چه کتابی سر سفره هفت سین «ایران درودی» بود؟

«ایران» زنی بود ایرانی؛ با نگاهی گیرا که جادوی دستانش بر بوم، نقش بلور و آیینه را بر ایران زمین نمایان می کرد.

در سال‌های دبیرستان به تاریخ ایران، دوره هخامنشی و اشکانیان علاقه داشت؛ با جمله "چو ایران مباشد، تن من مباد" صحبتش را آغاز می‌کرد.

"ایران درودی" نقاش صاحب‌نام که حدود دو سال از درگذشتش می‌گذرد، این خاطرات را در بخشی از کتاب "در فاصله‌ی دو نقطه...!"، زندگی‌نامه‌ی خود نوشتش آورده است. 

او در بخش دیگری از کتابش، نوشته: "او (پدر) از ورای تعریف مفاهیم، مقایسه‌ها و تفاوت، ارزش‌ها را پیش می کشید و نتیجه می گرفت: اصل مهم، نحوه نگرش انسان به جهان هستی و پی بردن به ارزش‌هاست. اما پیش از اینکه به نحوه نگرش و قالب ارزش‌ها بیندیشیم، می باید هویت خود را بازشناسیم. هویت، چیزی جدا از پندار انسان، در توالی تاریخ و گستره فرهنگ و سنت نیست.  

پدر هر موضوعی را بهانه قرار می‌داد تا شناخت فرهنگ ایران و الزام دانستن عمیق زبان فارسی یعنی ابزار شناخت را گوشزد کند. به زودی کتاب های کتابخانه اش به اتاقم سرازیر شد، ولی حتی روخوانی ساده این کتاب ها برایم میسر نبود، چه رسد به درک مفاهیم پیچیده آنها. 

او دلجویانه چهره دیگر این هویت را مطرح کرد: اخلاق و سنن و آداب ایرانی. 

عید آن سال تنها برگزاری جشن آغاز سال نبود. کلاس درسی بود با حفظ تمامی سنت ها و آداب و رسومش که با "شاهنامه" شروع می شد. آن سال، شاهنامه در کنار سفره هفت سین قرار گرفت و آغاز سال نو را پدر با جمله "به نام خداوند جان و خرد" اعلام کرد. 

آزادمنشی و احترام به عقاید دیگران، نخستین درس اخلاق بود. در باور من زیباترین و دوست داشتنی‌ترین این دروس، "آزادی انتخاب" بود."

به گزارش ایسنا، ایران درودی هنرمندی بود که می توان از میان نقاشی اش با رنگ و کلمات به این مهم پی برد که دل در گرو ایران و آداب ایرانی گذاشته است. «حضور تخت جمشید در نقاشی‌هایم، تنها اشاره به تاریخ نیست، بازگو کردن افسانه یک عشق است. عشق من به سرزمینم.» 

درودی از پیشگامان هنرهای تجسمی، با عشق از کشورش صحبت می‌کرد و پایش را هم به دنیای بلورین و آیینه واری که می‌دید باز کرده بود؛ او که در تصاویرش، دنیایی از وهم و خیال را به نمایش می‌گذارد و به قول خودش آویزهای خیال را به تاریکی‌های اسرارآمیز شب می‌بندد و راز هستی کوچک خود را با آن ها در میان می‌گذارد. بخشی از راز و رمز «ایران»، ایران بود. 

نگاه این هنرمند چنین است، "ما ایرانیان هر کجای دنیا که باشیم با هر مذهب و مسلکی حلول سال نو را با تمامی آیین و مراسمش جشن می گیریم و در این ثانیه به خصوص قلب‌های ما به هم پیوند می‌خورد و ایران یکپارچه می‌شود."

حالا بار دیگر با رسیدن نوروز باستانی که از زمان های دور، دوران اشکانیان و ایامی قدیمتر از دوهزار سال پیش، نیز در آغاز بهاران بوده‌ است قلب ایرانیان و ایران به هم پیوند خواهد خورد. 

