداری، جهاد کشاورزی و مشارکت جوامع محلی تشکیل دادهایم تا به این شیوه جلوی دلالان و سودجویان در این منطقه گرفته شود.
انتهای پیام