هنوز در فرهنگ ما شغل غسالی هراسآور است و با شنیدن آن یا یاد مرگ میافتیم و یا لحظههای دردناک از دست دادن عزیزانمان برای ما ترسیم میشود به همین دلیل سعی میکنیم از این حقیقت انکارناپذیر زندگی یعنی مرگ فاصله بگیریم اما داستان کسانی که غسال میشوند متفاوت است، افرادی که در حیطه تطهیر و غسل میت فعالیت میکنند اکثراً نگاهشان به این کار مادی نیست و لحظهلحظه کارشان را با عشق و ایثار آمیختند و بس.
در روزگاری که هر کسی تلاش میکند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در میان هیاهوهای این دنیای مادی، بدون توجه به اطرافیان برای گذران زندگی تلاش میکند آدمهایی هستند که از خود گذر کرده و همه هم و غم خود را برای باز کردن گره از کار بندگان خدا میگذارند؛ «حسن حمزهای» ۵۲ ساله یکی از همان مردان نیک روزگار است که ایثار و گذشت را به معنای واقعی معنا کرده، او ۳۰ سال است که خود را از قید و بند دنیا رها کرده و هر روز با عشق خود را به ایستگاه آخر دنیا میرساند تا با تطیهر میت، آدمها را با عزت و احترام از این دنیای فانی روانه آن سرای ابدی کند.
راننده تاکسیای که مسافران آخرت را به مقصد میرساند!
وقتی از عشق به کار یک تطهیرکننده داوطلب سخن میگوییم شاید برایتان جای سؤال باشد آخر کدام عشق؟ جدال هر روزه با مرگ، رویارویی با خداحافظی دردناک آدمها با عزیزانشان، لمس تن سرد مردگان، بوی کافور و شست و شوی پیکرهایی که حتی لحظهای دیدنشان شجاعت و دل بزرگ میخواهد چه عشق و لذتی میتواند داشته باشد؟ اگر شما هم کنجکاو شدید پاسخ به این سؤال را بشنوید در ادامه گفتگوی خبرنگار ایسنا را با حسن حمزهای، غسال داوطلب اهل شهرستان کردکوی که از ۱۵ سالگی به این عرصه پا نهاده بخوانید؛
او تطهیر میت را نه از روی نگاه مادی که از روی عشق و علاقه انجام میدهد برای همین ملتمسانه از ما درخواست میکند که تصویری از او نباشد، او هشت سال به صورت مستمر و بیش از ۳۰ سال به شکل غیرمستمر هر روز مهمان ایستگاه پایانی حیات آدمها میشود تا به قول خودش باری را از دوش یک مسلمان بردارد.
غسل میت از 15 سالگی!
وی از چگونگی ورود به این عرصه برایمان میگوید و توضیح میدهد؛ در سن ۱۵ سالگی در کنار فردی که کار غسل اموات را در کردکوی انجام میداد فعالیتم را آغاز کردم ابتدای کار مثل همه میترسیدم اما وقتی وارد کار شدم ترسم ریخت، معتقدم خداوند هر چیزی که انسان بخواهد به او میدهد فرقی ندارد قدرت باشد یا سلامتی، روزی و غیره، از آنجایی که در شهرستان کردکوی کسی نبود که برای غسل اموات داوطلب شود تصمیم گرفتم به کار خود ادامه دهم تا بار سنگینی را از دوش مردم بردارم. غسل اموات یک واجب کفایی است و اگر روزی این کار انجام نشود مردم مرتکب گناه میشوند.
این فعال جهادی در پاسخ به این پرسش که نگاه اطرافیان به کارتان چیست و آیا خانواده شما با این کار کنار آمده، پاسخ میدهد؛ در ۲۹ سالگی ازدواج کردم وقتی به خواستگاری همسرم رفتم پدرش از کارم اطلاع داشت. به همسرم گفت من در کنار شغلم، تطهیر میت هم انجام میدهم مشکلی با این مسأله نداری؟ که همسرم اتفاقاً تشویقم کرد و گفت به هیچ عنوان با این کار مشکل ندارد. برخورد و تعامل مردم هم عالی و خوب است وقتی مرا میبینند خیلی از بنده تشکر و قدردانی میکنند البته شاید در میان افراد کسی باشد که کارم را نپسندد اما در مجموع، بیشتر افراد استقبال میکنند. میدانید بستگی دارد افراد با چه دیدگاهی به این موضوع نگاه کنند وقتی فردی عزیزی را از دست میدهد که نیاز به غسل دارد و دیگر به این دنیا برنمی گردد خیلی شکرگزار این کارم است.
آدمها در غسالخانه هم میخواهند معامله کنند!