به بهانه نوروز برخی از آثار «ایران درودی» که تصاویری آشنا و مرتبط با ایران است را ببینیم:

نگار جاودان/۱۹۹۳/ ۱۴۰x ۱۴۰ سانتیمتر

اسب ها با کوله باری از خورشید از دیدن آنچه در این سرزمین رخ داده، می گریزند. تاریخ بشریت از به آتش کشیدن تخت جمشید به دست اسکندر مقدونی خجالت زده است. تمامی سازها، وارفته و فروریخته اند و دیگر نوای شادی را نمی نوازند. هر بار که چشم اندازی از تخت جمشید در آثارم هویدا می شود به گذشت زمان و فراموشی ها می اندیشم. گذشت زمان، حتی سنگ ها را می ساید، اما به شعور انسان هایی که جهان را از عشق سرشار کرده اند گزندی نمی رسد.  حضور تخت جمشید در نقاشی هایم تنها اشاره به تاریخ نیست، بازگو کردن افسانه ی یک عشق است. عشق من به سرزمینم. 

(از کتاب در «فاصله ی دو نقطه...!» نوشته «ایران درودی»)

بودن یا نبودن (دوآب)/ ۱۹۹۱/ ۱۰۰x ۸۱ سانتیمتر

با نزدیک‌تر شدن به شهر ساری، دیگر فکر نمی‌کردم، درخت‌های جاده را می‌شمردم. به «دو آب» این ده زیبای میانه‌ی راه ساری و تهران که رسیدیم، به چشم دیدم که این ده، در روزهای گرم تابستانی تیرماه، در مه فرورفته و مه غلیظ سیاه رنگی، ده را آرام آرام در بر می گیرد. 

(از همان کتاب)

خورشید شب/ ۱۹۸۵/ ۷۳x۹۲ سانتیمتر

در شب ۱۵ مارس ۱۹۸۵ یعنی شش روز به شب عید مانده، پرویز ( پرویز مقدسی همسر ایران درودی) در بیمارستانی در پاریس بستری شد. آن روز بمبی به قسمتی از مسجد جامع اصفهان اصابت کرد و اثر «خورشید شب» یادگار خاطره تلخ این حادثه است. 

(از همان کتاب)

تلاش/ ۱۹۸۷/ ۷۳x۹۲ سانتیمتر

سکوت مطلقی بر فضا و دیواره‌های بی سایه و شیشه مانند ده حاکم است. هیچ حرکتی در آن نیست. همچون ابدیت ساکن است. پر از راز و ابهام! آسمان سرزمین من آفتابی است و نور چون آب رودخانه بر آن جاری است. سقوط نور، طنین غرش رعد را دارد، جاده‌ای به درون آن ده راه می یابد و جاده های دیگر با شیارهایی تا ابدیت ادامه پیدا می کنند. رگ ها و شیارهای خاک، همچون رابطه‌های نامریی مرا به راه های دور و دور از دسترس می کشانند.

(از همان کتاب)

رگ های زمین، رگ های ما/ ۱۹۶۹/ ۸۱x۱۰۰ سانتیمتر

اثر «نفت ایران» که بعدها شاملو (احمد شاملو) آن را «رگ های زمین، رگ های ما» نام داد، در دو صفحه تمام رنگی در اکثر مجلات معتبر جهان، (لایف، تایم، نیوزویک، و...) به تاریخ اکتبر سال ۱۹۶۹ انتشار یافت و در سال ۱۹۷۰ در همین مجلات تجدید چاپ شد و نیز به صورت پوستری جداگانه به مبلغ ۵ دلار به فروش رفت و من بیش از هزاران نامه از سرتاسر دنیا دریافت کردم.

(از همان کتاب)

درودی نقاش صاحب نام ایرانی، از سن کم با نقاشی آشنا شد. او در دانشکده عالی هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکیل، انیستینو آر. سی. آ نیویورک در رشته های نقاشی، تاریخ هنر، ویترای و تهیه و کارگردانی سینما و برنامه های تلویزیونی تحصیل کرد. او بیش از ۵۰ نمایشگاه فردی برگزار کرده و در بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی حضور داشته است. این نقاش بعد از سال های متمادی فعالیتش در عرصه نقاشی روز ۷ آبان ماه سال ۱۴۰۰ در سن ۸۵ سالگی چشم خود را بر جهان فروبست. 

انتهای پیام 

  • سه‌شنبه/ ۱ فروردین ۱۴۰۲ / ۰۲:۰۹
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 1402010100016
  • خبرنگار : 71614

برچسب‌ها