ایسنا پلاس: «حامد اسماعیلیون» متولد سال ۱۳۵۵ در کرمانشاه و بزرگ شده این شهر غربی کشور است؛ او تا پایان دوره دبیرستان را در این شهر سپری کرد و در روزهای آغازین علاقه مندیاش به ادبیات، وقتی که ۱۹ سال سن داشت برای تحصیل در رشته دندانپزشکی راهی تبریز شد و در دوران تحصیل نیز پریسا اقبالیان را که یکی از همکلاسیهایش بود برای زندگی مشترک انتخاب کرد؛ به گفته برخی اسماعیلیون در مدت تحصیل در دانشگاه در دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان) عضویت داشته است. او که پس از پایان تحصیل برای گذراندن دوران سربازی در گرگان زندگی میکرد، نخستین مطب دندانپزشکی خود را در شهر بندر گز راه اندازی کرد و پس از ۲ سال کار در این مطب، به تهران مهاجرت و در یکی از جنوب غربی ترین نقاط تهران در شهرک گلشهر حوالی منطقه ۱۸ دومین مطب دندانپزشکی خود را دایر کرد.
دندانپزشک محافظهکاری که نویسندهای مشهور شد
اسماعیلیون که به گفته خودش در ۱۶ سالگی و با خواندن رمان ژان کریستف - اثر رومن رولان نویسندهی فرانسوی - به ادبیات علاقهمند شده بود، طی سالهای فعالیت به عنوان دندانپزشک، به نوشتن آثار ادبی روی آورد و یک سال پیش از تولد فرزندش «ریرا» نخستین اثر داستانی خود را با عنوان «آویشن قشنگ نیست» منتشر کرد و وارد دنیای ادبیات شد؛ او برای این کتاب برنده نهمین دورهی جایزهی بنیاد هوشنگ گلشیری - یکی از معتبرترین جایزههای ادبی و مستقل ایران - در بخش بهترین مجموعه داستان اول شد و مورد توجه منتقدان و دوستداران ادبیات داستانی قرار گرفت؛ اتفاقی که سرآغاز به شهرت رسیدن او بود.
مهاجرت به کانادا؛ هجرت از «تنفر از احساس تقصیر شخصی» به «هزاران کیلومتر دورتر»
اسماعیلیون چند ماه بعد از تولد فرزند خود و پس از انتشار دومین کتاب داستانیاش با عنوان «قناریباز» برای ادامه زندگی به همراه همسر و فرزندش به کانادا مهاجرت کرد؛ او پیش از مهاجرت، درباره اقدام خود گفت که «من دارم با نفرت میروم»؛ البته او اندکی بعد و زمانی که در کانادا ساکن شده بود درباره نفرتی که از آن حرف زده بود، اینگونه توضیح داد که «نفرت از احساس تقصیر میآید. احساس تقصیری که مطمئن بودم با رفتنام از ایران فروکش خواهد کرد. این احساس تقصیر امری روانی و شخصی است»؛ او در مصاحبهای که در ماه دوم حضورش در کانادا انجام داد، علت تنفرش را مقصر دانستن خود از «تیترهای مبتذل ورزشی»، «ناسزاهای روزنامههای سیاسی»، «گم بودن مجلات وزین در میان زردنامهها»، «حوادث جامعه و انتشار اخبار آن در روزنامهها» و «اطمینان از ناتوانی» و «خود خوری» عنوان کرد و گفت که «حالا اینجایی؛ هزاران کیلومتر دورتر؛ نفسی به راحتی میکشی و میگویی من دیگر آنجا نیستم.»
