اوایل فروردینماه بود که خبری با عنوان «نیمه پنهان اصفهان» در رابطه با ساختهشدن ماکت ۷ بنای تاریخیِ تخریبشده در اصفهان در مقیاس یک به ۱۰ و قرار دادن آنها در کنار پل خواجو، منتشر شد و مسئولان مربوطه، به ساخت و نمایش ماکتهای قرار دادهشده در جبهۀ جنوبی پل خواجو اشاره و از این اتفاق ابراز خرسندی کرده و آن را احیای این بناها نامیدند!
این ماکتها اواخر فروردینماه سال جاری از پل خواجو به پیادهراه چهارباغ عباسی منتقل شدند و اگر تاکنون گذارتان به این گذر (که فقط در نام، گذر فرهنگی است) افتاده باشد، حتماً این ماکتها را دیدهاید. اما با نگاهی دقیق به مدارک تاریخی باستانشناختی و مستندات بهجامانده از این آثار تخریبشده و مقایسه این مستندات با آنچه امروز به شکل ماکت درآمده است درمییابیم که کوچکترین توجهی به مباحثی مانند تاریخ، معماری و باستانشناسی در ساختهشدن ماکتِ این آثار ارزشمندِ ازدسترفته در گذشتهای نهچندان دور، نشده است!
آنچه در ادامه میخوانید بررسی دقیق این ۷ ماکت است که توسط سعید قاسمینژاد، کارشناسارشد معماری و عقیل عقیلی، کارشناسارشد باستانشناسی انجامشده و در اختیار خبرگزاری ایسنا قرارگرفته است. در این بررسی، ایرادهای موجود در مطالب پلاکها و استندهای راهنمای هر ماکت و همچنین ایرادهای موجود در طرح و شکل، با جزئیات ارائه شده است.
در بررسی این دو کارشناس چنین آمده است:
نخستین مسئله سؤالبرانگیز، تصاویر و فیلمهای یادگاری منتشرشدۀ برخی از مدعیانِ حوزههای گردشگری و باستانشناسی با این اشتباهات تاریخی بود که سکوت ایشان، مٌهر تأییدی بر تکرار این اشتباهات بوده و هست و این موضوع برای ما و بسیاری از متخصصین بازهم جای بسی تأمل داشت. البته در این میان، نقطه امیدوارکننده و قابلتقدیر، توجه کمسابقه متولیان شهر به آثار تخریبشده، علاوه بر توجه به آثار موجود تاریخی اصفهان است، ولی متأسفانه گویا محققان و دستاندرکاران تهیۀ اسناد و ساخت این ماکتها در حین مطالعه، جز تعدادی تصویر، چند خط نوشته در صفحات مجازی و تحلیلهایی نهچندان عمیق یا افراد با تخصص در این حوزهها، به منبع دیگری دسترسی نداشتهاند!
با توجه به اقدام سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان در این خصوص، به نظر میرسد که توجه به تاریخ، باستانشناسی، مرمت و معماری برای مدیران، تصمیمگیرندگان و دستاندرکاران تأثیرگذار در شهر، همچنان جنبه تفریحی و نمایشی داشته و آنطور که باید جدی گرفته نمیشود، درحالیکه بازسازی بخشی از تاریخ و معماری در یک شهر، آنهم شهری بزرگ و مهم مانند اصفهان در مرکز ایران، مستلزمِ بهکارگیری نیروهای متخصص، دلسوز و آگاه به رسالتِ خویش است.
مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان در خبر «نیمه پنهان اصفهان» توضیحداده بود که «زمانی که در حال نصب ماکتها بودیم شهروندان استقبال زیادی از این آثار داشتند زیرا اطلاع کافی از عمارتهای تخریب شده، نداشتند و سؤالات زیادی در ذهن آنها بود.» اما در این خصوص باید گفت که استقبال از این نمایشگاه، نشاندهنده کنجکاوی، علاقه و حساسیت مردم به هویت و تاریخ کهن ایشان است؛ بنابراین برای احترام به مخاطبان و بازدیدکنندگانِ این مجموعه و همچنین پژوهشگران دغدغهمندی که علیرغم انتظارشان با مجموعهای از اطلاعات نادرست تاریخی و معماری مواجه شدهاند، لازم شد تا در یک نوشتار به ذکر ایرادهای موجود در رابطهبا این ماکتها پرداخته شود تا شاید این تلاش باعث بهبود رویه سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان و به طبع آن اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان در همکاری هرچه بیشتر با گروههای دارای صلاحیت در حوزههای باستانشناسی، مرمت، معماری و تاریخ به منظور کاوش، ثبت دقیق و حفاظت از مواد فرهنگی و بقایای بهجامانده از بناهای تاریخی تخریبشده و یا موجود شود.
