یافتههای مطالعات مختلف نشان میدهد که اولویتهای انتخاب رشته تخصصی توسط دانشجویان پزشکی در کشورهای مختلف متفاوت بوده و در هر کشوری با توجه به ویژگیهای فردی دانشجویان و نیازهای منطقهای و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تفاوت داشته و در زمانهای مختلف ممکن است تغییر کند.
نتایج یک مطالعه در آلمان نشان داده است که بیش از ۱۵ درصد دانشجویان پزشکی تخصص داخلی و حدود ۵۰ درصد جراحی را انتخاب کردهاند. در مطالعات انجام شده در کشورهای سوریه و عربستان مهمترین اولویتهای انتخاب تخصص توسط دانشجویان پزشکی رشتههای جراحی، داخلی، کودکان و زنان و زایمان بودهاند.
در مطالعهای در کشور عراق نشان داده شده است که اولویتهای انتخاب تخصص توسط دانشجویان پزشکی رشتههای رادیولوژی، زنان و داخلی میباشد. همچنین بر اساس تحقیقات صورت گرفته، اولویتهای انتخاب تخصص در ایران نیز رشتههای رادیولوژی، پوست، چشم و قلب بوده است.
چند سال گذشته رئیس سازمان نظام پزشکی کشور در ارتباط با عدم تمایل دانشجویان پزشکی در انتخاب برخی رشتههای تخصصی هشدار داد که استقبال به تحصیل در برخی رشتهها مثل تخصصهای داخلی، کودکان، عفونی و روانپزشکی، به طور چشمگیری پایین آمده است. وی گفت که کاهش ورود دانشجویان به این رشتهها نگرانکننده است و در آینده میتواند برای سیستم بهداشت و درمان مسئلهآفرین باشد.
در پژوهشی که توسط عبدالحسین شکورنیا و سعید سیدیان، دو تن از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز صورت گرفته است، نشان داده شده است که بین تقاضای دانشجویان و ظرفیت پذیرش دانشگاه تطابق و هماهنگی وجود ندارد. اولویتهای انتخابی بیش از دو سوم دانشجویان پزشکی سه تخصص رادیولوژی، چشم پزشکی و پوست اعلام شده بود، در حالیکه ظرفیت پذیرش دستیاری در این سه رشته تخصصی در دانشگاه کمتر از ۱۰ درصد کل آمار پذیرش دستیار بود.
این وضعیت برای برخی از رشتههای تخصصی معکوس بود. به عنوان مثال تقاضای دانشجویان برای رشتههای تخصصی طب اورژانس، داخلی و اطفال که حدود یک سوم ظرفیت پذیرش دستیار در دانشگاه به این سه رشته اختصاص داشت، فقط ۲ درصد بود.
این مبین عدم تعادل بین تقاضا یا گرایش دانشجویان به رشتههای تخصصی با نیاز جامعه و سیستم بهداشت و درمان میباشد که میتواند پیامدهای نامطلوبی روی کیفیت و تعادل کادر تخصصی در بخش سلامت را به دنبال داشته باشد. یافتههای این مطالعه با نتایج مطالعه دیگری در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز که نشان داد بین اولویتهای انتخابی دستیاران و نیازهای واقعی جامعه تطابق وجود ندارد، همخوانی دارد.
به نظر میرسد که گرایش به یک سری رشتههای تخصصی به عنوان رشتههای برتر فضای غیر واقعی در تمایل به انتخاب این رشتهها در بین دانشجویان ایجاد کرده است. در این شرایط دانشجویان نه بر حسب علاقه و نیاز واقعی جامعه، بلکه متأثر از جو بیشتر به سمت رشتههای خاص سوق داده میشوند. تا زمانی که این شرایط غیر واقعی مدیریت و اصلاح نشود، نمیتوان انتظار داشت که بین تقاضا و تمایل دانشجویان با نیازهای جامعه یک هماهنگی و تعادل منطقی به وجود آید.
با توجه به شکاف بین گرایش دانشجویان پزشکی و نیاز جامعه به کادر پزشکی مکفی در رشتههای مختلف، به نظر میرسد کانون توجه سیاستگذاران حوزه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای تغییر رفتار دانشجویان پزشکی و هماهنگ نمودن گرایشات آنها با نیازهای جامعه باید بر اصلاح نگرش دانشجویان جهت دسترسی به یک تعادل قابل قبول در ترکیب متقاضیان رشتههای مختلف باشد.
از مسئولین مربوطه انتظار میرود با برگزاری نشستهای توجیهی، تشریح نیازهای واقعی جامعه، تبیین وضعیت فعلی و آینده رشتههای مختلف و ارائه دیدگاههای فارغالتحصیلان رشتههای تخصصی موجب افزایش آگاهی و ایجاد گیرایی و افزایش تمایلات دانشجویان پزشکی به سوی رشتههای مورد نیاز جامعه شوند.
انتهای پیام