پس از گذشت ۴ سال، بیانیه گام دوم آنچنان که شایسته بود، جای خود را باز نکرده است، علت هم غفلت از بنمایههای این مطلب بهعنوان یک بیانیه راهبردی و ویژه است، زیرا بیانیه گام دوم فراتر از پیامها و بیانیههای دیگر ظرفیتسازی میکند. این بخشی از سخنانی است که در نشست «کارشناخت بیانیه گام دوم، انقلاب اسلامی، پایان انحطاط تاریخی ایران» با حضور علیاکبر کجباف و ابوالحسن فیاض انوش، از اعضای هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان مطرح شد.
علیاکبر کجباف، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در نشست کارشناخت بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی که از سوی خبرگزاریهای ایسنا و ایکنا در معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد، با اشاره به اینکه بیانیه گام دوم تبییننامهای است برای شناخته آنچه در گذشته بر ایران گذشت و آنچه در مقابل ملت ایران قرار دارد، اظهار کرد: شناخت قابلیتهای کشور برای رسیدن به قلهها، شناخت دشمنان تاریخی و ذاتی ملت و بیان راههایی که تجربیات را بیان میکند از دیگر کارکردهای این بیانیه است.
وی افزود: در این بیانیه توصیههایی به همه از جمله نسل جوان برای برداشتن گامهای استوار در آینده میشود؛ از جمله اینکه تاریخ گذشته را به درستی بشناسند، چراکه اگر از شناخت گذشته غفلت شود، نسل آینده مورد تهدید قرار خواهد گرفت.
کجباف با بیان اینکه انقلاب اسلامی از نقطه صفر علیه استبداد، استعمار و امپریالیسم شروع به مبارزه کرد، در صورتی که در حوزههای مختلف دچار شرایطی سخت بود، گفت: امروز یکی از راههای جبران عقبماندگی و انحطاط تاریخی کشور، مدیریت جهادی و اعتقاد به اصل ما میتوانیم بهعنوان عامل پیشرفت کشور است، ایستادگی بر این اصل برای عبور از انحطاط تاریخی و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت نیاز امروز ما است، جوان امروز باید تاریخ ۲۰۰ ساله و ۴۰ ساله کشور را بشناسد و بدون تعصب، سیر تاریخی ۲۰۰ سال گذشته کشور را مطالعه کند.
شکاف هویتی؛ وابستهسازی و تحقیر ملی شاخصههای تاریخ ۲۰۰ ساله کشور
این استاد دانشگاه ادامه داد: از اوایل قاجار، تاریخ کشور سیری از انحطاط را نشان میدهد، یکی از شاخصههای این دوره ۲۰۰ ساله شکاف هویتی است، پادشاهان مختلف در سیر تاریخ حکومت سعی کردند هویت ایرانی اسلامی را حفظ کرده و به مظاهر این هویت احترام بگذارند، اما در این دوره نفوذ فرهنگ غربی و بیکفایتی پادشاهان باعث رنگ باختن هویت ملی شد، در جریان این اتفاق، جریانهای روشنفکری هم نقش دارند، به طور مثال در پهلوی اول بحث نوسازی که در تقابل با هویت ایرانی است و با تغییر مظاهر هویتی مثل پوشش زن و مرد همراه است آغاز شده و در پهلوی دوم هم ادامه مییابد.