نظر به مشاهده ایرادهای فراوانی که طی بازدیدی کلی از این ۷ ماکت دیده شد، بر آن شدیم تا با هدف اصلاح ایرادهای موجود در مطالب پلاکها و استندهای راهنمای هر ماکت، ایرادهای موجود در در طرح و شکل بناها و به طبع آن اجرای پرهزینۀ این تعداد ماکت، و بر اساس آنچه رسالت ما است و با مقایسۀ مستندات مربوط به عصر صفوی و تصاویر گرفتهشده در دوران قاجار، تا جایی که در حوصلۀ این نوشتار بوده است به اصلاح برخی از ایرادها و اشکالات مذکور بپردازیم.
عمارت جهاننما
برخلاف آنچه بر استند مربوط به ماکت در رابطه با زمان ساخت عمارت جهاننما حکشده است احداث این بنا در دوران شاهعباس اول همزمان با ساختوساز در چهارباغ، حدفاصل سالهای ۱۰۰۶ تا ۱۰۱۰ هجری قمری صورت گرفت. مقایسۀ نورگیر بام در این ماکت با نگاهی به (تصویر ۱)، نشاندهنده یک الحاق نادرست است که در هیچ سند تاریخی به آن اشاره نشده و احتمال زیاد بر اساس تصاویر بهجامانده از نورگیر عمارت جهاننمای بِهشهر در شمالِ ایران، به صورتی نادرست، به ماکت جهاننمای اصفهان الحاق شده است!
نظر به اینکه الحاقات بهجامانده از دوران قاجار نیز به دلیل عدمتشخیص اصالت و الحاقات این بنا همچنان در ماکت آن حضور دارند، بهتر بود ماکتها و توضیحات، نشاندهنده بخشهای اصیل این بناها باشند. این موضوع بر عدم استفاده از حتی یک متخصص حین بررسی تصاویر و مستندات از پلانهای بهکاررفته در ساخت این ماکتها دلالت دارد.
سردر شمالی باغ هزارجریب
برخلاف توضیحات حکشده بر روی استندِ موجود در کنار ماکت بنا در این نمایشگاه، که باغ و این عمارت را از ساختههای شاه سلیمان بیان کرده است! احداث این سردر، به دوران شاهعباس اول همزمان با تکمیل پروژه چهارباغ حدفاصل سالهای ۱۰۰۶ تا ۱۰۱۰ هجری قمری بازمیگردد.
نمای شمالی سردر شمالی این باغ (نه عمارت هزارجریب!) که در (تصویر۲) قابلمشاهده است، به نام باغ، سردر باغ هزارجریب یا عباسآباد نامیده میشده است. در توضیح (تصویر: ۲ قسمت بالا) قابلتوجه اینکه نمای شمالی سردر با دقت بسیار خوبی در پایاننامه کارشناسی سرکار خانم مهندس «سوگل مٌحَرِری» با عنوان «طراحی ایستگاه مترو شریعتی با رویکرد احیای سردر باغهای هزارجریب و چهارباغ» در دانشگاه هنر اصفهان، در سال ۱۳۹۲ بازآفرینی شده است. خطاهای فاحش و عجیب در ساخت ماکت سردر از این مسئله حکایت دارد که سازندگان ماکت علاوه بر بیاطلاعی نسبت به اسناد تاریخی، حتی کوچکترین اطلاعی هم از تلاشهای متأخر متخصصان این شهر در جهت بازآفرینی این سردر و سایر ابنیه تاریخی ازدسترفته نداشتهاند.
این سردر طبق گفته اسکندر بیک ترکمان در کتاب عالمآرای عباسی در دوران شاهعباس اول همزمان با احداث خیابان چهارباغ ساختهشده است. ازآنجاکه سفرنامههای متعلق به ژان شاردن و انگلبرت کِمپفر از دوران شاهعباس دوم و شاه سلیمان، نسبت به سایر اسناد تاریخی، در بین عموم بیشتر شناختهشده و در دسترس هستند و در آنها از اکثر بناهای تاریخی صفوی اصفهان، بدون اشاره به تاریخ ساخت آنها صحبت شده است احتمالاً مشاورین طرح و سازندگان این ماکتها، با استناد به این سفرنامهها اکثر این بناها را بهاشتباه، ساختۀ دوره شاه سلیمان دانستهاند.
همانطور که در (تصویر: ۳ قسمت بالا) مشهود است، این سردر بر اساس تصاویر بهجامانده از آن و شبیهسازی انجامشده، دارای ایوانی بلند است و نه گنبدی که اینچنین بهاشتباه، در ماکتهای سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان به آن تأکید شده و احتمالاً این مسئله به خاطر اکتفا فقط به یک تصویر دارای ایراد از خلیفه ورطانس یوزوکچیان است.