ادامهی فعالیت ادبی آقای دندانپزشک در کانادا
او پس از مهاجرت نیز در سال ۹۱ نخستین رمان خود را با عنوان «دکتر داتیس» منتشر کرد؛ رمانی که مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفت و در سیزدهمین دورهی جایزهی هوشنگ گلشیری در بخش بهترین رمان اول منتخب هیئت داوران قرار گرفت. «گاماسیاب ماهی ندارد» عنوان چهارمین اثر حامد اسماعیلیون است که ۳ سال بعد از نگارش سرانجام در سال ۹۲ منتشر شد؛ داستان این رمان که در مذمت منافقین - اعضای سازمان مجاهدین خلق- است، از فروردین ۱۳۵۸ شروع میشود و با عملیات مرصاد- عملیاتی که منجر به شکست منافقین و عقب نشینی آنها از شهرهای اسلام آباد و کرند شد- در مرداد ۱۳۶۷ در کرمانشاه به پایان میرسد؛ انتشار این کتاب و عرضه آن در نمایشگاه کتاب سال ۹۳ با حاشیههایی همراه شد و در نهایت نام آن در لیست ۱۲ عنوان کتاب جمعآوری شده از نمایشگاه قرار گرفت؛ نظر محمد قوچانی روزنامه نگار درباره «گاماسیاب ماهی ندارد» این است که «گر چه در تصویر حاج احمد متوسلیان بی انصافی کرده است اما در ترسیم چهره مسعود رجوی دقیق عمل کرده است و ماهیت خیانتکارانه این سازمان را به روشنی نشان داده است».
«گاماسیاب ماهی ندارد» رمانی در مذمت منافقین
در مصاحبهای که از حامد اسماعیلیون در شماره ۲۷ ماهنامه تجربه منتشر شده، او درباره این کتاب میگوید که «میتوانم ادعا کنم که در «گاماسیاب ماهی ندارد» اغلب اتفاقات تاریخی براساس واقعیت بازسازی شده است. یک قفسهی کامل از کتابخانهی من مربوط به کتابهایی است که برای نوشتن این رمان خریدهام، از مجموعهی چهل پنجاه عددی «فرهنگ جبهه» بگیرید تا کتاب سه جلدی سازمان مطالعات سیاسی به نام «سازمان مجاهدین خلق از پیدایش تا فرجام». روایتهای مربوط به جنگ، خاطرات بسیاری از حاضران در جنگ، نقشههای جنگ و از آنطرف خاطرات مجاهدین بیرون آمده از عراق که یا به ایران آمدند یا در جای دیگری از دنیا روزگار میگذرانند را خواندهام. رفتن به کتابخانه ملی و روزنامه اطلاعات و بررسی روزنامههای آن سالها که روایتگر حال هر دو طرف باشد هم بخشی دیگر از ماجراست؛ وقتی همهی این کتابها و منابع را خواندید و یادداشت برداشتید و در جانتان رسوب کرد، آنگاه وقت نوشتن است.»
سانحه هواپیمای اوکراینی و آنچه بر دندانپزشک نویسنده گذشت
بامداد ۱۸ دی ۹۸ ساعاتی بعد از عملیات نظامی شهید سلیمانی که از سوی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - در پاسخ به حمله آمریکا به فرودگاه بغداد که منجر به شهادت سرلشکر قاسم سلیمانی و همراهانش شد- در یک پایگاه نظامی متعلق به آمریکا در عراق انجام شد، پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین با ۱۶۷ مسافر و ۹ خدمه فرودگاه تهران را به مقصد کییف ترک کرد اما دقایقی بعد، به دلیل خطای انسانی و اصابت موشک یکی از سامانههای پدافند هوایی کشور سقوط کرد؛ حادثهای بسیار تلخ که منجر به کشته شدن همه سرنشینان هواپیمای اوکراینی شد. در این پرواز ۱۴۷ نفر از سرنشینان ایرانی بودند که همسر(پریسا اقبالیان) و فرزند (ریرا) حامد اسماعیلیون از جمله آنها بود.