آقای حمزهای! از نگاه مادی آدمها هم گلایه میکند و میگوید؛ آدمها حتی وقتی یکی از عزیزان خود را از دست میدهند در غسالخانه و در همجواری آرامستان باز هم دستبردار معامله نیستند و اینجا هم میخواهند از پست و مقام خود استفاده کنند، خیلی عجیب است موقعی که برای غسل میت میروم گاهی اوقات پیش میآید برخی به من مراجعه میکنند و میگویند من مدیرکل فلان جا یا رئیس فلان ادارهام و یا پولی را در دستم میگذارند تا غسل میت را بهتر انجام دهم حال آنکه کاری که انجام میدهم یک کار دلی و برای رضای خدا است و برایم مهم نیست فرد فوت شده یک انسان معمولی است و یا موقعیت اجتماعی بالا دارد پولدار است یا فقیر؛ در هر صورت کارم را درست انجام میدهم تا دِینی به گردنم نباشد.
روایتی از روزهای دردناک کرونایی و فرار افراد از عزیزانشان
حتماً همه شما روزهای پرآشوب کرونایی را یادتان هست همان روزهایی که آمار مبتلایان و فوتیها هر روز افزایشی میشد و این ویروس منحوس آن روی خودش را به ما نشان میداد. خدا میداند اگر جهادیها پای کار نمیآمدند و داوطلبانه برای غسل قربانیان کرونایی اقدام نمیکردند چه اتفاقی میافتاد، در گفتگویمان با آقای حمزهای گذری هم به دوران کرونایی زدیم. روایتش از از آن دوران اینگونه است: آن روزها خیلی وحشتناک بود اگر میانگین روزانه فوت در شهرستان کردکوی یک الی دو نفر باشد در دوران کرونا هر روز ۱۰ الی ۱۲ فوتی میآوردند که باید غسلشان میدادم. ۸۰ درصد قربانیان کرونا را به تنهایی غسل دادم و بخشی دیگر را گروههای جهادی به عهده گرفتند.
وی ادامه میدهد؛ به آن روزها که فکر میکنم به خودم میگویم چه توانی داشتم شاید غسل و جابه جایی یک نفر میت کار راحتی نباشد اما در دوران کرونا روزانه ۱۰ الی ۱۲ نفر را غسل میدادم، یادم میآید در عرض یک ماه بیش از ۱۱۰ کرونایی را غسل دادیم که ۸۰ نفر آنها مرد بودند. در مجموع در دوران کرونا به طور میانگین ماهانه ۵۰ الی ۶۰ نفر را غسل میدادم.
در دوران کرونا صحنههای عجیبتر از این ویروس منحوس، ترس آدمها از پیکر عزیزانشان بود برخیها حتی حاضر نبودند به پیکر فرد کرونایی که پدر، مادر، برادر و یا عضوی از خانواده آنها بوده نزدیک شوند، واقعاً در آن دوران سختی زیادی را متحمل شدم حتی وقتی خودم به کرونا مبتلا شدم باز هم نمیتوانستم استراحت کنم چراکه کسی نبود غسل اموات را انجام دهد. ترس و وحشت اجازه نمیداد کسی برای این کار داوطلب شود.
نمیتوان برای کار غسل میت قیمت گذاشت
این فعال جهادی که آنچنان هم از سوی مسئولان حمایت نمیشود، میگوید: به هیچ عنوان به کارم نگاه مادی ندارم گاهی اوقات علاوه بر کردکوی در روستاها و نقاط دیگر استان برای شست و شوی میت حاضر میشوم بدون آنکه هزینهای دریافت کنم. واقعاً چطور میشود برای این کار ارزش مادی و قیمت گذاشت وقتی بر بالین پیکری حاضر میشوم که بر اثر تصادف سر در بدن ندارد و یا محتویات شکم او به طور کامل بیرون آمده و یا بدنش در حریق سوخته است و موارد دیگری که خیلیها تحمل دیدن آن را ندارند. نیت من مادی و دنیایی نیست و برای دلخوشی مسئولان نمیروم که از آنها انتظار حمایت داشته باشم.
حمزهای در پاسخ به این پرسش که آیا هنگام غسل میت ماجراهایی دیدهاید که برایتان جالب باشد، بیان میکند؛ بله موارد این شکلی وجود دارد برخی مواقع آرامش زمان مرگ را از پسِ چشمهای بسته درک میکنم. یادم میآید پیکر جوانی را آورده بودند آنقدر به صورت طبیعی مرده بود که حس کردم زنده و خوابیده است اما نفسش نمیآمد و یا پیکر دیگری بود که موقع غسل خانواده حس کردند آبی که روی میت ریختند میت تکان خورده مجبور شدم دستکش را در بیاورم که ببینم نبض دارد یا خیر که متأسفانه بعد از بررسی دیدم زنده نیست و فوت کرده است.