سردر شیرخانه
احداث آن در دوران شاهعباس اول همزمان با چهارباغ حدفاصل سالهای ۱۰۰۶ تا ۱۰۱۰ هجری قمری بوده که به دلیل عدمتشخیص دورۀ ساخت بنا توسط سازندگان، در استند مربوط به ماکت، صرفاً دورۀ صفویان (دو قرن) حکشده است! جای سؤال دارد که بازسازی ضلع شرقی سردر (رو به باغ) برمبنای چه شواهدی صورت گرفته است؟! هرچند که شیرخانه نامیدن این بنا صرفاً بر اساس پانویس یک تصویر از آلبومخانۀ کاخ گلستان که در تضاد با اسناد بسیاری است، الزاماً صحیح نیست.
سردر باغ زرشک
احداث آن در دوران شاهعباس اول همزمان با چهارباغ حدفاصل سالهای ۱۰۰۶ تا ۱۰۱۰ هجری قمری صورتگرفته است. نمای شمالی و جنوبی (طرفین سردر) که در اسناد تصویری وجود دارد (تصویر۴)، با آنچه در ماکت به آن پرداختهشده تفاوت زیادی دارد؛ ضمن اینکه تاکنون سند تاریخی مبنی بر اینکه توصیف دقیقی از نمای غربی (رو به باغ) این سردر چگونه بوده، به دست نیامده و جای سؤال دارد که بازسازی ضلع غربی سردر برمبنای چه شواهدی صورت گرفته است؟!
بهتر بود بخشهایی از بنا که متأسفانه به دلیل عدم کاوشهای باستانشناسی و اسناد تاریخی، هنوز شواهدی از آن در دسترس نیست، ساخته نمیشد و حتی برای تأکید بیشتر بر این موضوع، توضیحی کوتاه برای مخاطب آورده میشد؛ تا هم به جذابیت آن طرح میافزود و ذهن مخاطب را به چالش میکشید و هم بر ارزش حوزههای تخصصی مذکور در خواناسازی بناها، فضای شهر عصر صفوی، همچنین تأثیر فقدان اسناد و کاوشها، تأکیدی دوچندان میکرد.
عمارت گلدسته
برخلاف استند توضیحات این بنا در نمایشگاه که آن را از ساختههای شاه سلیمان بیان کردهاند! احداث این عمارت به دوران شاهعباس اول حدفاصل سالهای ۱۰۰۶ تا ۱۰۳۸ فجری قمری بازمیگردد. این بنا طبق گفته صریح اسکندر بیک در کتاب عالمآرای عباسی در دوران شاهعباس اول ساختهشده است. ایکاش، بهجای بیتوجهی به اسناد و تصاویر(تصویر ۵) که نشاندهندۀ آلاچیق و زیر زمین این بنا است، این موارد را در ماکت آن بازسازی میکردند. با توجه به معین بودن محدودۀ باغ و عمارت گلدسته و احتمال وجود آثاری از زیرزمین آن توصیۀ اکید میشود که برای پیشگیری از آسیبهای احتمالی خط ۲ مترو اصفهان، ساخت پارکینگهای طبقاتی، ساخت هتل و دیگر ساختوسازهای شهری مشابه، به کاوش جهت کشف بقایای پِی و احتمالاً بخشی از زیرزمین بنا اقدام تخصصی شود، یا اگر برنامههای عمرانی وجود دارد از یک گروه کارشناس دارای صلاحیت باستانشناسی در نظارت بر آن استفاده شود.
لازم به ذکر است که چنین ساختوسازهایی پیشازاین، در موارد مشابه، در غیاب متخصصان باستانشناسی، منجر به آسیبهای جبرانناپذیری به لایههای پنهان تاریخی و پیش از تاریخی شهر شده است، تا جایی که وضعیت این آثارِ یا لایههای مهمِ از بین رفته، برای همیشه در هالهای از ابهام باقیمانده است.
آیینهخانه
برخلاف استند توضیحات این بنا در نمایشگاه نوروزی که آن را از ساختههای شاهعباس دوم بیان کردهاند! احداث این بنا به در دوران شاه صفی حدفاصل سالهای ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۰ هجری قمری بازمیگردد. هرچند که طرح بنا در ماکت دارای ایرادهای متعددی است، ولی نکته ویژه در مورد این بنا این است که برخلاف انتظار همه افراد مدعی در مورد تاریخ ساخت آن، آیینهخانه طبق گفتۀ صریح «محمد معصوم بن خواجگی اصفهانی» در کتاب «خلاصه السیر» در دوران حکومت شاه صفی و قبل از شاهعباس دوم ساختهشده و نویسنده این کتاب به بارعام شاه صفی پس از بهبود از بیماری در سال ۱۰۵۰ هجری قمری در این عمارت اشاره کرده است.