وی افزود: وابستهسازی و تحقیر ملی بهعنوان یکی از مهمترین مولفههای این دوره دیده میشود که با شکست ایران در جنگ با روسها آغاز میشود و از این زمان است که کشور شاهد روندی از تحقیر ملی و وابستگی است، گرچه مقاومتها و تلاشهایی برای مواجهه با این روند صورت گرفته، اما این تلاشها هم به وسیله شبه روشنفکران خنثی میشود و اوج این تحقیر هم زمانی است که با مهرهچینی بیگانگان، افرادی کاملاً مطیع اوامر لندن، پاریس و بعدها واشنگتن بر سرکار میآیند، و چه تحقیری بالاتر از حضور گماشتگان بیگانه بهعنوان پادشاه در کشور؟ این شکاف هویتی و تحقیر بیش از هر دوره در پهلوی دیده میشود و ایرانیان را از عظمت تاریخی خود دور و به وابستگی و تحقیر ملی نزدیک میکند، اعتماد بهنفس ملی ایرانیان در هم شکسته میشود و ایران به کشوری نیمه مستعمره و عرصه کشمش قدرتها تبدیل میشود.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان با اشاره به اینکه نقطه عطف تغییر هویتی و فرهنگی در تاریخ ایران، ظهور جریان روشنفکری غربزده شبه مدرن و نقش آنها در همه شئون از جمله قراردادهای سیاسی مثل رِژی، توتون و تنباکو بود، تصریح کرد: نقض استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از تبعات ظهور و فعالیت این جریان در کشور بود، در این فضا هر ایرانی باید بداند که کشور در طول تاریخ خود چه جایگاه و اهمیتی داشته است، ایران تجربه جهانداری داشته، اما در دوره قاجار و پهلوی تأثیرپذیری از غرب به قدری زیاد میشود که اعتماد به نفس ملی ایرانیان را از بین میرود و حقارت ایرانی با تغییر مظاهر هویتی و ملی مثل پوشش انجام میشود و شاید به دلیل همین فقدان حس عظمت و مسئولیت تاریخی است که بعد از اشغال ایران، نارضایتی زیادی میان مردم ایجاد نمیشود.
کجباف با اشاره به اینکه اگر روند حاکمیت را در طی ۴۰ سال گذشته بررسی کنیم، خواهیم دید که امام خمینی(ره) به لحاظ شاخصهای علمی، سیاسی و حاکمیتی منحصر به فرد هستند، بیان کرد: ما در حال حاضر با ۱۵ کشور هممرز و همسایه هستیم که همه آنها روزی جزء خاک ما بودند و به یک تعبیر ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار کیلومتر مساحت قبل از قراردادهای واگذاری کشور بوده است. حافظه تاریخی جوانان باید این مسائل را در خود حفظ کند، زیرا با توجه به همین مباحث است که انقلاب اسلامی را خطی بر پایان انحطاط تاریخی کشور میدانیم، مسائل و مشکلات اقتصادی یک موضوع است، اما شرایط ویژه ما در جهان باید مورد توجه قرار گیرد. دشمن امروز در پی این است که این حافظه تاریخی را از ما بگیرد، اقتدار اسرائیل با تمام توان تسلیحاتی امروز مخدوش شده و صحبتهای مقام معظم رهبری از نابودی اسرائیل با توجه به همین سیر است.
نگاه تمدنی؛ لازمه درک تحولات جهان امروز
ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان نیز در این جلسه با اشاره به اینکه پس از گذشت ۴ سال، این بیانیه آنچنان که شایسته بود، جای خود را باز نکرده است، گفت: علت آن غفلت از بنمایههای این مطلب بهعنوان یک بیانیه راهبردی و ویژه است، زیرا بیانیه گام دوم فراتر از پیامها و بیانیههای دیگر ظرفیتسازی میکند.
وی افزود: با نگاه دقیق، علمی و آکادمیک میتوان ثابت کرد انقلاب اسلامی به آرمانهای خود خیانت نکرده است، اما به برنامهها بعضاً به واسطه برخی مدیران خیانت شده و چالشها هم به همین دلیل است. اما اساساً گام دوم یعنی چه؟ ما ۴۰ سال را از سر گذرانده و در این چهل سال تنها یک گام برداشتیم، ما انحطاط را درک نخواهیم کرد، مگر اینکه نگاه تمدنی داشته باشیم؛ با یک نگاه صرف سیاسی و اقتصادی نمیشود تحولات جهان امروز را درک کرد، برای درک بهتر تحولات جهان باید با چشمانداز تمدنی به آن نگاه کنیم، لوازم و ضرورتهای نگاه تمدنی بر پنج محور استوار میشود که هر یک ظرفیت زیادی دارد.
