به گزارش ایسنا، چهارشنبهسوری از جشنهای پایان سال در ایران است که از غروب آخرین سهشنبه سال شروع میشود و تا نیمهشب ادامه دارد، این مراسم آیینهای مختلفی به همراه دارد و مقدمهای برای استقبال از سال نو است؛ امروزه استفاده از مواد آتشزا و انفجاری، این جشن را به مراسمی پرمخاطره تبدیل کرده اما در گذشته رسوماتی وجود داشت که شبی خاطرهانگیز را برای خانوادهها رقم میزد.
برای اینکه به گذشته سفر کنم و درباره آیینهای چهارشنبهسوری بیشتر بدانم شماره را میگیرم و منتظر میمانم، بعد از بوق چهارم صدای آقای گمرکچی در گوشی تلفن میپیچد، خودم را معرفی میکنم و میگویم برای مصاحبه تماس گرفتهام، آقای گمرکچی ابتدا میگوید خیلی فرصت مصاحبه ندارد اما با پافشاری من بالاخره قبول میکند و قرار مصاحبه حضوری را میگذارم.
خیابانها در روزهای منتهی به نوروز همیشه شلوغ است، پیاده به طرف محل مصاحبه راه میافتم؛ دستفروشها پیادهرو را قرق کردهاند، بساط فروش مواد محترقه هم به راه است و خیلیها برای خرید صف ایستادهاند، جوانی که به تنهایی به خرید آمده و یا نوجوانی که به مادر و پدرش اصرار دارد که برای او ترقه بخرند؛ در دل آرزو میکنم چهارشنبهسوری امسال به خیر و خوشی برای مردم بگذرد.
آدرس مغازه صنایع دستی را چک میکنم و وارد میشوم، اصغر یوسفگمرکچی متولد ۱۳۳۴ صاحب مغازه است، او مدیر برنامهریزی تولید در یک شرکت بوده و پس از بازنشستگی به شغل صنایع دستی مشغول شده است. گمرکچی پژوهشگر فرهنگ عامه و کارشناس مردم شناسی است و در حوزه آیینهای مربوط به قزوین تحقیق و بررسیهای بسیاری انجام داده است.
چهارشنبه سوری آیینی ملی در ایران
یوسفگمرکچی در گفتوگو با ایسنا درباره آیین چهارشنبهسوری اظهار میکند: مراسم ایرانیها به سه قسمت تقسیم میشود، آیینها ملی، مذهبی یا ملی مذهبی هستند؛ مثلاً اعیاد مذهبی، چهارشنبه سوری ملی و پنجاه بهدر قزوینیها ملی مذهبی است.
وی میگوید: در رسومات قزوینیها به چهارشنبه آخر سال «کُلَه چهارشنبه» گفته میشود؛ در آیین آن روزهای دور این استان، مردم قبل از چهارشنبه آخر سال به بیابان میرفتند و خارهایی به نام ورگ که امروزه هم در اطراف قزوین وجود دارد را میکندند، کندن این ورگها نوعی آراستن محیط زیست هم بود چراکه ورگ باعث میشد بیابان نمای خوبی نداشته باشد.
این کارشناس مردم شناسی بیان میکند: این ورگها با بیلهای مخصوص نوک تیز طوری کنده میشد که از ریشه در نیاید تا دوباره سبز شود، تعداد خوشههای ورگ کنده شده حتماً باید فرد یا به اصطلاح قزوینیها طاق بود و نه زوج.
وی ادامه میدهد: زمانی که آفتاب غروب میکرد و از اذان میگذشت مردم قزوین شروع میکردند این ورگها را آتش میزدند؛ واژهای در لهجه قزوینی به نام «مره» وجود دارد که این واژه معنای نقطه آغاز است؛ برای پریدن از آتش در کُلَه چهارشنبه قزوینیها مره مشخص میشد تا افراد از این نقطه از روی آتش بپرند و با یکدیگر برخورد نکنند. هنگام پریدن از روی آتش هم شعر معروف زردی من از تو، سرخی تو از من را میخواندند.