مسئلۀ سؤالبرانگیز دوم این است که چرا تاکنون هیچیک از پژوهشگران و مدعیان این عرصه، به بررسی این کتاب ارزشمند نپرداخته و صرفاً به خاطر شباهت ظاهری آیینهخانه و چهلستون، هر دو را متعلق به دوران شاهعباس دوم فرض کردهاند.
عمارت نمکدان
احداث این عمارت در دوران شاهعباس دوم در سال ۱۰۷۰ هجری قمری همزمان با احداث مجموعه سعادتآباد بوده است، درحالیکه در استند توضیحاتِ این بنا در نمایشگاه نوروزی، آن را از ساختههای دوران شاه سلیمان بیان کردهاند! جالبتر آنکه در توضیحات این بنا، سازندگان در مورد انتخاب نام نمکدان روایتی آوردهاند که «شاهعباس صفوی با یکی از دشمنان خویش در این عمارت همسفره بوده و در مَثَلِ اهل قدیم، با وی نانونمک خورده است!»
با توجه به اینکه سلطنت شاهعباس قبل از شاه سلیمان بوده و بنا به این توضیحات، اگر عمارت نمکدان همانگونه که گفتهاند در دوران حکومت شاه سلیمان ساختهشده، پس شاهعباس و دشمنش در کجا نانونمک خوردهاند؟! البته در این میان جا دارد از نمکدانهای دیگری نظیر نمکدان شهر هرات که در دوره تیموریان ساختهشده نیز نام ببریم که البته با این تفاسیر، شاید در آنجا نیز تیمور با یکی از دشمنانش، در مَثَلِ اهل قدیم، نانونمک خورده است! البته این در حالی است که هرکسی که اندک مطالعهای در معماری ایران داشته، دریافته که نمکدان درواقع یکی از الگوهای کوشکسازی معماری ایرانی است و نمکدان اصفهان نیز، کوشک مرکزی باغ سعادتآباد در جنوب زایندهرود بود که متأسفانه تخریب شد.
سخن پایانی
بهواقع میتوان دریافت که چرا در پروژههای شهری مانند مترو، زیرگذر و اتوبانهایی که در مرکز شهر راهاندازی شدند، یا حتی در طی راهاندازی پروژههای بزرگ دیگر، صدای آن دسته از فعالان، دغدغهمندان و پژوهشگرانی که نگران طبیعت یا آثار تاریخی و آیندۀ این شهر بودهاند هرگز شنیده نمیشود و مسئولان با بیتوجهی هرچهتمامتر از کنار ایشان بهراحتی میگذرند. درواقع بااینکه بیش از یک قرن از مرگ ظلالسلطان میگذرد و در ظاهر، به دلیل تخریب بسیاری از بناهای تاریخی، او را سرزنش میکنند، اما همچنان شاهد زندهبودن تفکر وی در مقیاسی بسیار وسیعتر هستیم! تعرض به حریم منظر پل خواجو (تصویر ۶) که محل نمایش این ماکتها بود، همچنان، مٌهر تأییدی بر ادامۀ شیوه ظلالسلطانی در برخورد با آثار تاریخی و فرهنگی این شهر است، لیکن در نیمهای پنهان و یا بهتر بگوییم در نیمهای تاریک.
زمانی که مسئولین یک شهر دغدغهای جز امور فردی یا سلایق شخصی در سر نداشته باشند و به آثار تاریخی و طبیعی ایران که میراث ملی و متعلق به همۀ ایرانیان هست با کمترین آگاهی و تخصص نگاه کنند، هرگز متوجه ضرورت مطالعات علوم انسانی، اجتماعی و بهکارگیری متخصصین مربوطه در راستای حفظ این آثار و هویت نخواهند شد. تا جایی که این موضوع در آینده باعث عقب نگاهداشتن هرچه بیشتر ایران ازنظر جذب گردشگر داخلی و خارجی، خلق چهرهای بیهویت در عرصه بینالمللی و از دست دادن سهم بزرگی از صنعت گردشگری خواهد شد، چراکه گردشگر بینالمللی، نه برای دیدن یک هتل ۵ ستارۀ آپارتمانی و لوکس، بلکه برای تجربۀ زیستن در ایران و درک ذائقه معماری، تاریخ، شعر و فلسفۀ آن به این شهر سفر میکند و آنچه از سر سلیقه و عدم آگاهی ما نصیب وی میشود، تصویری گٌنگ و بیارتباط با ریشههای فرهنگی ما خواهد بود. نهتنها برای گردشگران بینالمللی بلکه برای کودکان و نسلهای آینده هم با این رویکرد، نمیتوان سهمی از این گذشتهای که به آنها هم تعلق دارد را بهطور دقیق نمایش و انتقال داد.
انتهای پیام