این استاد دانشگاه با اشاره به اولین محور گفت: تمدن، کلانترین و وسیعترین سطح پژوهش برای مورخ است، با درک این رویکرد وقایع تاریخی معنا پیدا میکند و نگاه تمدنی باعث جلوگیری از روزمرگی در مطالعات میشود، محور دوم، آشنایی با فرآیند و فرود تمدنها است. حیات هر تمدن ۶ مرحله را شامل میشود؛ تولد، بلوغ، اوج، زوال، انحطاط و مرگ. تولد یک تمدن زمانی است که حرف جدید و دعوت جدید توسط آن تمدن آشکار و اعلام میشود، بلوغ یعنی از سمت دیگران نشانههای پذیرش تمدن آشکار میشود، در پایان چهل سال اول انقلاب ما در مرحلهای هستیم که سیگنالها و علائمی از اینکه جهان آیندهدار بودن انقلاب ایران را فهم کرده، بروز کرده است. مرحله اوج تمدن مرحلهای است که تمدن بر دیگران سروری پیدا کرده و چتری برای حمایت از سایر ملل و کشورها ایجاد میکند. در مرحله زوال، خللهایی در سروری تمدن ایجاد میشود، در واقع این مرحله آغاز رفتن به سمت سراشیبی است که ممکن است حتی دو قرن طول بکشد، اما در این زمان تمدن در حاشیه تاریخ است نه در متن تاریخ، برخی تمدن نوین آمریکا را در این مرحله میدانند. آخرین مرحله حیات هر تمدن هم فروپاشی و مرگ است.
فیاض انوش با اشاره به ارکان تمدن گفت: دین یا هر نوع ایدئولوژی و جهانبینی برای نگاه به هستی، زبان، قومیت و جغرافیا، ارکان تمدن را تشکیل میدهند. دین نرمافزار تمدن است و نحوه نگاه به جهان و ارزشهای آن تمدن را مشخص میکند، زبان تجلیگاه اصلی یک تمدن است و ادبیات، علوم و همه نوشتارهای یک تمدن را شامل میشود، قوم یعنی چه مردمانی حامل پیام تمدن هستند و جایی که عصبیت و همبستگی تشخیص داده میشود و جغرافیا یعنی این تمدن در کجا آغاز شده و محل رشد و شکوفایی آن کجا بوده است. برخی تمدنها بعد از مرحله زوال به مرگ میرسند و برای همیشه میمیرند، زیرا عقیم هستند و وارثی ندارند، اما تمدنهایی هم هستند که مرگ موقت دارند، چرا که نطفه، جوهره و زمینهای را به جا میگذارند که دیگران میتوانند آن را احیا کنند. تمدن اسلامی با حمله مغولان از بین رفت، اما قرآن و میراث اهل بیت(ع) باعث احیا و تجدید حیات آن شد، کمااینکه ادعای انقلاب اسلامی هم احیاء تمدن نوین اسلامی است، البته این تمدن هیچ شباهتی به تمدن قبل و والد مرده خود ندارد؛ در واقع انقلاب اسلامی فرزند و وارث تمدن اسلامی است.
وی با بیان اینکه تمدن نوین اسلامی خود را با انقلاب نشان داد و اکنون با گذراندن چهل سال بلوغ خود را آغاز میکند، بیان کرد: محور پنجم مطالعات تمدن این است که طول عمر تمدن بر چه اساسی تنظیم میشود؟ چطور عمر یک تمدن کوتاه یا طولانی خواهد شد؟ این مراحل از یک الگوی ثابت و همیشگی پیروی نمیکند، اما مهمترین اصل در افزایش طول عمر تمدن از یک قاعده پیروی میکند، از آنجا که هسته اصلی تمدن خانواده و زن و مرد است، ایجاد مشکل در خانواده و مناسبات زن و مرد آغاز زوال تمدن است، هرنوع اخلال در این مدار مخاطره اصلی تمدن است و این را بهصورت عینی میتوان در تمدنهای فعلی هم مشاهده کرد.