گمرکچی خاطرنشان میکند: پس از آن اسپند در آتش میریختند البته که این اسپند مخصوص بود و در آن زاج یا زاغ سفید وجود داشت؛ دود کردن اسپند در آتش کُلَه چهارشنبه به ۲ منظور انجام میشد یک به منظور جلوگیری از چشم خوردن یا چشم زخم و دوم برای از بین بردن میکروبها.
غذای قزوینیها در کُلَه چهارشنبه
وی عنوان میکند: غذایی که در شب کُلَه چهارشنبه قزوینیها پخته میشد رشته پلو با ماهی دودی بود البته که این برنج با برنجهای دیگر متفاوت بود؛ زمانی که میخواستند برنج را دم بگذارند دور یک تخم مرغ سفید را با پوسته پیاز قرمز میپوشانند و در میان برنج میگذاشتند و این تخم مرغ نیمپز میشد.
این کارشناس مردم شناسی بیان میکند: زمانی که میخواستند شام بخورند دور هم جمع میشدند و فال تخم مرغ میگرفتند، هر فردی نیتی میکرد یکی چشم به راه بود شتر در پوست پیاز روی تخم مرغ میدید، یکی قصد ازدواج داشت حلقه میدید یا یکی فرزند میخواست بچه میدید خلاصه هر فردی یک تعبیری برای خود شرح میداد.
وی ادامه میدهد: غذای دیگری که در این شب پخت میشد کله پاچه بود اما استخوانهای کله پاچه بیرون ریخته نمیشد، این استخوانها را نگه میداشتند، خشک میکردند و زمانی که خیار میکاشتند این استخوانها را در «خیار لوق» یعنی در مکانی که خیار کاشته میشد، دود میکردند تا آفتها از بین برود.
گمرکچی میگوید: غذای دیگری به نام «شیش انداز» در کُلَه چهارشنبه قزوینیها پخته میشد، شیش انداز در همه ایران وجود دارد اما در هر جایی یک دستور پخت دارد است مثلاً در شیراز به این غذا نرگسی گفته میشود. در برخی استانها برای پخت این غذا ابتدا هویج رنده میکنند در تابه تو یا همان تفت میدهند و سپس ۶ جا دور تا دور ظرف خالی میکنند در این ۶ جا ۶ تخم مرغ میاندازند بدون اینکه آن را به هم بزنند و به این دلیل که تخم مرغها ۶ عدد است به این غذا شیش انداز میگویند؛ اما قزوینیها برای پخت این غذا بادمجان را با پوست در تنوز بدون روغن تفت میدادند پس از پختن مغز بادمجان را در تابه میکوبیدند و در اطراف بادمجان ۶ تخم مرغ میانداختند.
وی در ادامه تصریح میکند: بازیهای مختلفی در این شب انجام میشد همچون بازی گل یا پوچ که امروزه هم این بازی مرسوم است، خلاصه اینکه این شب را جشن میگرفتند و خود را برای نوروز آماده میکردند.
این کارشناس مردم شناسی اظهار میکند: مراسم بعدی در کُلَه چهارشنبه بخت گشایی دختران مجرد بود، در این شب به ۲ صورت دختران را بخت گشایی میکردند یک این که به شوخی دختران را با پارو به بیرون از خانه میانداختند و پس از چند دقیقه در را باز میکردند و دومی هم این بود که دختران را به دباغان که محلی برای دباغی پوست حیوانات بود، میبردند. دختران باید از هفت تاقار که پوست در آنجا دباغی میشد و بوی بدی داشت رد میشدند و آب آن تاقار به صورتشان میزدند و در آخر به شاگرد دباغ انعام داده میشد.
وی خاطرنشان میکند: وقتی که کُلَه چهارشنبه تمام میشد آتش را خاموش میکردند اما قبل از خاموش کردن آتش بسم الله الرحمن الرحیم میگفتند چراکه اعتقاد داشتند ممکن است بچه جن روی آتش باشد و آتش بگیرد.
این کارشناس مردم شناسی در پایان بیان میکند: فرهنگ عامه مانند اتوبوسی میماند که مسافر سوار و پیاده میکند این مراسم هم در یک دورهای برگزار میشد و پس از مدتی به فراموشی سپرده شده است.
انتهای پیام