دخالت داشتن عاملی انسانی در این سانحه دلخراش، آن را در سر خط اخبار روز دنیا قرار داد و موجب تالم خاطر بسیاری از مردم دنیا و همدردی آنها با خانوادههای جان باختگان شد؛ در این میان حامد اسماعیلیون به عنوان نویسندهای مشهور و خانواده دو نفر از جان باختگان سانحه هواپیمای اوکراینی مورد احترام و توجه مردم قرار گرفت و با رفتاری همدلانه از سوی جامعه هنری و فرهنگی با خود مواجه شد؛ او برای پیگیری ماجرا و برگزاری مراسم تدفین همسر و فرزند خود به ایران آمد و پس از چند روز تصمیم گرفت تا پیکر اعضای خانواده خود را به کانادا منتقل کند؛ او که پیش از از دست دادن همسر و فرزند خود، هیچ گاه اظهارنظر تند سیاسی نداشت، رفته رفته پس از سانحه هواپیمای اوکراینی و پذیرش خطای انسانی به عنوان عامل این سانحه از سوی مقامات ایرانی، به مصاحبه با رسانههای فارسی زبان غیر ایرانی در مخالفت با مقامات جمهوری اسلامی اظهاراتی سیاسی مطرح کرد؛ اقدامی که به پای داغداری او به دلیل غم از دست دادن اعضای خانوادهاش نوشته میشد.
اسماعیلیون یک سال بعد از سانحه هواپیمای اوکراینی، با همراهی تعدادی از خانوادههای جان باختگان این سانحه، «انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس ۷۵۲» را با هدف «زنده نگهداشتن یاد و خاطرهی مسافران»، «ایجاد همبستگی بین خانوادههای عزادار» و «دادخواهی» تشکیل داد و دبیری و سخنگویی این انجمن را بر عهده گرفت؛ بعد از تاسیس این انجمن بود که اسماعیلیون برای آنچه که «دادخواهی» عنوان میکرد، حرفهایی سیاسیتر از قبل بر زبان آورد، با مقامات سیاسی کانادا ارتباطاتی برقرار و در مجامع بینالمللی درخواستهایی برای اعمال محدودیتهایی برای ایران مطرح کرد؛ کمپین «آسمان ایران امن نیست» از جمله اقداماتی بود که نام حامد اسماعیلیون با آن گره خورد؛ کمپینی که در آن از کشورهای خارجی خواسته شد تا جلوی پروازها به ایران را بگیرند و به نوعی ایران را تحریم هوایی کنند و اسماعیلیون آغاز کننده آن بود؛ اقداماتی از این دست موجب شد تا اسماعیلیون و ادعای «دادخواهی» او قدم به قدم رنگ ببازد و اقدامات او برای زنده نگهداشتن یاد و خاطرهی مسافران پرواز هواپیمای اوکراینی این دندانپزشک داغدار را که روزی نویسندهای مشهور بود، به فردی سیاسی و برانداز تبدیل کند.
او در مسیر پیش روی خود با چهرههای ضد ایرانی ارتباط برقرار کرد که به حمایت از سازمان منافقین شناخته میشدند؛ گروهکی که اسماعیلیون روزی در مذمت آن کتاب نوشت و فساد و خیانتش را به تصویر کشید اما حالا اعضای این گروهک در نزدیکی دندانپزشک نویسنده داغدار دیده میشوند؛ پس از نزدیکی چهرههای ضد ایرانی و حامی رژیم صهیونیستی به اسماعیلیون، قضاوتهایی در داخل کشور درباره او مطرح شد؛ قضاوتهایی که اقدامات اسماعیلیون را زیر یک علامت سوال قرار میداد؛ دادخواهی که فریب خورده یا دادخواهی که مشغول کاسبی است؟
اعتراضات سال ۱۴۰۱ و نویسندهای که برانداز شده است
اسماعیلیون که پس از جلب توجهات بینالمللی خود را چهرهای تاثیر گذار در این عرصه میدانست، در پی اتفاقات شهریور ۱۴۰۱ در ایران و وقوع اعتراضاتی در کشور به دلیل جانباختن مهسا امینی، از فعالیتهای براندازانه خود دست نکشید و در مهرماه این سال، به کمپین «اخراج دیپلماتهای ایرانی و آزادی زندانیان سیاسی در ایران» پیوست و با امضای طوماری از سران ۷ کشور بریتانیا، کانادا، آمریکا، ژاپن، آلمان، فرانسه و ایتالیا خواست تا «در اعتراض به رفتار ایران نسبت به معترضان، سفرای ایران و نمایندگان آن در سازمانهای بینالمللی واقع در این کشورها را اخراج کنند».