خطرناکترین چالشها، چالشهای درونی هستند
فیاض ادامه داد: یک تمدن تا هنگامی میتواند به حیات خود ادامه دهد که به چالشها پاسخ مناسب ارائه دهد، بدون چالش رشد میسر نیست، اما چالش باید پاسخ مناسب داشته باشد، اگر جامعه نخبگانی در جامعه باشند که پاسخهای نو به نو، تازه و مناسب با نیاز جامعه را ارائه کنند تمدن به رشد و حیات خود ادامه خواهد داد، چنان که چالشها نشان از زنده بودن تمدن هستند، با این وجود چالشهایی خطرناکتر هستند که خودمان ایجاد میکنیم، جهان خارجی و استکبار برای ما مشکل لاینحلی ایجاد نخواهد کرد، بلکه اصلیترین چالش ما تفکری است که با حفظ لعاب دین، تفکر دینی پویا را از درون میخورد که میتوان به آن تفکر حجتیهای، نِق زن و میراثخور گفت. انجمن حجتیه در بدو مواجهه با انقلاب اشتراکات زیادی دارد به ویژه در توجه به مهدویت و نگاه به انتظار، اما تفسیر آن از مهدویت و انتظار به گونهای است که انقلاب را فلج میکند.
وی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی تمدنساز است، اما غالباً با این مفهوم اشعاری برخورد میشود و فهم دقیقی از آن ایجاد نشده است، تصریح کرد: اولین کسی که به این موضوع پرداخت و توجه کرد، فردی بود که به ظاهر مقابل انقلاب قرار داشت، احسان طبری کسی که کمونیست بود و بعد توبه کرد و مسائل بسیار پویا و جذابی را برای امروز ما در آثار خود مطرح کرده است. اجرای بیانیه گام دوم، امروز بر عهده جوانان است. چالشهای مسیر انقلاب روز به روز بیشتر میشوند، اما همین که پاسخ مناسب برای آن چالشها داشته باشیم، جای نگرانی نیست.
جهادتبیین، مسیر مواجهه با ابهامات و سوالات جوانان
کجباف نیز با بیان اینکه در ۴۰ سال گذشته مردم همواره در مقابله با مخاطرات خارجی قرار گرفته و ایستادگی کردند، گفت: امام خمینی(ع) در آغاز انقلاب گفتند دشمن برای ۳۰ سال آینده شما برنامهریزی کرده است. انقلاب اسلامی بهعنوان مسیر و شاخصی که پایگاه قدرت را تهدید میکند مورد هجمه تمام دشمنان قرار گرفت؛ در مقابل آن با تمام قوا میایستادند و در پی زمینگیرکردن از بین بردن آن بودند، به همین دلیل در یک حرکت همگانی در قالب جنگ تحمیلی به مواجهه با انقلاب پرداختند، زمانی که ملت در این جنگ هم ایستادگی کرد وارد جنگ سیاسی و قرار دادن گروهها و تشکلها در مقابل انقلاب شدند تا ارکان حاکمیتی را از حکومت جدا کنند، بعد از آن و با موفقیت نشدن در این عرصه وارد جنگ اقتصادی شدند، در این زمینه تا حدی موفق بودند، اما کم و بیش با سیاستها و مدیریتهایی که در پیش گرفته شد، انقلاب اسلامی به پیش میرود، آنها در این حال وارد مسائل مذهبی، فرهنگی و دینی شدند، داعش را ایجاد کرده و جنگ وهابیت، سنی و شیعه را به وجود آوردند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: امروز نوجوانان ما بدون پشتوانه فکری و عقبه اندیشهای مناسب و مبنای عقیدتی وارد جدالهای سیاسی شدهاند، لذا سیاستهایی که برای پاسخ به این جوانان استفاده میشود، بسیار متفاوت است، چرا که این یک چالش فرهنگی است. باید این جوانان را حفظ و برای آنها روشنگری کرد. بنابراین جهاد تبیین باید بهعنوان یک راهکار مورد توجه قرار گرفته و تا حد امکان برای جوانان امروز روشنگری شود، زیرا آنها مقابل انقلاب نیستند. عفو رهبری در اغتشاشات اخیر هم بر همین مبنا است که این جوانان نه دشمن و معاند با کشور، بلکه فرزندان ما هستند که سوالات و ابهاماتی دارند که باید تا حد امکان به رفع ابهامات آنها پرداخت.
انتهای پیام