گرچه آقای حمزهای طی همه این سالها که در این راه فعالیت میکند حسابی آبدیده شده و دیگر ترسی از میت ندارد اما از او در خصوص بدترین و سختترین لحظهای که هنگام غسل میت تجربه کرده سوال میکنم که پاسخ میدهد: تاکنون هیچ وقت هنگام غسل میت اشک نریختم مگر آنکه از خانواده و یا نزدیکانم بوده باشد اما سختترین لحظه که ناراحت میشوم و اشک از چشمانم جاری میشود زمانی است که کودک و طفلی را غسل میدهم.
هیچگاه از راه آمده پشیمان نیستم
این فعال جهادی بارها بارها در خلال صحبتهایش بر این مهم تأکید میکند که تنها و تنها برای رضای خدا در این عرصه پا گذاشته و هیچ گاه از راهِ آمده پشیمان نیست، تنها آرزویش این است که سلامت و تندرست باشد تا خدای نکرده کسالت و ناراحتی توفیق خدمت به خلق را از وی نگیرد.
وی میگوید؛ چند روز اخیر که به دلیل بیماری و کسالت روی زمین افتادم و نمیتوانم کاری انجام دهم خیلی ناراحت و نگران هستم و امیدوارم نیروهایی به صورت دائم و رسمی به این منظور استخدام شوند تا اگر روزی نبودم و یا بحرانی مانند کرونا پیش آمد دغدغه و نگرانی نداشته باشم.
نذری که 30 ساله شد
حسن حمزهای که به خوش اخلاقی و مقید بودن به رزق حلال معروف است فعالیتهای داوطلبانه و جهادیاش صرفاً به غسل اموات ختم نشده او در کنار این کار خداپسندانه خدمت رایگان دیگری را به مردم ارائه میکند که از یک نذر نشأت میگیرد.
وی در این باره توضیح میدهد؛ روزهایی که پدرم بیمار بود برای تزریقات وی دچار مشکل بودیم و باید با هزار مشقت کسی را پیدا میکردیم تا سرُم پدر بیمارم را وصل کند همان روزها دستان خود را به آسمان بلند کرده و از خداوند درخواست کردم مهارت تزریقات را به من بیاموزد. خوشبختانه خیلی زود به این مهارت دست پیدا کرده و نذر کردم این کار را رایگان برای دیگران انجام دهم. ۳۰ سال است که هم تزریقات را آموزش داده و هم به طور رایگان برای مردم انجام میدهم.
این جهادگر گلستانی ادامه میدهد؛ نذر تزریقات را با عشق انجام میدهم و کارم شب و روز ندارد حتی قبل از ازدواج گاهی اوقات تا نیمههای شب مشغول این کار بودم، از خداوند میخواهم به من سلامتی دهد تا بتوانیم به مردم خدمت کنم کاری که انجام میدهم از لطف خداوند است و قدرتش را او به من داده است.
دنیا هیچ ارزشی ندارد
از او میپرسم در بین همه این گرانیها و شرایط سخت اقتصادی که داد خیلیها را در آورده چطور شما دست بردار کار جهادی و تطهیر اموات نیستید که پاسخش شنیدنی است. این فعال جهادی میافزاید: خوشبختانه خداوند روزیام را میرساند، نمیدانم چطور اما همیشه روزیام آماده است و این را مرهون لطف خداوند و خوبی پدر و مادر و همسرم میدانم. تاکنون هر چیزی که از خداوند خواسته به من اعطاء کرده و همین که بلاها را از من دور کرده خود بزرگترین مزد و پاداش است.
حمزهای با بیان اینکه هر روز که غسل اموات انجام میدهم به این فکر میکنم که نگذاشتم بندهای روز بد را تجربه کند، از عبرتها و درسهای این کار برایمان میگوید و توضیح میدهد؛ هنگام غسل اموات، افرادی را میبینیم که تا دقایق یا ساعتی پیش زنده بودند و هماکنون هم میتوانستند زنده باشند اما دیگر در این دنیا نفس نمیکشند و آن لحظه به من ثابت میشود که دنیا هیچ ارزشی ندارد.
به گزارش ایسنا، افراد فداکار و ایثارگری مانند حسن حمزهایها کم نیستند، اگرچه نگاه این افراد به کاری که انجام میدهند مادی نیست اما اینگونه هم نباید باشد که مسئولان امر از حمایت این افراد شانه خالی کنند.
با وجود آنکه شایعهها در مورد شغل غسالها زیاد است و عدهای معتقدند تطهیرکنندگان حقوقهای چندین میلیونی دارند به همین علت تلخی و سختیهای این مسیر را به جان میخرند اما وقتی پای صحبت این افراد مینشینیم نه از حقوقهای نجومی خبری است و نه حمایتهای دیگر.
امیدوارم این گفتگو تلنگری برای مسئولان شهرستان کردکوی به ویژه مسئولان شهری باشد تا با رفع کمبودها و کاستیها، ضمن حمایت از این افراد فکری به حال غسالخانه این شهر کنند.
انتهای پیام