او که در مهرماه فراخوانهایی برای برپایی تجمعاتی ضد ایرانی منتشر کرد، در تجمع ۳۰ مهر مخالفان جمهوری اسلامی در برلین به عنوان یکی از برگزارکنندگان اصلی دولتهای غربی را مخاطب سخنرانی خود قرار داد و از آنها خواست تا رهبران جمهوری اسلامی را هدف تحریمهای خود قرار دهند و ازمذاکره با جمهوری اسلامی دست بردارند. اسماعیلیون در آبان ماه نیز به عنوان چهرهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران، به کنفرانس بین المللی امنیتی هالیفکس دعوت شد و در این نشست به بیان اظهاراتی در مخالفت با آن پرداخت.
همکاری با پهلوی؛ پیوندی که پایدار نماند
اسماعیلیون که هر روز نقش جدیتری برای خود متصور می شد، ۹ بهمن طی اظهاراتی تلاش کرد تا با دعوت از همه جریانات مخالف جمهوری اسلامی، به نوعی ساز و کاری را معرفی کند تا این جریانات در کنار هم جمع شوند و مخالفتها با جمهوری اسلامی را وارد فاز جدیدی کنند؛ چند روز پس از این اظهارات، یک روز پیش از فرارسیدن چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در نشستی که با عنوان «آینده جنبش دموکراسی ایران» که در دانشگاه جورج تاون واشینگتن برگزار شد، اسماعیلیون در کنار ۷ نفر از چهرههای مخالف جمهوری اسلامی از جمله رضا پهلوی، مسیح علینژاد و عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ایران حضور یافت و به عضویت «شورای همبستگی و سازماندهی برای آزادی » – شورایی که ادعای سرنگونی جمهوری اسلامی در فرآیندی خشونتپرهیز و رسیدن به حکومتی سکولار دموکراتیک دارد – درآمد؛ او پس از عضویت در شورای همبستگی اعلام کرد که به دلیل «پذیرش نقش رسمی در انقلاب ایران» از دبیری و سخنگویی انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پی اس ۷۵۲ کنارهگیری کرده است. اسماعیلیون اما طی روزهای گذشته با انتشار مطلبی در حساب کاربری خود در فیسبوک، از عضویت در این شورا کناره گیری کرد؛ او درباره علت کناره گیری خود از این شورا با بیان اینکه «متاسفانه کار در این زمینه در گروه همبستگی به خوبی پیش نرفت»، از «گروههای فشار از بیرون از جمع» یاد کرد که «با شیوههای غیردموکراتیک میکوشیدند مواضع خود را بر جمع تحمیل کنند. او همچنین در مصاحبهای حضور رضا پهلوی و خود رایی و استبداد نظر او را از جمله دیگر دلایلش برای خروج از شورای مخالفان جمهوری اسلامی عنوان کرد.
حتماً که آنچه که بر اسماعیلیون گذشت و داغی که او با از دست دادن همسر و فرزندش متحمل شد، در آنچه که او امروز به آن تبدیل شده، بیتاثیر نیست اما دوری از جامعه ایران نیز سهم بسیاری در تحلیلهای اشتباه او از امروز ایران داشته است و همانطور که خودش سالها پیش در گفتوگویی گفته بود که «میگویند با مهاجرت شما زبان خودتان را گم میکنید؛ حرف بیراهی نیست. هرچه از جامعه ایرانیان خارج از کشور هم دورتر باشید این اتفاق سریعتر میافتد»، او که روزی برای نوشتههایش در ایران مورد تقدیر قرار میگرفت و شهرت داشت، امروز زبان مردم خود را به فراموشی سپرده است و با وجود اینکه در جایی گفته بود «قهرمانان من هیچگاه چهرههای سیاسی نبودهاند؛ همیشه آن را در بین نویسندهها و هنرمندان جستهام»، امروز نه به عنوان یک نویسنده و هنرمندی داغدیده بلکه به عنوان چهرهای سیاسی که براندازی یک نظام سیاسی را دنبال میکند، شناخته میشود. حالا باید دید حامد اسماعیلیون بعد از این تا کجا پیش خواهد رفت؟
انتهای پیام